احمد بصری؛ نبوت ادامه دارد!
آقای ربیعی یکی از اتباع احمد بصری است که به اقرار خودش سر رشتهای از علوم دینی ندارد ولی میگوید به احمد ایمان آورده است، پیام داد: «درست است که نمیتوانم جوابهای سوالات شما را بدهم ولی میتوانم از اساتید انصار احمد بپرسم و جواب شما را بدهم. شما اشکالات خود را بفرمایید.»
گفتم: «اشکالات ما به فرقه احمد بصری بسیار است؛ ولی شما لطف کنید فقط در بحث نبوت سوالی که میپرسم را جواب دهید. احمد و اتباع او ادعا دارند که روایات ادامهی نبوت بعد از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) زیاد است. شما یک روایت بیاورید که بفرماید نبوت بعد از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) ادامه دارد.»
گفت: «بسیاری از آیات و روایات از رؤیای صادقه به وحی یاد کرده است. «لَّقَدْ صَدَقَ ٱللَّهُ رَسُولَهُ ٱلرُّءْيَا بِٱلْحَقِّ ۖ لَتَدْخُلُنَّ ٱلْمَسْجِدَ ٱلْحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ ۖ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا۟ فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِكَ فَتْحًۭا قَرِيبًا [فتح/27]خداوند آنچه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد راست گفت؛ بطور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجدالحرام میشوید در نهایت امنیّت و در حالیکه سرهای خود را تراشیده یا کوتاه کردهاید و از هیچکس ترس و وحشتی ندارید؛ ولی خداوند چیزهایی را میدانست که شما نمیدانستید (و در این تأخیر حکمتی بود)؛ و قبل از آن، فتح نزدیکی (برای شما) قرار داده است.» اما روایات نیز شاهد میباشند؛ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «رؤیای صادقه، جزئی از هفتاد جزء نبوت است.»[1]
به تصریح آیات و روایات، مقام نبوت (دریافت اخبار از ملکوت) پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بسته نشده و بازهست، اساسا چطور میتوانیم چنین چیزی را بگوییم در حالیکه ائمه اطهار(علیهمالسلام) بواسطه روح القدس اخبار ملکوت رو دریافت میکردند؟! پس بعد از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم نبوت ادامه دارد و روایات و آیات متعددی که در آنها به رؤیای صادقه «نبوت» اطلاق شده بیانگر این مطلب هست، که بخشی از این آیات و روایات را فرستادم.»
جواب دادم: «شما هر کس که رؤیای صادقه میبیند را «نبی» مینامید؟ اولا؛ شما یک روایت بیاورید که بفرمایند؛ هر کسی که خواب صادقه ببیند «نبی» است!
ثانیا؛ شما یک روایت بیاورید که بفرمایند؛ ائمه اطهار(علیهمالسلام) نبی هستند!
ثالثا؛ یک کافر نیز میتواند رویای صادقه ببیند. حال آیا طبق این نقل شما که گفتید منظور از نبوت همان یک جز از چندین جز نبوت است، آن کافر «نبی» است نعوذبالله؟
رابعا؛ ما منکر رؤیای صادقه مومن نشدیم. (البته در حجیت داشتن یا نداشتن خواب بحثهایی باید انجام گیرد) ولی در اینجا تخصیص اکثر پیش میآید و تخصیص اکثر قبیح است و تخصیص اکثر از شخص امام (علیهالسلام) که در مقام بیان است سر نمیزند. مثلا شخصی میگوید: «اکرم العلما.» یعنی «همه علما را اکرام کن» بعد دوباره میگوید: «لاتکرم العلما الا زید.» یعنی «هیچ کدام از علما را اکرام نکن و فقط زید را اکرام کن» خب این تخصیص زدن حکم قبیح است و اگر انسان در مقام بیان باشد از وی سر نمیزند. حال شما میگویید؛ «نبوت بعد از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) ادامه دارد.» بعد میگویید؛ «هر کس که برای وی رویای صادقه است که جزئی از چند جز نبوت است، نبی است!» این یعنی تخصیص زدند تمام صفات و اجزاء «نبی» را به رویای صادقه، که این قبیح است.
اما اینکه ائمه اطهار (علیهمالسلام) اخبار روح القدس را دریافت میکردند، آیا دلیل میشود که «نبی» هستند؟ خیر؛ اینها الهام است همانطور که در روایات به آن اشاره شده است. حضرت رضا (علیهالسلام) در ضمن حديث مفصلی درباره امامت فرمود: «هنگامی كه خدای متعال كسی را به عنوان امام برای مردم برمیگزيند به او سعه صدر، عطا میكند و چشمههای حكمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میكند تا برای جواب از هيچ سؤالی در نماند و در تشخيص حق سرگردان نشود، پس او معصوم و مورد تأييد و توفيق و تسديد الهی بوده از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود.»[2] اين الهام نظير الهامی است كه به ذوالقرنين و حضرت مريم و مادر موسی(علیهالسلام) شده است.
پس براساس روايات، امامان (علیهمالسلام) دست آموز الهام غيبیاند. آنان صدای غيب را میشنوند اما فرشته را نمیبينند، به خلاف «نبی» كه سخن فرشته را میشنود و گاه خود ملک را میبيند، نه اينكه تنها صدا را بشنود. ثعلبه از زراره نقل كرد كه گفت از حضرت باقر (علیهالسلام) راجع به آيه « وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا » سوال کردم که رسول با نبى چه فرق دارد؟ امام (علیهالسلام) فرمود: «رسول كسى است كه در خواب مىبيند و ملک را هم مشاهده میكند ؛ گفتم پس نبى میتواند رسول نباشد فرمود: آرى او در خواب مىبيند و صدا را میشنود ولى نمىبيند. گفتم: مقام امام چگونه است؟ فرمود: صدا را میشنود ولى با او روبرو نمی شود و نمىبيند.»[3]
پینوشت:
[1]. بحارالانوار، علامه مجلسی، داراحیاء التراث، بیروت، ج58، ص 192.
[4]. کافی، کلینی، دار الكتب الاسلامية، تهران، ج 1، ص 198.
[3]. همان، ص 176.
افزودن نظر جدید