دراویش بدون قطب، دراویش بی ایمان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرقه صوفیه گنابادی ماههاست که آبستن اختلاف و تفرقه پیرامون جانشینی سید علیرضا جذبی است. اختلاف و تفرقهای که از دل خود این فرقه برخواست و عامل خارجی نداشت. شرمان بهشتی همسر مصطفی آزمایش ازجمله عوامل این تفرقه و اختلاف است. چراکه او با صحبتهایی که درباره بیعت نکردن خود با جذبی داشت، منشأ اختلاف بسیاری در این فرقه شد. شرمان بهشتی در اولین صحبت خود بعد از اینکه علل مختلفی را برای عدم بیعت خود با جذبی ذکر کرد، میگوید: «اگر از من پرسیده شود که هماکنون قطب طریقت نعمت اللهی گنابادی چه کسی هست؟ من جواب میدهم که بر اساس فرمایشات حضرت آقا که تأکید کردند اگر در این شرایط، من رحلت کردم جانشین من جناب آقای جذبی هستند، الان هم شرایط، مثل همان زمان حصر است و وضعیت در مملکت تغییری نکرده و برای این موقعیت ویژه جناب مجذوب علیشاه، جناب مهندس جذبی را تعیین کردند و برای من نوعی هم دستور دادند که احترام ایشان را باید رعایت کنم. اما اگر از من پرسیده شود که نماینده الهی در این سلسله چه کسی است، که مطابق الهام غیبی معین شده باشد و خلیفه خدا روی زمین باشد و ودایع الهی به او سپرده شده باشد؟ میگویم با توجه به تمام این ابهامات و مطالبی که اشاره کردم، نمیدانم آن کیست!!! مسلماً به جسم زنده است و لابد صلاح نیست در این موقعیت معرفی شود و نیاز نیست مریدانی اطراف این شخص باشد. اما اگر هرکسی ادعایی داشته باشد، اینطوری نیست که خودش شخصاً بیاید خودش را معرفی کند و حتی اگر دست خط هم نشان بدهد کافی نیست. بلکه باید افراد موجه و معتبری که در بین فقرا شناخته شده هستند و مورداحترام و معتمد هستند این شخص را معرفی کنند.»
این سخن شرمان بهشتی به معنی این است که جانشین شدن جذبی از سوی نورعلی تابنده از سر ناچاری بوده و نورعلی تابنده آزادی کامل برای انتخاب جانشین را نداشته است ولی بنا بر فرمایش نورعلی تابنده جناب جذبی قطب سلسله است و من هم احترام ایشان را رعایت میکنم ولی نماینده الهی شخص دیگری است. این بدان معناست که شرمان بهشتی، جذبی را اِسماً بهعنوان قطب پذیرفته ولی نماینده الهی رسماً شخص دیگری است.
اما این مسئله برای شرمان بهشتی و دراویشی که از بیعت با جذبی سرباز زدند به همین سادگی هم نیست! زیرا در مسلک صوفیه که بر اساس و پایه مراد و مریدی است، درویشی و صوفیگری بدون داشتن پیر و مراد، امری محال و غیرممکن است و بزرگان این فرقه شخصی را که با پیر و مرشد خود تجدید بیعت نکرده باشد را درویش و سالک نمیدانند، چراکه به گفته ملاعلی گنابادی: «ولایت و ایمان ظهورش به بیعت است» [1] و ملاسلطان گنابادی نیز مقصود از ایمان را همان بیعت با مرشد میداند. [2] درنتیجه درویشی که با قطب جدید، بیعت نکرده باشد و ولایت او را نپذیرفته باشد، نهتنها درویش نیست بلکه دین و ایمان او نیز مورد خدشه است. چنانچه کیوان قزوینی از مشایخ سابق این فرقه، دراینباره مینویسد: «بدون بیعت، اسلام حقیقی برای کسی حاصل نشود. هرکه اسلام را قبول دارد اما بیعت نکرده، او بهظاهر مسلمان است و در آخرت نجات مسلمانی ندارد، لذا امروز ما برای امام بیعت میگیریم از مردم.» [3]
بنابراین، شرمان بهشتی و همراهان او در صورت پافشاری بر عدم بیعت با جذبی، چارهای ندارند، جز اینکه یا از مسلک درویشی دست بکشند و این مسئله را رسماً اعلام کنند. چنانچه فی الحال نیز طبق گفته بزرگان این فرقه، درویش به شمار نمیآیند. یا اینکه باید منتظر رونمایی از قطب جدیدی برای این فرقه باشیم که از سوی شرمان بهشتی و دراویش همراه او مورد تأیید باشد.
پینوشت:
[1]. گنابادی، علی، صالحیه، نشر دانشگاه تهران، تهران، 1351 ه، چاپ دوم، ص 314
[2]. گنابادی، محمد (سلطانعلیشاه)، ولایت نامه، نشر حقیقت، تهران، 1384، ص 173
[3]. قزوینی، کیوان، رساله احوال کیوان قزوینی، ص 9 و در کوی صوفیان، ص 197
افزودن نظر جدید