اهانت و اذیت پیامبر توسط برخی از صحابه در موارد مختلف
مورخین و تاریخ نویسان متفقند که پیامبر اکرم در روز دوشنبه، دو روز باقی مانده از ماه صفر یعنی بیست و هشت ماه صفر سال یازدهم هجری (یا 12 ربیع) مسموم شده، و رحلت کرده، به شهادت رسیدند؛ این در حالی بود که پیامبر اکرم چه قبل از بعثت و چه بعد از آن، با حوادث گوناگون و مختلفی از سوی دشمنان و منافقان روبرو بوده، و پیامبری به اندازه ایشان اذیت نشد؛ چرا که تحقیر و تمسخر و اهانت از یک طرف، و هجوم دشمنان خارجی از طرف دیگر، همه و همه، دست به دست هم دادند تا یکتاپرستی محو و نابود شود و جاهلیت بر جای خود باقی بماند، در نتیجه بعد از شهادت مظلومانه ایشان، نسبت به اهل بیت او هم که چه ظلمهایی را روا نداشتند. از این رو اگر نگاهی به لحظات پایانی عمر شریف پیامبر اسلام داشته باشیم، میبینیم که صحابه نزدیک پیامبر نیز جسارتهایی را نسبت به او روا نداشتند؛ یکی از اهانتهای آنان این است که:
برخی از صحابه، پیامبر اسلام را با کارهای خود اذیت میکردند؛ چند آیه در مورد اذیت نکردن پیامبر نازل شده است که شأن نزول آیه 101 سوره مائده از این قبیل است.[1] در این آیه آمده است که از چیزهایی که خدا از بیان آنها خودداری کرده، سؤال نکنید؛ زیرا شما به آنها احتیاجی ندارید و اگر برای شما ظاهر شود، دچار غم و افسردگی خواهید شد (خداوند از سؤالات شما که موجب آزردگی خاطر پیامبر میشد، عفو کرده است.) شأن نزولهای مختلفی در مورد این آیه ذکر کردهاند، ازجمله اینکه نسبهای غیر معروف برای یکدیگر ذکر میکردند، و ...؛ در همه شأن نزولها اذیت پیامبر و غضب کردن بر صحابه ذکر شده است.
در کتابهای حدیثی و تفسیری آمده است که رسول خدا در حالیکه خشمگین بود، به منبر رفت و فرمود هر آنچه سؤال کنید پاسخ خواهم داد؛ برخی از جایگاه پدر خود که از دنیا رفته بودند پرسیدند و پیامبر فرمود در آتش است؛ فردی نام واقعی پدر خود را پرسید که پیامبر نام همان کسیکه به نام او خوانده میشد بیان فرمود؛ (اکراه در چهره پیامبر از این سؤالات واضح بود) که عمر با بوسیدن پاهای پیامبر شروع کرد به عذرخواهی از پیامبر و شکر بر این نعمتهایی که خداوند به ما داده (پروردگار، دین اسلام و پیامبر پیامبر خاتم)[2]
اهانت دیگری نیز نسبت به پیامبر اکرم رخ داد، آن هم زمانی که بیماری پیامبر بر اثر مسموم شدن ایشان شدید شده بود؛ شخصی از صحابه که برخی گفتهاند عمر بوده، در حضور آن حضرت و صحابهای که حاضر بودند گفت: این مرد (پیامبر) هذیان میگوید، و برخی از اطرافیان تصدیق کرده و برخی به این توهین ایراد گرفتند که بالای سر پیامبر نزاع صورت گرفت.[3] صاحب کتاب «طبقات الکبری» مینویسد: پیامبر اکرم از گفتار ایشان که به او اهانت کرده بودند به شدت ناراحت گردید، و نزاع در حضورشان را صلاح ندانستند و آنان را از خانه، بیرون کردند.[4]
از این رفتارهای صحابه، سؤالاتی در اذهان شکل میگیرد که نتیجه آن مخالف نظر اهل سنت در مورد اعتقاد به صحابه است که همه آنان را عادل شمرده و صحابه خوب و بد را از هم تفکیک نمیکنند.
فاعتبروا یا اولی الابصار
پینوشت:
[1]. تفسیر قرآن العظیم، ابن کثیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج3، ص183-186 و ص204؛ ذیل آیه 101 سوره مائده.
[2]. مجمع الزوائد، هیثمی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج7 ص188.
فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج1، 187؛ ج13، ص270.
[3]. صحیح بخاری، بخاری، دارالقلم، بیروت، لبنان، ج2 118.
مسند، احمد بن حنبل، دارالحدیث، قاهره، مصر، ج1 ص325.
[4] طبقات الکبری، ابن سعد، دارصادر، بیروت، لبنان، ج2 ص245.
افزودن نظر جدید