مردی همانند پیامبر اکرم(ص)
خلاصه مقاله
همگان بر این باورند که اهل بیت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از خود پیامبرند، یعنی از گوشت و پوست و خون حضرتش بوده و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در مناسبتهای مختلف آن را برای مسلمانان بیان فرموده است، خصوصاً در مورد حضرت علی (علیهالسلام) آنقدر روایت در فضائل و مناقبشان ایراد فرمود که جای هیچ شک و شبههای برای احدی باقی نگذاشت، و خداوند هم ایشان را مانند شخص و نفس پیامبر، در جریان مباهله معرفی کرد؛ در حدیثی آمده است: گروهی از قبیله ثقیف خدمت پیامبر رسیدند، پیامبر فرمود: باید تسلیم شوید و گرنه مردی همانند خودم را میفرستم که گردنهای شما را بزند؛ عمر بن خطاب در جایی گفته بود که هیچگاه تمایل به امارت و فرماندهی پیدا نکرده بودم، مگر در آن روز ولی پیامبر فرمود: آنکه گفتم علی بن ابیطالب است.
متن مقاله
در میان اصحاب پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیتش کسی مانند حضرت علی (علیهالسلام) یافت نمیشود که مثل خود پیامبر اعظم باشد. کسیکه خداوند در قرآن در جریان مباهله با صراحت از او به عنوان نفس و جان پیامبرش معرفی میکند و عبارت : «...انفسنا و انفسکم...[آل عمران/61] ... و ما خودمان و شما خودتان...» را در وصف حضرت علی (علیهالسلام) بیان میدارد و مفسران و بزرگان اهل سنت این آیه را در شأن و منزلت اهل بیت پیامبر و با این عبارت، اختصاصیتر دربارهی حضرت علی (علیهالسلام) بیان داشته است.[1] حال این شخص باید در چه جایگاه و منزلتی قرار گیرد، تا مانند خودِ پیامبر اکرم قلمداد شود؟ این واقعه صورت نمیپذیرد، مگر اینکه این فرد، دارای روحیات خاص و فضائل و مناقب و کمالات معنوی قوی و خصوصیات منحصر به فردی باشد، که نمونهای برایش وجود نداشته باشد و اگر هم باشد، فقط آن را در وجود پیامبر بتوان یافت و لاغیر.
در روایات متعدد از جمله حدیث مشهور منزلت با کمی اختلاف در متن از افرادی مانند حاکم حسکانی به نقل از استادش حافظ ابوحازم عبدوی که گفت: این حدیث منزلت پنج هزار سند دارد و 88 نفر از راویان معروف و مشهور آن را نقل کردهاند.[2] که پیامبر فرمودند: «انت منّی بمنزله هارون من موسی، الاّ انّه لانبیّ بعدی.[3] تو نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسی هستی، الاّ اینکه پیامبری بعد از من نیست.» و با کلمه -اما ترضی- در اول حدیث از کتب معتبر اهل سنت یعنی صحیح بخاری وارد شده است.[4] که پیامبر او را از خودش دانست.
و در حدیثی دیگر آن هنگامیکه گروهی از قبیله ثقیف به خدمت پیامبر رسیدند، حضرتش فرمود: «والله لتسلمنّ او لأبعثنّ الیکم رجلاً منّی -او قال مثل نفسی- فلیضربنّ أعناقکم و لیسبینّ ذراریکم و لیأخذنّ اموالکم.[5] به خدا سوگند! باید تسلیم شوید و گرنه مردی از خودم -یا همانند خودم- را میفرستم که گردنهای شما را بزند و زن و فرزندان شما را اسیر کند و اموال شما را بگیرد.» ظاهراً عمر بن خطاب در مجلس حاضر بود و پس از نقل این قضیه در جای دیگری گفته بود که: «فوالله ما تمنّیت الاماره الاّ یومئذ. ...[6] والله هیچ گاه تمایل به امارت و فرماندهی پیدا نکرده بودم، مگر در آن روز که پیامبر قبیله ثقیف را اینگونه مورد ارعاب و تهدید قرار داد. پس من سینه پیش داده بودم، به امید آنکه مرا به عنوان آن مرد معرفی کند، که متوجه علی (علیهالسلام) شد و با گرفتن دست او فرمود: این همان باشد که گفتم، این همان باشد که گفتم، با شمشیر گردنهای شما را بزند.»
در نتیجه تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان
پینوشت:
[1]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دار الافاق الجدیده، بیروت، لبنان، کتاب الفضائل، ص1042 حدیث 32.
مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار المعرفه، بیروت، لبنان، ج3 ص150.
سنن ترمذی، ترمذی، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت، لبنان، ج5 ص225 حدیث2999.
دارالمنثور، سیوطی، مکتبه آیه الله نجفی مرعشی، قم، ایران، ج2 ص231-233.
تفسیر کبیر، فخر رازی، درالفکر، بیروت، لبنان، ج8 ص88-89.
تفسیر کشاف، زمخشری، دار الکتاب العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص368 -370.
[2]. نفحات الازهار...، آیت الله میلانی، نشر آلاء، قم، ایران،(1384ش)، ج17 ص23- 28.
[3]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دار الجیل، بیروت، لبنان، باب فضائل علی بن ابیطالب، ج7 ص119.
[4]. صحیح بخاری، بخاری، چاپ ذهنی افندی، استانبول، ترکیه، (1981م)، ج5 ص129.
[5]. فضائل الصحابه، احمد بن حنبل، دار ابن الجوزی، قاهره، مصر، ج2 ص593 حدیث1008.
[6]. همان.
افزودن نظر جدید