سوء استفاده فرقه یمانی از روایات
فارغ از بحث سندی که حدیث یمانی دارد و ضعیف می باشد؛ در تمام استدلال های فرقه احمدالحسن به این حدیث، اشکالات دیگری نیز به چشم می خورد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ روایت یمانی یکی از مهمترین روایاتی است که فرقه احمدالحسن به آن احتجاج می کنند. یکی از قسمت هایی که بسیار از آن استفاده می کنند کلمه «فانهض» در روایت یمانی است: «...ثُمَّ قَالَ (علیهالسلام) خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ نِظَامٌ كَنِظَامِ الْخَرَزِ يَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَيَكُونُ الْبَأْسُ مِنْ كُلِّ وَجْهٍ وَيْلٌ لِمَنْ نَاوَاهُمْ وَ لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ رَايَةٌ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُمْ فَإِذَا خَرَجَ الْيَمَانِيُّ حَرَّمَ بَيْعَ السِّلَاحِ عَلَى النَّاسِ وَ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِذَا خَرَجَ الْيَمَانِيُّ فَانْهَضْ إِلَيْهِ فَإِنَّ رَايَتَهُ رَايَةُ هُدًى وَ لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَلْتَوِيَ عَلَيْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ...[1] خروج سفیانی و شخصیت یمنی و سید خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز خواهد بود. و درست بسان دانههای تسبیح، یکی پس از دیگری خواهد آمد... در آستانهی ظهور امام مهدی(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) هیچ پرچمی هدایت یافتهتر از پرچم شخصیت یمنی نخواهد بود. پرچم او هدایت و درستی است، چرا که او مردم را به امام مهدی(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) دعوت میکند، هنگامی که این شخصیت اصلاحگر خروج کرد، فروختن سلاح را تحریم میکند. هنگامی که او بپاخواست با او بپاخیزید چرا که اگر پرچم هدایت و عدالت را دیدید روی گردانی از آن برای مسلمانان، شایسته و مشروع نیست از این رو هر کس از پیوستن به جنبش مرد یمنی سرباز زند، اهل آتش خواهد بود، چرا که او به حق فرا میخواند و به راه مستقیم و بیانحراف دعوت میکند.» آن ها از این امر «فانهض» وجوب پیوستن به یمانی را برداشت می کنند و کسی که وجوب اطاعت دارد پس معصوم است!
فارغ از بحث سندی که این حدیث دارد و ضعیف می باشد؛ در این استدلال فرقه احمدالحسن اشکالات دیگری نیز به چشم می خورد.
اولا: «فانهض» امر است، اما گاهی اوقات امر با قرینه، دلالت بر غیرواجب نیز می کند. قرینه ما روایت امام باقر (علیهالسلام) است؛ «من به قومی، مىنگرم که از طرف مشرق زمین به پا مىخیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حکومت الهى تلاش مىکنند. بارها از متولیان، اجراء حق را خواستار مىشوند، اما با بىاعتنایى مواجه مىشوند. وقتى که وضع را چنین ببینند، اسلحه های خود را به دوش مىنهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواستهشان اصرار مىورزند تا این که سردمداران حکومت نمىپذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب مىگردند و کسى نمىتواند جلوگیرشان شود. این حقجویان وقتى که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیهالسلام به کس دیگرى نمىسپارند. کشتههاى اینها همه از شهیدان راه حق محسوب مىشوند مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را براى فداکارى در رکاب حضرت صاحب الامر (علیهالسلام) تقدیم مىدارم.»[2] امام می فرماید: نفس و جانم را برای صاحب امر نگه میداشتم. نهایت چیزی که میتوان از این روایت برداشت کرد مستحب بودن اطاعت از یمانی است.
ثانیا: در روایت آمده «اذا خرج الیمانی فانهض» این ملحق شدن بعد از خروج یمانی است البته در ابتدای این روایت ذکر شد که یمانی و سفیانی در روز واحد خروج بالسیف می کنند و تاکنون هیچ خروجی صورت نگرفته است.
ثالثا: ما در مورد لشکر زید بن اُسامه وجوب پیوستن به این لشکر را به صورت موکد از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) داریم ولی هیچ کس نمی گوید؛ زید معصوم است!
رابعا: تبعیت از یمانی تبعیت از شخص او نیست. یعنی شخص او موضوعیت ندارد. بلکه او چون «یدعوا الی صاحبکم» است تبعیتش لازم است. لذا خود امام (علیه السلام) می فرماید: «لانه یدعوا الی صاحبکم» یعنی چون دعوت به امام مهدی می کند تبعیتش لازم است و خود او موضوعیتی ندارد. برخلاف امام معصوم که ایمان به شخص او و التزام به ولایت او و تصرف او و خلیفه الله بودن او و شناخت مقامات و ... همه و همه موضوعیت دارد و شرط ایمان است.
پینوشت:
[1]. الغیبة، نعمانی، ج1، 256.
[2]. همان، ص 273.
افزودن نظر جدید