انشعابات صوفیه، دشمن یا دوست یکدیگر

  • 1402/06/04 - 14:22
رضا تابنده فرزند علی تابنده یکی از اقطاب فرقه صوفیه سلطانعلیشاهی، در سایت خویش تصویری از دیدار اقطاب دو فرقه صوفیه را منتشر کرده است و این دیدار را دلیل برحق بودن تمام فرقه‌های صوفیه دانست! این درحالیست که طبق گزارش کیوان قزوینی، اعتقاد ملاسلطان گنابادی مؤسس انشعاب سلطانعلیشاهی بر این بوده که تنها اوست که حق است و دیگر اقطاب باید از او تبعیت کنند.
اتحاد صوری

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مسائلی که در بین متصوفه نمود پر رنگ دارد، انشعابات متعددی از آنهاست که در بین آنها فرقه های شیعه و سنی وجود دارد و هرکدام از آنها نیز، به فرقه‌های جزئی‌تری منقسم شده‌اند؛ به‌طوری که فرقه‌های صوفیه ذهبیه، خاکساریه و نعمت‌اللهی را جزء فرقه‌های صوفیه شیعه می‌دانند و هرکدام نیز به زیر مجموعه‌های دیگر تقسیم شده و مصداقی از آیه سوره حشر هستند که خداوند می‌فرماید: «تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ»؛[1] «آنان را متحد و هم دست می‌پنداری در حالی که دل‌هایشان پراکنده است؛ زیرا آنان گروهی هستند که تعقّل نمی‌کنند».

رضا تابنده؛ فرند علی تابنده (محبوبعلیشاه) قطب اسبق دراویش سلطانعلیشاهی در تحلیل وحدت بین سلسله‌های متعدد صوفیه با یکدیگر نوشته است: «خوشبختانه این سنّت محبّت و مودّت در بین بسیاری از بزرگان سلاسل مختلف درویشی و تصوف ادامه دارد و این ارتباط دوستانه بین پیروان مطلع آنها نیز رواج دارد.

از اواخر صفویه و اوایل دوران قاجار، به دلیل سرایت گرایشات انحصارطلبانه‌ی عده‌ای از قشریون در بین صوفیان، این نوع نگرش انحصارطلبی رواج یافت و هر گروهی، عَلَمِ اَنَا وَ لاغِیری (خودبرتر بینی) برافراشتند و چوب تکفیر بر سر یکدیگر زدند؛ ولی صوفی راه حق می‌داند که:

همه‌کس طالب یارند چه هشیار و چه مست        همه‌جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت».[2]

او در این نوشته بیان می‌کند که بین سران سلسله‌های مختلف تصوف محبت وجود دارد ولی این امر در ظاهر است؛ زیرا هریک، مریدان را به خود دعوت کرده و هیچ مصداقی نداریم که یک قطب، مریدان خویش را به اقطاب دیگر سوق دهد.

این مسئله از کسی که در فرقه سلطانعلیشاهی است جای تعجب است؛ زیرا ملاسلطان محمد گنابادی، مؤسس فرقه سلطانعلیشاهی، اقطاب دیگر را قبول نداشته و دیگران را جز به تقلید از خود اهل نجات نمی‌دانست. کیوان قزوینی در کتاب «رازگشا»، نظر ملا سلطان را بیان کرده و نوشته است: «ملاسلطان گاهی تصریح می‌نمود که فقهاء به غلط رفته، هم در موضوع و هم در عنوان اشتباه کرده‌اند. مراد از مجتهد همان مراد است و در هر زمان یکی بیشتر نیست و دیگران را جز به تقلید او نجاتی نیست، اگر چه در علم علامه و در زهد بُشر حَافی باشند».[3]

طبق نقل کیوان قزوینی، ملاسلطان در هر زمانی تنها به یک مراد قائل است و دیگر اقطاب را فقط زمانی اهل نجات می‌داند که از مراد اصلی تبعیت کنند و در غیر این صورت، آن اقطاب اهل نجات نیستند. پس دیگر حساب مریدان آنها مشخص است که ملاک نجات، تبعیت از مراد اصلی است و این عبارات ملاسلطان، با وحدت اقطاب با یکدیگر نمی‌سازد، زیرا هیچ قطبی نمی‌پذیرد که از دیگری تبعیت کند و در صورت تبعیت، دیگر قطب نبوده و فقط در حد یک شیخ ارشاد خواهد بود.

کیوان قزوینی با اشاره صریح به دشمنی اقطاب سلاسل مختلف با یکدیگر می‌نویسد: «بلکه گاهی یک رقابت شدیده میان سلاسل تصوف همیشه بوده و هست که همدیگر را کافرتر از هر کافری می‌دانند؛ اگر چه به زبان نیاورند و ملاسلطان گاهی به زبان هم می‌آورد و می‌گفت بدترین مردم طبیب معالج بی‌علم است و بدتر از آن دعانویس و طلسمات و اوفاق است و بدتر از آن هردو، اقطابند که محض ادعا باشند و او، غیر را محض ادعا می‌دانست».[4]

طبق گزارش جناب کیوان قزوینی که سال‌ها در میان سلسله‌های مختلف صوفیه حضور داشته، تمام اقطاب دچار چنین تفکری هستند ولی بعضی‌ها چنین اندیشه‌ای را ابراز نمی‌کنند و بعضی‌ها مانند ملاسلطان بیان کرده‌اند؛ پس رضا تابنده باید بداند که روح تصوف خلاف چیزی است که او ادعا کرده و اگر بین سران سلاسل دیداری نیز صورت می‌گیرد، فقط ظاهر سازی است و مصداق بارز آیه‌ای است که اتحاد صوری آنها را بیان می‌کند: «شما آنها را جمع و متّفق می‌پندارید در صورتی که دل‌هاشان سخت متفرق است، زیرا آنان گروهی هستند که تعقّل نمی‌کنند».[5]

پی‌نوشت:
[1]. حشر/14.
[2]. سایت‌ رضا تابنده، عنوان مقاله(بزرگان سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی و سلسله خاکسار).
[3]. قزوینی، کیوان، رازگشا، تهران، نشر راه‌نیکان، چاپ‌اول، 1386ش، ص140.
[4]. همان، ص142.
[5]. حشر/14.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.