تبعيت محض از قطب نشانه گمراهی دراويش
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مطلبی در اینستاگرام آمده بود که نورعلی تابنده، قطب صوفیهی دراویش گنابادی، برای چندمین بار خواستار تعطیلی سایتها و کانالهای دراویش، در فضای مجازی شد، که این اقدام بهدلیل عدم تبعیت دراویش از قطب در بعضی مسائل بود؛ این پدیدهی عدم تمکین از قطب، امری نوظهور است که با ساختار تصوف که تبعیت محض مرید از مراد و قطب است، در تضاد بوده و این پدیده در سالهای اخیر به شدت در فرقه گنابادیه ظهور و بروز پیدا کرده است.
یکی از دراویش به این مطالب اعتراض کرد و گفت: دراویش کاملا مطیع محض نسبت به قطبشان بوده و این افراد اغتشاشگر، جدا از دراویش واقعی هستند.
گفتم: مگر این افراد از دراویش و مریدان تابنده نبودند، چطور تبعیت محض از قطب را که جزو آداب و سیروسلوک صوفیانه است فراموش کردند و دست بهاغتشاش زدند.
درویش: این افراد کار اشتباهی کردند و سرخود این حرکت را انجام دادند، حتی جناب تابنده هم از این افراد اعلام برائت کردند و فرمودند که طبق قانون باید با این افراد برخورد شود.
گفتم: جناب قطبتان وقتی دیدند که این قضیه خیلی وخیم شده و چند نفر بهدست مریدان وی کشته شدند، بیانیه داد که مکتب درویشی بر مبنای صلح و صفاست و از محرکین و مسبّبین این اغتشاش اعلام برائت میکنم. اگر این دراویش، از مریدان نبودند، پس چرا تابنده از ابتدا این افراد را محکوم نکرد و حتی در بیانیهای به این افراد گفت از خودتان دفاع کنید.
درویش: چه چیزی را میخواهی ثابت کنی، میخواهی بگویی ما دراویش تابع قطب خود نیستیم و سرخود عمل میکنیم، نه اینطور نیست، ما دراویش کاملا تسلیم محض جناب تابنده بوده و از ایشان اطاعت میکنیم.
گفتم: شما که ادعا دارید تابع محض قطب هستید، پس درگیری و اغتشاشتان هم به امر قطبتان بوده است.
درویش: شما فقط تهمت و دروغ یاد گرفتید، چیز دیگری که بلد نیستید.
گفتم: کجای این حرف دروغ است، شما گفتید دراویش از قطب تبعیت محض دارند. اصلا این تبعیت از قطب را از کجا در آوردید؟ مگر شما نمیگویید مسلمان و شیعهایم، پس این مراد و مریدی و تبعیت از قطب، در کجای اسلام آمده است؟ چرا اینقدر با دین مردم بازی میکنید.
درویش: تبعیت و تسلیم محض در برابر قطب از آموزهها و جزو سلوک درویشی است، اگر کسی بدون پیر و مراد حرکت کند، به مقصد نمیرسد و در این راه باید بیچون و چرا مانند مرده در برابر غسّال، از پیر و مراد خود تبعیت کند. باخرزی در «اوراد الأحباب» گفته: «از دیگر وظایف مرید آن است که بیچونوچرا دل به فرمان پیر خود بسپارد و خویشتن را چونان مردهای در برابر غسّال شمارد.»[1]
گفتم: اقطاب وبزگان شما این آموزهها را نوشتند تا بر شما مسلط شوند، اشکال شما این است که هدایت و سعادت را در مراد و قطب جستجو میکنید و به این دلیل تسلیم محض قطب خود هستید. هدایت واقعی دست اهلبیت (علیهمالسلام) است، باید درب خانهی ائمهی معصومین (علیهمالسلام) رفت نه درب خانه نورعلی تابنده؛ در زمان غیبت برای اینکه گمراه نشویم و به سعادت برسیم باید از امام زمان (علیهالسلام) اطاعت کنیم نه از نورعلی تابنده.
در روایتی حضرت امیرالمؤمنین (عليهالسلام)، طلب هدایت از غیر اهل آن را، سبب گمراهی دانستهاند. ایشان فرمودند: «مَن يَطلُبُ الهِدايَةَ مِن غَيرِ أهلِها يَضِلَّ[2] هر كس هدايت را از كسى كه اهل آن نيست بخواهد، گمراه شود» شما دراویش مصداق این روایت هستید، هدایت را از کسی که خودش به هدایت نرسیده، درخواست میکنید؛ چون نه تنها دستورات خداوند را زیرپا گذاشته، بلکه در دین بدعت وارد کرده و انحرافات دیگری را مرتکب شده است.
درویش: اولا ما نسبت به ائمه معصومین (علیهمالسلام) ارادت داریم و ثانیا با این حرفها، خودت هم گمراه هستی، چون از مراجع تبعیت میکنی نه از اهلبیت (علیهمالسلام).
گفتم: پیروی از مراجه تقلید به سفارش خود ائمهی معصومین (علیهمالسلام) بوده که فرمودند در زمان غیبت از این افراد پیروی کنید. چنانکه در مقبوله عمر بن حنظله، امام صادق (علیهالسلام) جهت رفع نیازهای اجتماعی و قضایی، شیعیان را بر فقهای جامعالشرایط، که عالم به احادیث و احکام بوده، مکلف میسازد.[3] و همچنین حضرت حجت بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیعی، مردم را به راویان حدیث که فقها باشند ارجاع میدهند. «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم [4] و اما آنچه بعدها حادث میشود درباره آنها به راويان حديث ما رجوع كنيد ايشان حجت ما بر شما هستند و من حجت خدا بر ايشان هستم.»
این در حالی است که نهتنها روايتی در مورد صوفیان وارد نشده، بلکه روایات مختلف از ائمهی معصومین (علیهمالسلام) در ردّ و مذمت صوفیان داریم که نشانهی انحراف و بطلان فرقهی صوفیه است.
پینوشت
[1]. باخرزی(ابو المفاخر)، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، بهکوشش ایرج افشار، چاپ دوم، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ج 2، ص 74.
[2]. محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، 1386ش، ج6، ص438.
[3]. اصول کافی، شیخ کلینی، اصول کافی، تهران: دارالكتب الاسلامية، 1388 هـ، ج 1، ص 67.
[4]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، بهتصحیح علىاكبر غفارى، تهران، انتشارات اسلاميه، 1395 ق، چاپ دوم ، ج2، ص 484.
افزودن نظر جدید