لزوم حضور روحانیون در امور اجرایی و سیاسی
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عبدالحمید در سخنرانی خود راه برونرفت از مشکلات را این گونه دانست که: «مشکلات کشور و مردمِ ما زمانی حل میشوند که ... برای هر کاری، اهل آن کار را پیدا کنید. در دانشگاههای دنیا برای هر رشتهای، تعلیم جداگانه است. نظامیها دانشگاه مخصوص دارند ... ذهن نظامیان برای کار دیگری ساخته میشود و میتوانند برای همان کار و میدانی که آموزش دیدهاند، موفق باشند و سیاستمداران برای میدان سیاست و پستهای سیاسی آموزش دیدهاند و در این میدان میتوانند موفق باشند. باید برای هر کار و فنی، اهل آن کار و فن را پیدا کنید و به نماز و دیانت فرد نگاه نکنید؛ بلکه به شایستگیاش نگاه کنید. ... به اینکه این فرد ما را قبول دارد یا ندارد هم نگاه نکنید؛ بلکه به این نگاه کنید که چه اندازه برای ملّت مفید است و کارها پیش میروند. ... معتقدم ... علما باید به کارهای خودشان که درس و تدریس و فتوا است، مشغول باشند».[1]
درباره این استدلال عبدالحمید که اشاره دارد به نظری که چندین مرتبه مطرح کرده است و آن استعفای مسئولین و شخص رئیس جمهور است. اما در واقع، لزومی ندارد مدیر یک مجموعه تخصصی، حتماً تخصص کامل آن رشته را داشته باشد، بلکه مدیر باید از علم مجموعه تحت مدیریت خود سررشته داشته باشد، ولی تخصص کامل نیاز ندارد و با مشورت با متخصصین آن علم میتواند مدیریت صحیحی انجام دهد. در مورد رئیس جمهور نشدن علما و پرداختن به درس و تدریس و فتوا نیز باید گفت، کار انحصاری علما، منحصر در این سه مورد نیست، بلکه در اسلام، علما بهترین گزینه برای امور قضایی و حکومتداری هستند.
در ماههاى نخست پیروزى انقلاب، هرچند روحانیت در مبارزه و رهبرى آن پیشگام بودند، امام خمینى رحمةاللهعلیه و جمعى از عالمان برجسته و انقلابى کشور، با حضور چشمگیر روحانیون در سطح مدیریتها و مناصب رسمى مخالفت کردند؛ دلیل اصلی آنان این بود که روحانیت، از مسئولیت اصلى خود باز نماند و در کنار نظام اسلامى به رسالت ارشادى و نظارتى خود به خوبى عمل کند.
پس از مدتی امام خمینى رحمةاللهعلیه فرمودند: «من [وقتی] آثار پیروزی داشت پیدا میشد، در مصاحبههایی ... گفتهام که روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است و چنانچه اسلام پیروز بشود، روحانیون میروند سراغ شغلهای خودشان؛ لکن وقتی ... وارد معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم آمریکا یا شوروی میرود. ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصی که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالیکه بعضیشان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهی که ما میخواستیم برویم و آن راهی که مستقل باشیم و با نان جو خودمان بسازیم و زیر فرمان قدرتهای بزرگ نباشیم، آن راه، با سلیقه آنها موافق نبود؛ چون دیدیم که نمیتوانیم در همه جا یک افرادی پیدا بکنیم که صد در صد برای آن مقصدی که این ملت ما برای آن، جوانهاشان را دادند، اموالشان را دادند، نمیتوانیم پیدا کنیم، ما تن دادیم به اینکه رئیس جمهورمان از علما باشد. ... در جاهای دیگر هم که قبلاً گفته بودیم، بنا نداریم اینطور باشد، الآن عرض میکنم هر روزی که ما فهمیدیم که این کشور را یک دسته از این افرادی که روحانی نیستند، به آن طوری که خدای تبارک و تعالی فرموده است، اداره میکنند، آقای خامنهای تشریف میبرند سراغ شغل روحانی بزرگ خودشان و نظارت بر امور و سایر آقایان هم همینطور. ... ما دنبال مصالح اسلام هستیم، ... ما آن روز خیال میکردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا میخواهد، ببرند، آنطور اداره کنند. وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، ... از حرفی که در مصاحبهها گفتیم، عدول کردیم. ... اگر در یک میلیون احتمال، یک احتمال بدهیم که حیثیت اسلام با بودن فلان آدم یا فلان قشر در خطر است، مأموریم که جلویش را بگیریم تا آنقدری که میتوانیم. ... هر چه میخواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این حرفهایی که میزنند. ... از میدان بیرون نمیرویم».[2]
شهید مطهرى نیز در اینباره فرمود: «انقلاب ايران اگر در آينده بخواهد به نتيجه برسد و همچنان پيروزمندانه به پيش برود، مىبايد باز هم روى دوش روحانيون و روحانيت قرار داشته باشد. اگر اين پرچمدارى از دست روحانيت گرفته شود و به دست بهاصطلاح روشنفكران بيفتد، یک قرن كه هيچ، یک نسل كه بگذرد، اسلام به كلى مسخ مىشود، زيرا حامل فرهنگ اصيل اسلامى، در نهايت باز هم همين گروه روحانيون متعهد هستند».[3]
بنابراین اشکال عبدالحمید وارد نیست و علت خصومت وی با دولت منتخب، دلایلی غیر از ناکارآمدی و عدم تخصص دارد. دولت با برنامه کارآمدی که دارد، به شدت در حال رفع مشکلات مملکت است و انشاءالله بهزودی شاهد توفیقاتش خواهیم بود.
پینوشت:
[1]. سخنرانی عبدالحمید در 23 تیرماه 1402.
[2]. صحیفه امام خمینی، ج16، ص349-351.
[3]. پيرامون انقلاب اسلامى، مرتضی مطهری، ص184.
افزودن نظر جدید