تابنده: به طلاب علوم دینی نگویید که اقطاب نائب امام زمان هستند!
پایگاه جامع فرق ادیان ومذاهب - درویشی و تصوف جامع بسیاری از انحرافات و بدعتها در دین مبین اسلام بوده است. این مسلک به دلایلی به مذهب تشیع نزدیک گردید. از نمونههای بارز ورود تصوف به تشیع، گرایش خاندان صفویه به مذهب امامیه است. ایشان از صوفیان با نفوذ در ایران و عثمانی بودند که بخاطر عواملی به تشیع گرویده و بعد از تشکیل حکومت، آن را به عنوان مذهب رسمی ایران برگزیدند. قبل از سقوط حکومت عباسیان، مذهب تشیع در شام، عراق و ایران شروع به پیشرفت کرد.
پس از انقراض خلافت عباسی، این حرکت بر خلاف شام که ایوبیان مانع از رشد تشیع بودند، در عراق و ایران سرعت بیشتری به خود گرفت. ظهور شیعه در جهان اسلام در انواع مختلفی نمود و بروز داشت. یکی از این اشکال درآمیختن تصوف با تشیع بود که از مهمترین جلوههای رشد تشیع در اکثر بلاد اسلامی به حساب میآمد. شماری از اعتقادات تشیع در طریقتهای مختلف صوفی در سراسر جهان راه یافت و چون صوفیگری در جهان اهل سنت نفوذ گستردهای داشت، همین امر باعث رواج چشمگیر تشیع شد. علاوه بر حرکت شیعی اصیلی که در عصر سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) به دست علامه حلی و شیخ حسن کاشی و تعدادی دیگر از علما و شعرای دوره ایلخانان پدیدار شد، جنبش فراگیری نیز از تشیع غالی(علوی) از شمال سوریه تا آناتولی و از آن جا تا شمال عراق و غرب ایران شکل گرفت.
بسیاری از اتباع این طریقتها بعد از قرن هشتم به جمع مریدان خاندان شیخ صفی الدین اردبیلی پیوستند که این جریان در اواخر قرن نهم یکی از مهمترین جریانات تصوف در میان ترکمنان بود که خرقه تصوف را کنار گذاشته و لباس رزم به تن کردند و در برابر حکومت عثمانی که رهبری اهل سنت را در دست داشت، ایستادند. مشخصه پر رنگ این جریان جوهره عقیده مختلط تصوف و تشیع بود. زیرا ایشان اگرفقط تا آن زمان نسبت به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) تولی داشتند، از این به بعد تبری و دشمنی نسبت به دشمنان و مخالفان ایشان را مطرح کرده و مبنای خود را بر تشیع اثنی عشری نهادند.
عامل دیگری که تصوف صفوی را به عقاید شیعه سوق میداد، پیوستن شیعیان برخی شهرهای ایران مانند اصفهان، قم، کاشان و آمل به نهضت صفویان بود. برای نمونه، عالمان شهر استرآباد که از شهرهای دارای قدمت در مذهب تشیع بود به حمایت از جنبش جدید شیعی که صفویان پرچم دار آن بودند پرداختند و افرادی چون امیر جمال الدین استرآبادی صدر کبیر دولت شاه اسماعیل صفوی، سید جمال الدین بن عبدالله بن محمد حسینی، میر محمد بن ابی طالب موسوی استرآبادی و حسن بن غیاث الدین، میرداماد و میرفندرسکی از این جمله اند....[1]
سایر فرقههای صوفی مانند طریقت نعمت اللهیه، حروفیه و نقطویه نتوانستند همانند خاندان شیخ صفی هوادارانی جذب کنند. هنگامی که صفویان بر مسند قدرت نشستند به پیروی از فقها با دیگر طریقتهای صوفی درگیر شدند. ایشان در ابتدا اظهار تشیع کردند اما در ادامه توسط صفویان معدوم یا محدود شدند. به هر روی بخشی از تاریخ شیعه در قرن نهم و در زمان صفویه بحث از همین فرقههای افراطی و غالی صوفی است.
به هر طریق ورود تصوف به تشیع با ورود انحرافات ایشان و یا شکلگیری برخی بدعتها همراه بود. از جمله اینکه صوفیان خود را مهدی نوعی، امام حاضر و یا نائب امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) معرفی میکنند و از این طریق به دنبال جذب عوام و افراد بیاطلاعند. از این رو علی تابنده محبوبعلیشاه از اقطاب سابق فرقهی دراویش گنابادیه، در دستورالعملی که به مشایخ این فرقه مینگارد، تصریح میکند که: «حتی الامکان از طلاب علوم دینی و روحانیون دستگیری نشود (به درویشی پذیرفته نشود) و اگر مورد خاصی پیدا شد، لازم نیست در موقع انجام تشریفات، به مسئلهی اینکه قطب وقت نائب امام زمان میباشند اشاره بشود و فقط گفته شود که تلقین ذکر و فکر از زمان حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) تا امروز سینه به سینه و دست به دست رسیده است.»
این ادعای کذب از طرف اقطاب صوفیه به هیچ وجه در منابع تاریخی و روایی قابل اثبات نیست و تنها مورد رجوع مردم و شیعیان به علما و فقها بوده است.
پینوشت:
[1]. صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، جعفریان رسول، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ سوم، 1391 ج 1، ص 17 - 29
افزودن نظر جدید