اردشیر بابکان مردم مرو را سر برید
اردشیر بابکان، مؤسس شاهنشاهی ساسانی، بر ضد اشکانیان شورش کرده؛ آنان را برانداخت و خود به حکومت رسید. او به زور شمشیر، مناطق مختلف ایران را مطیع خود کرد. سپس به مَرو تاخت و گروهی را کُشت و سرهایشان را به آتشکده آناهید فرستاد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شوربختانه امروز، بخش قابل توجهی از باستانگرایان در خیالات خود، تصویری رؤیایی و رمانتیک از پادشاهان ایران باستان ساخته اند که گویی آنان، فرشتگانی منزّه و مهربان بودند و مردم را در خوشبختی نگه می داشتند. اما حقیقت غیر از آن چیزی است که آنان در تخیلات خود بافته اند.
قصد ما محکوم کردن اردشیر بابکان نیست. بلکه بیان واقعیتهایی است که برخی حاضر به شنیدن نیستند. پس همه را به خواندن این چند سطر دعوت می کنیم.
اردشیر بابکان، مؤسس شاهنشاهی ساسانی، بر ضد اردوان پنجم (آخرین پادشاه اشکانی) سر به شورش گذاشت و بر او پیروز شد. این گونه سلسله اشکانی را برانداخت و خود به حکومت رسید. او به زور شمشیر، مناطق مختلف ایران را مطیع خود کرد. محمد بن جریر طبری، مورخ ایرانی در قرن 3-4 هجری مینویسد که اردشیر بابکان، پس از تاختن به نواحی مختلف ایران: «ثم رجع الى مرو، و قتل جماعه و بعث رءوسهم الى بيت نار أناهيذ.[1] سپس به مَرو بازگشت و گروهی را کُشت و سرهایشان را به آتشکده آناهید فرستاد».
همچنین ابوعلی بلعمی، وزیر دربار سامانیان در قرن 4 هجری در همین باره مینویسد: «و از پارس برفت و از آن جا به سيستان آمد و همه شهرهاى خراسان بگرفت چون مرو و بلخ و خوارزم، و ملوك طوايف را قهر كرد و خلقى به مرو اندر بكشت و سرهاشان به پارس فرستاد و به در آتش خانه اصطخر به دار كرد و باز پارس آمد و آنجا بنشست».[2]
مقصود ما این نیست که اردشیر بابکان را به رفتارهای داعشوار متهم کنیم یا بگوییم که او برای کسب قدرت و ثروت، به احدی رحم نکرد، خیر. بلکه میگوییم شاید او هدف خیر داشته و برای تشکیل حکومت، چارهای جز ریختن خونهای بسیار نداشته است. نه او را محکوم میکنیم، و نه او را میستاییم. بلکه قضاوت آن را به خداوند وامیگذاریم. اما این را نمیپسندیم و برنمیتابیم که برخی، بدون مطالعه درست تاریخ، واقعیتها را انکار و حقایق را به گونهای دگرگون روایت کنند.
پینوشت:
[1]. محمد بن جرير طبرى، تاريخ الامم و الملوک (مشهور به تاريخ الطبری)، بیروت: روائع التراث العربى، 1968، ج 2، ص 41.
[2]. ابوعلی بلعمی، تاريخنامه طبری (مشهور به تاریخ بلعمی)، تصحیح محمد روشن، تهران: انتشارات سروش، 1378. ج 1، ص 604.
محمدحسین دانشکیا، یدالله حاجی زاده، تاریخ ایران و اسلام، مجموعه مقالات تاریخ و تمدن اسلامی، قم: دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1397، ج 10، ص 223. به نقل از تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربهادر زمان ساسانیان، ص 47.
افزودن نظر جدید