امید در پرتو زنده بودن امام
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ روایات شیعیان و اهل سنت، نشانگر وجود شخصی است که نجاتبخش زندگی همگان و از طرفی به وجود آورنده نظام واحد در جهان است. اوست که عطش ناامیدی مردمان را فرو مینشاند و با گسترش خداپرستی و معاد، حس جاودانگی را در انسانها تقویت میکند.
روایات، او را با نام المهدی (علیهالسلام) معرفی میکنند. به عنوان نمونه شيخ صدوق در كمال الدين از پيغمبر (صلی الله علیه وآله) روايت نموده كه فرمود: «جانشينان من كه بعد از من، حجتهاى پروردگار بر مردم روى زمين هستند، دوازده تن هستند. اول آنها، برادرم و آخر آنان فرزندم خواهد بود. عرض كردند: يا رسول اللَّه برادر شما كيست؟ فرمود: على بن ابىطالب (علیهماالسلام) است. عرض كردند: فرزندت كيست؟ فرمود: مهدى است كه زمين را از عدل و داد پر كند، چنانكه پر از ظلم و ستم شده باشد. قسم به خدایى كه مرا به راستى به مقام پیامبری بر انگيخت كه اگر يك روز از عمر دنيا باقى باشد، خداوند آن روز را چندان طولانى گرداند، تا فرزندم مهدى در آن روز ظهور كند. پس عيسى (روح الله) از آسمان فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد.»[1]
برخی از روایت دیگر به تولد او اشاره دارند؛ اگرچه او را غائب میدانند. مثلاً، نعمانی در کتاب الغیبه خود، به نقل از امیرمؤمنان، خبر از غیبت امام مهدی (علیهالسلام) میدهد. او مینویسد: «اميرالمؤمنين (عليهالسلام) فرمود: رستاخيز به پا نمیشود تا چشم دنيا از حدقه بيرون آيد و در آسمان، سرخى مخصوصى پديد گردد؛ ... تا آنكه در ميان مردم جمعى به هم رسند كه از دين نصيبى ندارند، براى فرزند من دعوت میكنند و در حقيقت از فرزند من بيزارند. اينان جمعى هستند پست فطرت؛... آنان در شهر كوفه پديد آيند، در پيشاپيش آنان مردى باشد سياه چهره و سياه دل و بىدين و بىنصيب و بىاصل و نسب و پست فطرت و بدخو كه در دامن مادران نابكار بزرگ شده و از بدترين نسلها است كه خدا باران خود را از آنان دريغ دارد. اين واقعه در سالى است كه غيبت كبراى فرزندم اعلام میشود.»[2]
این روایات که خبر از زنده بودن شخصی (غائب) میدهد که برای نجات خواهد آمد، مایه امیدآفرینی است. رئيس يك گروه و جمعيت، مادامی كه زنده است، مايه حيات و آرامش آنهاست، گرچه غایب باشد؛ ولى شنيدن خبر کشته شدن او، گرد يأس و نوميدى را بر سر همه مىپاشد. شيعیان و برخی از اهل سنت، بنابر عقيده به وجود حضرت مهدی (عجلاللهفرجه) خود را تنها نمىدانند.
پینوشت:
[1] علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، انتشارات چهارده معصوم، چاپ دوم، 1363 ش، ج 5، ص 71.
[2]نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397 ه، ص147 و 145.
افزودن نظر جدید