توهین و جسارت ابنتیمیه به امام حسین (علیهالسلام)
خلاصه مقاله
ابنتیمیه شخصیتی که تمام عمر خود را صرف دشمنی با اهلبیت (علیهمالسلام) کرده، با طرح سه توهین به وجود مقدس سیدالشهداء (علیهالسلام) در نوشتههای خود، ادعا میکند در قيام امامحسين (علیهالسلام)، نه مصلحت دين بود و نه مصلحت دنيا، و در کشته شدن او آن قدر فساد بود که اگر در شهر خود نشسته بود، آن قدر فساد نمیشد. همچنین او مینویسد، علت کشته شدن حسین، سركشی و ظلم و دشمنی او و امتناعش از پذیرش پیشنهادهای یزید بود. او در آخر سکوت در مقابل حاکم فاسد را بهترین روش برای مسلمانان میداند؛ در حالیکه با حاکمی مانند یزید، که مورد لعن پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نیز قرار گرفته، به عنوان حاکم اسلامی نمیتوان بیعت کرد!
متن مقاله
ابنتیمیه در کتاب خود عدم بیعت امامحسین (علیهالسلام) با یزید ملعون را سبب ظلم و طغیان علیه خلیفه مسلمانان میداند و با وقاحت تمام علت واقعهی عاشورا را تصمیم اشتباه حضرت معرفی میکند. او در کتابش مینویسد:
«حسين به سوی كوفه راهی شد در حالیكه قبلا پسر عموی خود مُسلم را به سوی كوفه فرستاده بود. هنگامیکه ابنزياد به كوفه آمد، مسلم و هانی و عدهای ديگر كشته شده بودند و هنگامیکه اين خبر به حسين رسيد، او اراده بازگشت کرد، اما لشكریان عمر سعد او را محاصره كردند. ابنسعد از حسين خواست كه خود را اسير آنان كند؛ اما حسين از اين كار امتناع ورزيد.
عمر سعد، از حسين خواست كه به سوی يزيد برود و با او بيعت کند و یا از جایی که آمده بازگردد، یا به هر جای ديگر يا به يكی از سر مرزها برود؛ اما حسين از روی سركشی و ظلم و دشمنی از تمام اين خواستهها امتناع ورزید؛ ... حسين كشته شد تا خداوند او و هر آن كس كه همراه او كشته شد را كرامت بخشد، و در حقيقت اين كشته شدن برای او نعمت و كرامتی بود از سوی خداوند كه به او بخشيده شد.»[1]
هدف ابنتیمیه با طرح این موضوع، دفع تقصیر از ذمهی یزید فاسق است.
او با بیان راه حلهای متفاوت از جانب فرستادهی یزید، همراهی نکردن امام با هیچکدام از پیشنهادات را عامل اصلی فاجعه میداند.
ابنتیمیه در جای دیگر کتاب خود، قیام سیدالشهداء (علیهالسلام) را عامل فساد در بین مسلمانان معرفی میکند؛ او مینویسد:
«و در قيام حسين، نه مصلحت دين بود و نه مصلحت دنيا؛ بلکه اين ظالمين سرکش بر ضد سبط رسول خدا قدرت پيدا کردند تا اينکه او را به قتل رساندند، و در قيام و کشته شدن او، آنقدر فساد بود که اگر در شهر خود نشسته بود، آن قدر فساد نمیشد!
پس آن چيزی که حسین ارادهی آن را در نظر داشت، از به دست آوردن نيکی و دفع بدی، اصلاً حاصل نشد؛ بلکه بدیها به سبب قيام او زياد شد و خير نیز کم گرديد، و اين سبب شر بزرگی شد. کشته شدن حسين، سبب فتنههای بسيار گشت؛ همانطور که کشته شدن عثمان، سبب فتنههای بسياری شد.»[2]
ابنتیمیه حتی بر اساس دفاع از عقاید پوسیدهی اموی، قیام بر علیه خلفای جور را حرام میداند و با استناد به احادیث جعلی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، ترک مبارزه با خلیفهی ظالم را بهترین راه و روش برای همگان میداند؛ او مینویسد:
«و همهی اینها نشان میدهد که پیامبر امر به شکیبایی در برابر خطای خلفا و ترک مبارزه با آنها داده است، که بهترین راه برای مردم از نظر معاش دنیا و آخرت است و اگر مسلمانی با خلیفهای تعمداً و یا به نحو سهوی مخالفت کند، کار خوبی نکرده و حتی عامل فساد شده است.»[3]
در جواب ابنتیمیه باید گفت: شخصیت فاسدی همانند یزید، ثمرهی شجرهی ملعونهای است که پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) آنان را مورد لعن خود قرار دادهاند.
در اینباره طبری مینویسد: «ازجمله کسانیکه خداوند آنها را بر زبان پیامبرش (صلیاللهعلیهوآله) نفرین کرده، و آیاتی در اینباره نازل کرده، شجرهی ملعونه است، آنجا که میفرماید: «وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا.[إسراء/60] و نیز درخت لعنت شده در قرآن را [که مصداق درخت، بنی امیه، طاغیان و یاغیانند] جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم، و ما آنان را [از عاقبت شرک و کفر] هشدار میدهیم، ولی در آنان جز طغیانی بزرگ نمیافزاید!!»
طبری در ادامه ادعا میکند: «هیچ اختلافی بین علما نیست که منظور از شجرهی ملعونه در آیه بنیامیه هستند، و یک نمونه مثال برای شجرهی ملعونه، حدیث پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) است، هنگامیکه ابوسفیان را سوار بر چهارپایی مشاهده کردند، در حالیکه معاویه افسار حمار در دستانش بود و یزید (برادر معاویه) آن را سوق میداد. در این هنگام پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: خدایا دهانهکش (قائد) و سوقدهنده (سائق) و راکب را لعنت کن.»[4]
همچنین در مورد لعن یزید بن معاویه، متقی هندی و صالحی شامی در کتابهایشان مینویسند: «رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: يزيد، كه خداوند او را مبارك نگرداند كه مورد طعن و لعن است؛ اوست كه حبيب من، حسين را به شهادت میرساند، و برای من خاك و تربت او را آورده، و قاتلش را به من نشان دادهاند، بدانيد كه او را گروهی به شهادت میرسانند و هيچكس به ياری او نمیشتابد، مگر گروهی كه خداوند عذاب و عقاب خود را از آنها برداشته است.»[5]
اما سؤال مهم اینجاست که آیا عقل سلیم میتواند بپذیرد، کسی حاکم مسلمانان شود و خلافت را به دست گیرد که مورد لعن و نفرین پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قرار گرفته است؟
پینوشت:
[1]. مجموع الفتاوى، ابن تيميه حرانی (متوفاى 728هـ)، ج27، ص471، مجمع الملك فهد لطباعة، المملكة السعودية، 1416هـ. «فَلَمَّا ذَهَبَ الْحُسَيْنُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَأُرْسِلَ ابْنُ عَمِّهِ مُسْلِمُ بْنُ عَقِيلٍ إلَيْهِمْ.... وَكَانَ ذَلِكَ مِنْ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى الْحُسَيْنِ وَكَرَامَتِهِ»
[2]. منهاج السنة النبوية، ابن تيميه حرانی، ج4، ص530، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، چاپ اول، 1406 هـ. «وَلَمْ يَكُنْ فِي الْخُرُوجِ لَا مَصْلَحَةُ دِينٍ وَلَا مَصْلَحَةُ دُنْيَا ... وَكَانَ قَتْلُ الْحُسَيْنِ مِمَّا أَوْجَبَ الْفِتَنَ، كَمَا كَانَ قَتْلُ عُثْمَانَ مِمَّا أَوْجَبَ الْفِتَنَ.»
[3]. منهاج السنة النبوية، ابن تيميه حرانی، ج4، ص531. «هَذَا كُلُّهُ مِمَّا يُبَيِّنُ أَنَّ مَا أَمَرَ بِهِ النَّبِيُّ مِنَ الصَّبْرِ عَلَى جَوْرِ ... لَمْ يَحْصُلْ بِفِعْلِهِ صَلَاحٌ بَلْ فَسَادٌ.»
[4]. تاريخ الطبری، محمد بن جرير طبری (متوفاى 310)، ج5، ص621و 622، دارالكتب العلمية – بيروت. «فمما لعنهم الله به على لسان نبيه ... لعن الله القائد والراكب والسائق»
[5]. كنز العمال، علاء الدين علی متقی بن حسام الدين هندی (متوفاى 975هـ)، ج12، ص59، دار الكتب العلمية، بيروت، 1419هـ، چاپ اول.
سبل الهدى والرشاد، محمد بن يوسف صالحی شامی (متوفاى 942هـ)، ج10، ص89، دارالكتب العلمية، بيروت، 1414هـ ، چاپ اول، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض. «قال رسول الله: يزيد لا بارك الله فی يزيد الطعان اللعان... إنه لا يقتل بين ظهرانی قوم فلا ينصرونه إلا عمهم الله بعقاب.»
محمد جواد مهریار
افزودن نظر جدید