اعتراض و مخالفت با پیامبر مدال افتخار برای عمر بن خطاب
خلاصه مقاله
از موارد تاریخی، مخالفتهایی که با پیامبر رخ داده، میتوان این موارد را ذکر کرد: ثعلبی، سیوطی، طبری از عمر نقل کردهاند که عمر گفت به خدا سوگند از روزی که اسلام آوردم، تا روز صلح حدیبیه، این چنین در نبوّت پیامبر شک نکردم و به پیامبر اعتراض کردم. ابو وائل گوید: در صفین بودیم که سهل بن حنیف برخاست و گفت: ای مردم مواظب خودتان باشید. ما در حدیبیه با پیامبر بودیم تا اینکه عمر بن خطاب نزد پیامبر آمد و گفت ای رسول خدا مگر نه این است که ما بر حق و آنان بر باطل هستند؟ پیامبر فرمود: آری! عمر بن خطاب گفت: مگر نه این است که کشتههای ما بهشتی و کشتههای آنان جهنمی هستند؟ حضرت فرمود: آری! عمر گفت: پس چرا با ذلت و خواری باز گردیم و نباید خدا بین ما و آنان حکم کند؟ پیامبر فرمود: ای مردک اینکه با تو سخن میگوید، پیامبر خداست و خلاف فرمان پروردگار کاری انجام نمیدهد.
متن مقاله
تاریخ اسلام گواه بر اتفاقات و حوادث تلخ و شیرینی است که بر آن رفته است و مسلمانان در کنار پیامبر چه مشقتها و سختیهایی را که متحمل نشدند و چه جانهای پاکی از صحابه پیامبر به مانند پدر و مادر عمار یاسر و دیگران که در این راه گرفته نشد، تا نهال دین اسلام قوت بگیرد و درخت یکتاپرستی در سرتاسر شبه جزیره عربستان در مرحله اول و بعد در تمام سرزمینهای دور دست کاشته شود. اما در این میان برخی دیگر از صحابه علاوه بر اینکه کار خاصی نسبت به اسلام انجام ندادند، بلکه نسبت به خدا و رسولش هم شک و تردید داشتند و با سخنان کوته بینانهی خود در بسیاری از مواقع به مخالفت با پیامبر اکرم برمیخاستند و به حضرتش اعتراض میکردند، که از این موارد تاریخی، فراوان در منابع اهل سنت به چشم میخورد که از باب نمونه حول عمر بن خطاب به چند مورد از این مخالفتها اشاره میکنیم.
مثلاً بزرگان اهل سنت مانند ثعلبی، سیوطی، طبری و ... به نقل از عمر بن خطاب آوردهاند که پس از برخوردی که عمر بن خطاب با پیامبر اکرم در ماجرای صلح حدیبیه داشت، به خاطر این برخورد او و شکش در نبوّت پیامبر، بارها و بارها صدقه پرداخت، تا کفارهی عمل او گردد. او خود چنین میگوید: «فقال عمر: والله ما شککت منذ أسلمت الی یومئذ...[1] عمر گفت به خدا سوگند از روزی که اسلام آوردم، تا آن روز -صلح حدیبیه- این چنین در نبوّت پیامبر شک نکردم.»
و یا مثلاً در همین قضیه صلح حدیبیه که پیامبر برای زیارت خانه خدا، عازم مکه شد، مشرکین قریش از ورود پیامبر اکرم جلوگیری کردند. در نتیجه میان آنها و پیامبر بعد از گفتگو، صلحی صورت گرفت، به نام -صلح حدیبیه- عمر بن خطاب نخستین کسی بود که در برابر پیامبر اکرم قرار گرفت و اعتراض کرد. ابو وائل گوید: «عن ابی وائل: قال کنّا بصفین فقام سهل بن حنیف فقال ایها الناس... فانّا کنّا مع رسول الله یوم الحدیبیه... فجاء عمر بن خطاب فقال یا رسول الله ألسنا علی الحق و هم علی الباطل؟... اذا قال ایها الرجل انّه لرسول الله و لیس یعصی ربّه...[2] در صفین بودیم که سهل بن حنیف برخاست و گفت: ای مردم مواظب خودتان باشید. ما در حدیبیه با پیامبر بودیم تا اینکه عمر بن خطاب نزد پیامبر آمد و گفت ای رسول خدا مگر نه این است که ما بر حق و آنان بر باطل هستند؟ پیامبر فرمود: آری! عمر بن خطاب گفت: مگر نه این است که کشتههای ما بهشتی و کشتههای آنان جهنمی هستند؟ حضرت فرمود: آری! عمر گفت: پس چرا با ذلت و خواری باز گردیم و نباید خدا بین ما و آنان حکم کند؟ پیامبر فرمود: ای مردک اینکه با تو سخن میگوید، پیامبر خداست و خلاف فرمان پروردگار کاری انجام نمیدهد.»
در نتیجه، این موارد و امثال آن، گویای این نکته است که عمر بن خطاب با مخالفتهای خود و اعتراضات بیموردش در برابر پیامبر اکرم، مدال افتخار را برای خود دانسته و کسی تا این مقدار جرأت چنین کاری را نداشت که اینگونه برخورد کند و این سخن خود اوست که میگوید: «قال فعجبت بعد من جرأتی علی رسول الله.[3] از جرئتی که در روز حدیبیه بر پیامبر کردم در شگفتم.»
پینوشت:
[1]. الکشف و البیان، ثعلبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج9 ص60.
[2]. صحیح بخاری، بخاری، دارالفکر، بیروت، لبنان، کتاب الجهاد باب 17 ج3 ص1162 حدیث3011.
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، باب صلح حدیبیه، ج3 ص17 84 حدیث1785.
[3]. صحیح بخاری، بخاری، دارالفکر، بیروت، لبنان، کتاب جنائز، باب 83 ج4 ص17 15 حدیث 43 94.
افزودن نظر جدید