داستان عبدالبهاء و یهودی کثیف / دیگ به دیگ میگه روت سیاه
عبدالبهاء خاطره خود از دیدار با یک خاخام یهودی را اینگونه نقل میکند که بسیار کثیف بود و بخاطر مسئله نجاست و حرمت، از ناهار ما که مرغ بود نخورد. اما چرا عبدالبهاء که در کثیفی سرآمد بود، به کثیفی خاخام اعتراض داشت؟ چرا بهائیها به حکم یهود، بر حرمت و نجاست خود اعتراض نمیکنند؟ و چرا به اسم عبدالبهاء تبلیغ گیاهخواری میشود درحالی که غذای حیوانی، پای ثابت میهمانیهای او بود؟
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مبلّغهای بهائی در کتابی که تشکیلات بهائیت از او به چاپ رسانده، خاطرهای از زبان عبدالبهاء نقل میکند که در آن، به بیان حکایت ماجرای همنشینی خود با یک خاخام یهودی میپردازد. در این همنشینی، عبدالبهاء از کثیفی خاخام یهودی به تنگ میآید و زبان به گلایه میگشاید.
چنانکه در این حکایت میخوانیم: «در این تشرف، (عبدالبهاء) فرمودند در طبریا بودم، یک روز خاخام یهودی نزد من آمد به قدری کثیف و متعفن بود که به محض ورود، اطاق را متعفن کرد. ظهر شد غذا آوردند غذا هم مرغ بود که مخصوصاً آقاحسین آقای آشپز در نهایت نظافت و دقت پخته بود و حتی پوست روی مرغ را هم کنده بود که مبادا موهای کوچک در آن بماند. به او گفتم بسم الله، گفت این غذا طرف است یعنی نجس است».[1]
عبدالبهاء در ادامه نقل میکند که خاخام یهودی یک ماهی گندیده از لباس خود درآورد و خورد، اما به مرغ تمیزی که آشپز عبدالبهاء تدارک دیده بود، به دلیل نجاست و ذبح نشدن بر اساس شریعت یهود، لب نزد.
اما نقل این خاطره از عبدالبهاء در کتابهای بهائیان، حاوی نکاتی است:
اول: طعنه و کنایه عبدالبهاء به کثیفی خاخام یهودی، بیشتر به طنز شباهت دارد؛ چرا که عبدالبهاء خود در کثیفی سرآمد زمانش بود و دوری از بهداشت و چرکهای بدنش، حتی میتوانست عامل مرگش باشد؛ چنانکه عبدالبهاء بر خلاف دستور پیامبرنمای بهائیت (به حمامِ هفتهای یکبار)،[2] چند ماه یکبار هم به حمام نمیرفت: «ای منیر، به جانان و جانت قسم که به قدر نفسی فرصت ندارم و مهلت حریر سطری نه. مختصر اینکه سه ماه است که میخواهم به حمام روم، با وجود آنکه فرض (واجب) است، فرصت نیافتم. معذلک نامهها که خواستی در نهایت عجله مرقوم نمودم...».[3]
دوم: وقتی در اسلام حکم به نجاست بهائیان داده میشود، رهبران بهائی آن را سند ظلم به پیروان بهائیت عنوان میکنند؛ اما اینکه یک یهودی بهائیان را نجس و مرغ ذبح شده آنان را حرام بداند، هیچ انتقادی نمیکنند. به عبارتی، بهائیان برای آنکه اسلام، آنان را نجس میداند، اسلامستیزی میکنند، اما برای حکم به نجاستشان توسط یهود، سکوت میکنند.
سوم: علاوه بر این حکایت، در خاطرات فراوانی که از عبدالبهاء نقل شده، گویا غذای حیوانی جزء جداییناپذیر میهمانیهای او بوده است.[4] این در حالیست که بهائیان از گیاهخواری، به عنوان یکی از سوژههای تبلیغی خود استفاده میکنند و علاقهمندی خود به گیاهخواری را منتسب به بیانات عبدالبهاء میدانند.
آری؛ عبدالبهاء بخاطر عیبی که خود داشت، به دیگران خرده میگرفت و نشان داد که بر اسلامستیزی اصرار دارد و تنها بلد بود دیگران را نصیحت کند و با آنکه خود رطب خورده بود، دیگران را منع رطب میکرد.
پینوشت:
[1]. خاطرات شصت روزه لبیب، 1919 م، صص 282-280.
[2]. حسینعلی نوری، اقدس، بند 106، ص 102.
[3]. سمندری، روح الله، آیات بینات، ص۴۴۱، مؤسسه معارف بهائی کانادا، سال ۱۹۹۱.
[4]. ر.ک: پریوش سمندری، طراز الهی (زندگینامه ایادی امرالله طرازالله سمندری)، انتاریو کانادا: مؤسسه معارف بهائی، 2002 م، ج 1، صص 227 و 154؛ یونس افروخته، خاطرات نُه ساله، نسخهی الکترونیکی، ص 39.
افزودن نظر جدید