انسانهای کاملی که بلد نیستند قرآن بخوانند!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ولایت از ارکان اسلام و عرفان ناب است، که منحصر در دوازده امام معصوم (علیهم السلام) است. ولی خدا، انسان کاملی است که نهایت قرب به خداوند را داراست و نزدیکترین مخلوق به خالق است، که جز در حق اهلبیت (علیهم السلام) مصداقی ندارد. اما مفهوم ولایت به دست برخی از متصوفه تغییر و تحریف معنایی و مصداقی پیدا کرد؛ بهطوریکه هر درویشی، مدعی ولایت و متوقع اطاعت مطلق شد. متصوفه علاوه بر اینکه مدعی ولایت شدند و قطب خود را "ولی خدا" معرفی کردند، واژه "انسان کامل" نیز به ادبیات اسلامی وارد کردند و قطب خود را انسان کامل نامیدند. درحالی که این واژه تا قرن هفتم، جایی در ادبیات اسلامی نداشته است.
شیعه ولایت و انسان کامل بودن را منحصر در اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) میداند ولی متصوفه این دو واژه ولایت و انسان کامل را در مورد اقطاب خود بکار میبرند و اقطاب خویش را ولی خدا و انسان کامل معرفی میکنند. برایشان هم اصلاً مهم نیست که این قطبی که او را انسان کامل میخوانند سطح علم و سوادش پایینتر از بسیاری از انسانهای دیگر باشد. چنانچه نورعلی تابندهای که خود اعتراف میکرد که کاملاً مسلط به زبان عربی و تفسیر قرآن نیستم [1] و از آن بدتر اینکه حتی قادر به قرائت صحیح آیات قرآن نبود را ولی خدا و انسان کامل، معرفی میکردند. البته برخی از پیروان او ضعف چشم نورعلی تابنده را دلیل غلط خواندن قرآن بیان کردند که همین توجیه هم قابل قبول نیست. زیرا چطور ممکن است انسان کامل همیشه دچار ضعف چشم باشد!
اگر این ایراد را نسبت به نورعلی تابنده بپذیریم، غلط خواندن قرآن توسط قطب جدید این فرقه سید علیرضا جذبی را چطور توجیه میکنند که در غلط خواندن قرآن، گوی سبقت را از نورعلی تابنده روبوده است. چه توجیهی وجود دارد که قطبی که دارویش او را تا سرحد مرگ میپرستند و سعادت، خوش بختی و عاقبت بخیری خویش در دنیا و آخرت را از او میدانند و او را ولی خدا و انسان کاملی معرفی میکنند نمیتواند قرآن بخواند؟ نکته جالب اینجاست که جذبی نهتنها قرآن را صحیح نمیتواند بخواند، بلکه از کلیپهایی که از او منتشر شده است کاملاً مشخص و واضح است که از خواندن اشعار فارسی هم عاجز است و اشعار فارسی را باوجودی که از روی کتاب نگاه میکند بازهم غلط میخواند.
از آنطرف محمد اسماعیل صلاحی درویش دیگری که خود را قطب برحق این فرقه معرفی کرده است طبق همان قانون صوفیه، خود را ولی خدا و انسان کامل میداند ولی نهتنها در مسئله جانشینی، آقای جذبی را دروغگو و جاعل خطاب میکند بلکه با طعنه در فضای مجازی شروع به مسخره کردن جذبی نیز کرده است. درحالی محمد اسماعیل صلاحی قرآن خواندن جذبی را محل ایراد و اشکال برای یک قطب میداند که عمل خودش در مسخره کردن جذبی از یک انسان وارسته و مهذّب کاملاً بعید چه رسد به اینکه آن شخص ولی خدا و انسان کامل باشد.
پینوشت:
[1]. کاکوئی، شهابالدین، نگرش دیگر بر تصوف، نشر راه نیکان، تهران، 1386، صفحه 34
افزودن نظر جدید