رابطه و وصلت اهل بیت با خلفا و صحابه
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ شبهه شده است که آیا ارتباطات سببی و نسبی خلفا با اهل بیت عصمت وطهارت (علیهمالسلام) مخصوصاً حضرت علی (علیهالسلام)، نشان دهنده عدم وجود اختلاف بین خلفا و ائمه اطهار (علیهمالسلام) است؟
در پاسخ به این شبهه باید گفت که شکی نیست که ائمه اطهار (علیهمالسلام) با آنها اختلاف نظر داشته، لکن اختلاف نظر باعث نشده که ائمه اطهار (علیهمالسلام) نسبت به درخواستهای همکاری و مشورت آنها بیتوجه باشند خصوصا در امور دینی که وظیفا امام تبین امور دینی است.
در دوران خلفا، علی (علیهالسلام) قاضی بوده است، ولی نه قاضی رسمی. برای مشورت در قضایای اسلامی، حضرت علی (علیهالسلام) چون آگاه ترین فرد به مباحث شرع بود لذا درهنگام مراجعه افراد ،احکام الهی را بیان می نمودند . سؤالهای علمی مطرح میشده و قطعاً مواردی بوده است که خلفا در امور مختلف به حضرت علی (علیهالسلام) برای مشورت مراجعه میکردند؛ چون جمله «لولا علىٌ، لهلک عمر» چندین بار گفته شده است که دلالت بر این دارد گاهی خلفا در امور مختلف از رهنمودهای حضرت علی (علیهالسلام) استفاده میکردند؛ لکن این رهنمودها و مشورتها دلیل بر این نمیشود که بگوییم ائمه اطهار با خلفا و صحابه هیچگونه اختلافی نداشتند و نمونه بارز اختلافات، ماجرای سقیفه است که یک امر غیر قابل انکار است.
اما در بحث ازدواج فرزندان ائمه اطهار با فرزندان خلفا و صحابه باید گفت که ازدواج کردن فرزندان اهل بیت (علیهمالسلام) با فرزندان و نوادگان بعضی از صحابه، هیچ دلیلی بر دوستی و محبت با شخص آن صحابی نیست؛ چه بسا فرزندانی که با پدران و اجداد خود هم عقیده نبود! آیا در تاریخ اسلام امثال مصعب بن عمیرها که بر خلاف پدر و مادر مشرک خود به پیامبر ایمان آورده و از یاران نزدیک پیامبر شدند، کم بودند؟ آیا کسی شک دارد که محمد بن ابوبکر از یاران و شیعیان امام علی (علیهالسلام) بود؟
و چه بسیارند از این نمونهها! علاوه بر اینکه همیشه وصلت دو فرد، دلیل بر این نیست که آن دو فرد در همۀ زمانها، از هر نظر دارای فکر و عقیدۀ مشترکی بوده و هیچگونه اختلاف فکری نداشته باشند، چه بسا که در یک برههای از زمان، دو نفر با هم از جهاتی هماهنگ و هم عقیده باشند و نقاط مشترکی داشته باشند، ولی بعد از گذشت اندک زمانی اختلافات بروز کند و از آنجا که اهل بیت (علیهمالسلام) مأمور به قصاص قبل از جنایت نبودند، لذا با چنین ازدواجهایی مخالفت نکردند.
بنابراین، تنها ازدواج با یک فرد نمیتواند دلیل بر صلاحیت آن فرد و خانوادهاش از تمام جهات حتی جهات سیاسی باشد، و شاهد این نکته آن است که در زمان ما نیز ازدواجهای متعددی بین دختر و پسر شیعه و سنی و یا خانواده مذهبی با خانواده غیرمذهبی صورت میگیرد، با اینکه دو خانواده با هم، همعقیده و همفکر نیستند، ولی این ازدواج صورت میپذیرد.
این نکته را هم باید مد نظر داشت که بسیاری از این ازدواجها که بین نوهها و نبیرههای اهل بیت (علیهمالسلام) با مخالفانشان بوده، اصلاً ربطی به اختلافهایی که بین آنها وجود داشته ندارد؛ چرا که این ازدواجها بر یک اصل قرآنى استوار بوده و آن اینکه «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى.[نجم/38] هیچکس بار گناه دیگرى را بر دوش نمىگیرد.»
و اما در بحث نامگذاری، دلیل انتخاب چنین نامهایی، این بود که، اولاً: نام خلفا نام اختصاصی آنها نبود و اگر کسی فرزندش را به این نامها، نام گذاری میکرد، هرگز به این معنی نبود که به خاطر علاقه به خلفا چنین نامی را انتخاب کرده است (و شاید این نامگذاری به خاطر شخصیت دیگری بوده که نامش، هم نام خلفا بوده)؛ بلکه اين نامها، نامهای مصطلح و مشهور و رايج جامعه آن زمان بودند و کتابهای رجالی نیز به این حقیقت گواهی میدهند. مراجعه به کتابهایی مانند «الاستيعاب» نوشته ابن عبدالبر و «اسد الغابه» نوشته ابن اثير نشان میدهد که بسیاری از صحابه نامهایی چون ابوبكر، عمر يا عثمان داشتند؛ به عنوان نمونه در اينجا تنها به يك كتاب به نام «اسدالغابه فى معرفة الصحابه» بسنده مىكنيم و از صحابهای نام مىبريم كه نام آنان «عمر» بود: 1. عمر الأسلمى، 2. عمر الجمحى، 3. عمر بن الحكم، 4. عمر بن سالم الخزاعى، 5. عمر بن سراقه، 6. عمر بن سعد الأنصارى، 7. عمر بن سعد السلمى، 8. عمر بن سفيان، 9. عمر بن ابى سلمه، 10. عمر بن عامر السلمى، 11. عمر بن عبيداللَّه، 12. عمر بن عكرمه، 13. عمر بن عمرو الليثى، 14. عمر بن عمير، 15. عمر بن عوف، 16. عمر بن غزية، 17. عمر بن لاحق، 18. عمر بن مالك بن عقبه، 19. عمر بن مالك الأنصارى، 20. عمر بن معاوية الغاضرى، 21. عمر بن يزيد، 22. عمر بن اليمانى، و ...[1]
ثانیاً: این اسامی که دارای معانی خوبی بود و ائمه (علیهمالسلام) بر اساس آن معانی، چنین نامهایی را بر فرزندان خود نهادند، مثلاً کلمۀ عمر یعنی کسیکه عمر طولانی خواهد کرد.[2] ابوبکر یعنی پدر فرزند شاداب و تازه متولد شده[3] و عائشه یعنی کسیکه زندگی و عمر طولانی کرده و انسانی مرفه است.[4]
(البته این نکته را باید عرض کرد که کنیه نام نیست و با نام فرق میکند؛ کنیه نامی است که به جهت اسم نبردن شخص به اسم کوچکش برای شخص انتخاب میشود، مانند ابوالحسن که کنیه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است و ابوبکر هم، نام نیست و کنیه است و طبری در تاریخ خود مینویسد: نام ابوبکر «عتیق» بود و او پسر ابوقحافه بود و نام ابوقحافه هم «عثمان» بود و انتخاب کنیه براى افراد در انحصار پدر فرزند نبوده؛ بلکه خود شخص - یا افراد دیگر- با توجه به وقایعى که در زندگی فرد اتفاق مىافتاده، کنیهای را انتخاب مىکرند.)[5] در مورد عمر، فرزند امیرالمؤمنین نیز باید گفت که بلاذری و ذهبی نوشتهاند که عمر بن خطاب او را هم نام خود کرد و به او غلامی بخشید.[۶]
پینوشت:
[1]. ر.ک: أسد الغابة في معرفة الصحابة، ابن الأثير، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج 2، ص 313، باب العین.
[2]. بندر ریگی، محمد، المنجد، ج2، ص1184، حرف عین، تهران، انتشارات ایران، بیتا.
[3]. همان، ج1، حرف باء، ص96-97.
[4]. همان، ج2، حرف عین، ص1213
[5]. تاریخ الطبری/ترجمه، ج 4، ص1293.
[6]. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۱۳؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۳۴.
افزودن نظر جدید