بهائیت پیشگام در ترویج فرهنگ امریکایی در ایران
اسناد و مدارک تاریخی حاکی است که بهائیان در ترویج فرهنگ و نظام تعلیم و تربیت امریکایی در کشورمان پیشگام بوده اند. مدرسه بهائیان در تهران به صورت رسمی با انجمنی در امریکا که در تاسیس آن نیز بهائیان نقش داشتند رابطه برقرار کرد به تقاضای مدرسه (تربیت) و برای گسترش روابط بیشتر بین ایران و امریکا ژانویه1909انجمن تربیتی ایران و امریکا رسما اعلام وجود و درخواست حمایت کرد.
این انجمن اهدافش را در جراید امریکا اعلام داشت و موسسانش یک معلم امریکایی را برای تعلیم اطفال راهی ایران کردند.
با پول انجمن توسط سیدنی اسپراگ امریکایی در 1910کمیته ای در تهران تشکیل شد تا مسئولیت اداره مدرسه تربیت و انجمن تربیتی ایران و امریکا را بر عهده گیرد. اسپراگ در نامه ای ضمن اعلام این خبر از باشگاهی به نام (محفل مرتب )سخن می گوید که اعضایش با جمع 600دلار توانسته اند گام نخست را جهت تاسیس یک مدرسه دخترانه بردارند و در ادامه لزوم اعزام یک معلمه امریکایی را یادآور می شود.
یکی از اعضای هیات رئیسه انجمن تربیتی ایران و امریکا میرزا احمد خان سهراب اصفهانی از سران شاخص بهائیت و از همراهان عباس افندی در سفر امریکا بود که وی را در بازگشت به فلسطین بدرقه کرد.سهراب پس از مرگ شوقی افندی سومین پیشوای بهائیت انشعابی در فرقه ایجاد کرد که در امریکا با عنوان (سهرابیان)شهرت و طرفدارانی دارد.
سهراب در نامه ای که به عنوان انجمن ایران و امریکا در30ژوئن 1910برای وکلای مجلس شورای ایران فرستاد یکی از ابزارهای پیشرفت و توسعه را گسترش تعلیمات شمرده و ادعا کرد که این امر تنها زمانی تحقق می یابد که ایرانیان همچون چینی ها جوانانشان را برای تحصیل راهی امریکا کنند تا در مراکز علمی آن کشور به تحصیل بپردازند. همزمان با این امر نماینده سیاسی ایران در واشنگتن (نبیل الدوله)نیز که ایضاء از روئسای بهائیت در امریکا بود،در نامه نگاریهای خود از امریکا به وزارت خارجه ایران در اواخر سال 1329ه.ق از اولیای امور کشورمان می خواست که گروهی دانش آموز را برای آشنایی با سیستم امریکایی به امریکا بفرستند او همچنین از مدرسه ای در پنسیلوانیا سخن می گفت که خانم مدیر آن آماده است اطفال ایرانی را با همان مقدار شهریه مدارس اروپایی در مدرسه اش بپذیرد.
وی حتی به دیدار وزیر خارجه امریکا رفته و به وی گفت در این شرایط که ایران به سوی مدنیت گام بر می دارد جای آن است که تمدن غرب نیز به حمایت از این کشور بپردازد.
اعضای انجمن تا آن تاریخ حدود 700 دلار را برای پیشبرد اهدافشان به ایران فرستادند و از این راه گروهی از دانش آموزان مدرسه تربیت را تحت پوشش عده ای از امریکاییان قرار دادند؛دانش آموزانی که با توجه به انطباق اسامی شان (عزت الله،فضل الله،نصرت الله و ....)با نامهای رایج در بین بهائیت،ظاهرا بهائی بودند.
انجمن ایران و امریکا با این اقدامات در واقع بر مبنای تز عباس افندی عمل می کرد که درهمان سالها در امریکا بیان داشته بود:(قطعه امریکا نزد حق، میدان اشراق انوار است...)!حاصل این سیاست ناگفته پیدا بود:بیشتر کودکانی که در مدارس وابسته به بهائیان طی عهد قاجار تحصیل کرده بودند در عصر پهلوی اول جوانانی شدند که به استخدام ادارات جدید التاسیس در آمده بودند و تمایلات غرب گرایانه شدیدی را از خود بروز می دادند.
با توجه به این مطالب باید به بهائیان و اینکه دینشان الهیست شک کرد؛چون اگر در ادیان الهی بنگریم متوجه میشویم هیچ کدام از پیامبران امتشان را بطرف فرهنگ هیچ سرزمینی سوق نمی دادند و طرز تفکر و روش زندگی را از طریق وحی و آیات به مردم آموزش میدادند.
و اینکه....
چرا رهبران بهائی که فرهنگ دین خود را غنی تر از ادیان پیشین می دانند از روش پیامبران پیشین استفاده نکرده و از فرهنگ سرزمین دیگر استقبال کرده اند؟
افزودن نظر جدید