چهره سهراب در شاهنامه: عصبی، ابله، حریص و پُرزور

  • 1400/06/15 - 10:34
سهراب در شاهنامه، هیچ شخصیت عقلانی و خردمندی ندارد. بله، پُرزور است. اما بسیار زود بازی می‌خورد. تا افراسیاب از او تعریف می‌کند، آب از لب و لوچه‌اش جاری می‌شود و قند در دلش آب می‌شود. حریص است و در عین حال، رگه‌هایی ضخیم از بلاهت در او هویدا است. در جنگ، گُردآفرید را شکست می‌دهد اما باز هم خیلی زود، فریب می‌خورد و دست خالی از مذاکره برمی‌گردد!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ امروزه کتاب شریف شاهنامه، بسیار مورد سوء استفاده جریان باستان‌گرا قرار دارد. لیکن مسئله قابل توجه آنجاست که اکثر شاهنامه‌دوستان و فردوسی‌پرستان، چه بسا در طول زندگی‌شان حتی یک بار هم شاهنامه را نخوانده باشند. حکیم ابوالقاسم فردوسی در بسیاری از بخش‌های شاهنامه، تصویری مایل به سیاهی، گمراهی و ظلمت از شاهان و جنگجویان ایران باستان نشان می‌دهد. برای نمونه به یکی از این حکایات اشاره می‌کنیم.

فردوسی روایت می‌کند: رستم با تهمینه (دختر شاه سمنگان) ازدواج کرد. یک شب را در کنار او بود و سپس او را رها کرد و به زاوُل بازگشت. 9 ماه گذشت تا اینکه تهمینه پسری زایید و او را سُهراب نامید. پسرک بسیار درشت و تنومند بود. چنان که در 3 سالگی، با دیگران می‌جنگید و در 10 سالگی، هیچ کسی در نبرد، حریف او نمی‌شد. پس سهراب نزد تهمینه رفت و از او پرسید: پدر من کیست؟ و از نژاد چه کسی هستم؟ سپس به مادرش گفت: اگر حقیقت را به من نگویی، تو را خواهم کُشت.

ز تخم كيم و ز كدامين گهر
چه گويم چو پرسد كسى از پدر

گر اين پرسش از من بماند نهان
ندارم ترا زنده اندر جهان‏

[برخی این عبارت را به صورت "نمانم ترا زنده اندر جهان" درآوردند که یعنی خودم را خواهم کُشت...]

پس تهمینه پاسخ داد: تندی مکن و بدان که تو فرزند رستم و از نژاد زال و سام و نریمان هستی. سهراب که این را شنید، به مادر گفت: من همواره نام رستم را از مردم می‌شنیدم. اکنون که دانستم او پدر من است، پس به سوی ایران لشکر می‌کشم، کی‌کاووس را از تخت پادشاهی به زیر می‌کشم و پدرم رستم را بر تخت می‌نشانم. سپس به سوی توران لشکر می‌کشم و افراسیاب را از پادشاهی برکنار می‌کنم تا حکومت ایران و توران از آنِ من و پدرم باشد.

افراسیاب که از این داستان آگاه شد، خندید و چاره‌ای اندیشید. پس به یارانش گفت: باید کاری کنید که سهراب، وقتی به سوی ایران لشکر کشید، رستم را نشناسد. تا پدر و پسر با هم بجنگند. اگر سهراب کشته شود، پس دل رستم تا پایان زندگی بسوزد و اگر رستم کشته شود، حکومت ایران بی‌پشتوانه خواهد شد و ما ایران را به دست خواهیم آورد. پس از آن، نیمه شب به سهراب می‌تازیم و او را می‌کشیم. پس افراسیاب تورانی، لشکری به سوی سهراب فرستاد و به او گفت: تو سزاوار شاهی ایران هستی، اگر به ایران بتازی، تاج و تخت شاهی آن سرزمین برای تو خواهد شد. سهراب از شنیدن پیام افراسیاب و دیدنِ لشکریان او به آسانی فریب خورد. خوشحال و غرق در غرور شد. سهراب، سپاه را به سوى مرز ايران راند.[1]

سپاه سهراب، به دژ سپید رسیدند. پس پهلوان آن دژ، هجیر نام داشت که از دلیران ایران بود. سهراب، هجیر را به اسارت می‌گیرد. در دژ، دختری زندگی می‌کرد به نام گُردآفرید که از اسارت هجیر، اندوهگین شد. پس لباس رزم پوشید، گیسوانش را در کلاخود رومی‌اش پنهان کرد و به نبرد سهراب رفت. در حالیکه او گمان می‌کرد گُردآفرید، یک مرد جوان است. نبردی سخت میان آن دو رخ داد و در میانه‌ی جنگ، رخ گردآفرید آشکار شد. پس سهراب دریافت که او دختر است. سهراب، او را شکست داد و به بند کشید. گردآفرید به سهراب گفت: اگر یاران تو دریابند که من دخترم، خواهند گفت که سهراب با یک دختر جنگیده و این برای تو ننگ خواهد بود. پس بدان که من تسلیم تو هستم و قلعه و گنج‌های ما از آن تو است. پس بگذار به دژ برگردم تا همگی تسلیم شویم. پس سهراب و گردآفرید به سوی دژ سپید رفتند. گردآفرید به داخل دژ رفت و درها را بست. سپس به بالای بارو رفت و خندید و به سهراب گفت: برگرد که تسلیم تو نخواهیم شد! سهراب که دریافت فریب این دخترک را خورد، خشمگین سوگند یاد کرد که دژ را ویران کند.[2] در ادامه سهراب با لشکر پدرش رستم روبرو می‌شود. پس به نبرد او رفت و به دست پدرش کشته شد.

سهراب در شاهنامه، هیچ شخصیت عقلانی و خردمندی ندارد. بله، پُر زور است. اما بسیار زود بازی می‌خورد. تا افراسیاب از او تعریف می‌کند، آب از لب و لوچه‌اش جاری می‌شود و قند در دلش آب می‌شود. حریص است و در عین حال، رگه‌هایی ضخیم از بلاهت در او هویدا است.

پی‌نوشت:

[1]. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 175-176.
[2]. حکیم ابوالقاسم فردوسی، همان، ص 177-180.

تولیدی

دیدگاه‌ها

شاهنامه در کل بیشتر به ستایش ایران باستان پرداخته و زرتشتیان را یکتا پرست خوانده

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.