نحوهی تعامل آمریکا و غرب، با پدیده بیداری اسلامی
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ شواهد تاریخی بیانگر آن است که گروهها و فرقههای دینی رادیکال، با هدف بیداری اسلامی و احیای اسلام ظهور یافتهاند. بیداری اسلامی، پدیدهای است که در واکنش به استعمار کشورهای اسلامی توسط غرب و شرق، برای اعاده عزت و هویت اسلامی در جهان اسلامی به وجود آمد و در کشورهای اسلامی به صورت جنبشهای فکری، اجتماعی و نظامی متجلی گردید.
زمینههای شکلگیری احیاء اندیشه و سنت اصیل اسلامی، همواره از دیرباز در درون جامعه، و اندیشه مسلمانان وجود داشته و طی قرنهای متمادی، بخشی از اندیشههای جوامع اسلامی به شمار میرفته، اما این نوع تفکر، به علل مختلف کمتر در سدههای گذشته به مرحله عمل رسیده است؛ وجود این مسأله موجب گردیده تا استعمارگران غربی از دیرباز با آگاهی از آن، با استراتژی ایجاد اختلاف مذهبی، به حمایت از جریانهای افراطی وهابی و سلفی بپردازند و آنها را با برنامههای خود همراه سازند تا موجبات حضور همیشگی خود را در این منطقه فراهم سازند.
با این رویکرد، غربیها در سه منطقه اسلامی سرمایهگذاری کردند. وهابیت در حجاز؛ بهاییت در ایران و قادیانیت در هند.
بنابراین مهمترین عوامل تأثیرگذار بر پیدایش و گسترش فکر سلفی را میتوان در آشفتگی اجتماعی و سیاسی جوامع اسلامی، فقر دینی، فرهنگی و مالی در میان این جوامع و از همه مهمتر حمایت همهجانبه غرب بهخصوص آمریکا و صهیونیسم یهودی، برای تداوم سلطه خود و استمرار آن دانست.
غربیها در سدههای اخیر، باعث انحراف حرکتهای اصیل اسلامی و تقویت فرقهگرایی، متناسب با منافع خود در جهان اسلام شدند تا بدینوسیله بتوانند یکپارچگی و همبستگی مسلمانان جهان را از بین ببرند، توان دفاعی آنها را سرکوب کنند و نگذارند که آنان با استفاده از حقایق و معارف اصیل اسلام، قدرت اتحاد خود را بشناسند و به مقابله با استعمارگران بپردازند.
مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی که خود را با نام محمد معرفی میکرد در خاطرات خود مینویسد: با شناسایی محمد بن عبدالوهاب و ایجاد تشکیلات منظم و ترغیب وی جهت گسترش اندیشه جدید، باعث شد تا آیین جدیدی در راستای منافع غرب در جهان اسلام شکل بگیرد، وی میگوید یک روز نزاع و اختلاف بین دو مذهب اسلامی سنی و شیعه را در وزارت مستعمرات انگلیس مطرح کردم و رؤسای کشورم بسیار خوشحال شدند و مرا مأمور کردند تا هر چه زودتر از این اختلاف استفاده کرده و شکاف بین آنها را دامن زنم، سپس به نحوه آشنایی خود با محمد بن عبدالوهاب و خصوصیات فکری و تفرقهانگیز او میپردازد که زمینه مناسبی برای ایجاد مکتبی جدید داشت و او را برای این کار بسیار تشویق کرد.
حوادث و شرایط تفرقه افکنانه تکفیریها موجب فتنههای فرقهای شد و تفرقه و چند دستگی میان جامعه اسلامی به وجود آمد و به دشمنان اسلام اجازه داد که در امور آنها دخالت کنند و با پرداختن به مشکلات فرقهای، به مشکلات سیاسی و اجتماعی دامن بزنند. از اینرو این روند به تضعیف امت اسلامی در جهان و سقوط در برابر دولتهای استکباری و جوامع کافر منجر شده است.
اولین مواجهه غرب با اسلامگرایان سلفی، به شکل مشخص به مبارزه مجاهدین افغانستان با اشغالگران ارتش سرخ شوروی باز میگردد. ایالات متحده قبل از تجاوز شوروی به افغانستان، سیاست خاصی در ارتباط با آن نداشت و این کشور از جایگاهی در سیاست خارجی آمریکا برخوردار نبود. اما پس از شروع حمله شوروی به این کشور، آمریکا با تغییر سیاست خود از طریق پاکستان به حمایت از مجاهدین افغانی پرداخت و خواستار خروج شوروی از افغانستان گردید، و در جریان این جنگ، پیوندی استراتژیک میان مجاهدین عربی - افغانی، و دولت ایالات متحده برقرار گردید که در سال 1982 ابتدا با عنوان دفتر «مکتب خدمت» توسط عبدالله عزام، مبلغ وهابی، تشکیل شد و در سالهای بعد تحت عنوان القاعده و طالبان ادامه پیدا کرد.
آمریکاییها برای اینکه بتوانند نقش کلیدی و یگانه خود را در سراسر جهان گسترش دهند و بتوانند همچون دوران جنگ سرد، کشورهای اروپایی را با خود همراه کنند و از طرفی نیز با توجه به نظریه هانتینگتون از گسترش رو به رشد اسلام واقعی که غالباً متاثر از انقلاب اسلامی ایران است مقابله کنند.
با بحرانسازی و فرقهسازی بهخصوص با تمرکز بر روی اسلام سلفی و وهابی، و گسترش و رشد بنیادگرایی اسلامی در کشورهای مختلف اسلامی و ترویج اسلامهراسی در سراسر جهان تلاش کردند تا اروپاییها را مجاب به پذیرش این نقش کنند؛ بنابراین دشمنسازی، یکی از مهمترین عوامل وحدت بخش در جهان غرب است.
لذا فعالیتهای تروریستی گروههای سلفی تکفیری، بهانه لازم را برای حضور همه جانبه غرب به رهبری آمریکا را در جهان اسلام موجب شده است؛ بنابراین جریان سلفی تکفیری در حال حاضر از عوامل مهم فتنهگری در جهان بهخصوص جوامع اسلامی است؛ که در قالب دفاع از سنت، عملاً در مسیر اهداف غرب حرکت میکند.
بعد از اینکه طالبان، بر اساس برداشتهای سلفی، مبادرت به تشکیل امارت اسلامی در افغانستان کردند، بعد از این حرکتها بود که آمریکاییها، حکومت طالبان را به رسمیت نشناختند. این حرکتها موجبات جدایی آمریکا از این گروهها را فراهم کرد تا آنجا که این جنگجویان سلفی احساس کردند که از سوی آمریکاییها مورد بیمهری قرار گرفتهاند.
این مسأله موجب گردید تا سرکرده این گروهها یعنی بن لادن، حکومت عربستان را به بهانه ایجاد پایگاههای آمریکایی در عربستان، در جریان جنگ خلیج فارس، مورد انتقاد شدید قرار دهد. پس از آن، بن لادن به نشانه اعتراض به حاکمان سعودی، به سودان رفت، و اقدام به سازماندهی و گسترش نیروهای خود کرد؛ وی در سال 1994، مجدداً به افغانستان بازگشت و با گروه طالبان متحد شد، و حملاتی را علیه آمریکاییها تدارک دید.
حادثه یازده سپتامبر، یکی از اتفاقاتی بود که آمریکاییها به بهانه خشونت گروههای سلفی و تکفیری، و خطر وجود این گروهها، برخی اهداف و راهبردهایی چون تسلط و دستیابی بیشتر بر امور اقتصادی، فرهنگی و سیاسی منطقه خاورمیانه، کنترل و نظارت بر رقبایی چون چین، روسیه و ایران، بهبود روند صلح اعراب و اسراییل و مقابله با رشد اسلامگرایی در جهان، بهویژه در غرب را دنبال کردند.
پینوشت:
خبرگزاری فارس، «نحوه تعامل غرب با جریان سلفی- وهابی»، کد خبر: 13960201000779.
افزودن نظر جدید