ادعای محبت اهل بیت
خلاصه مقاله
یکی از ادعاهای وهابیت این است که اهل بیت مختص شیعیان نیست و اهل بیت و محبت اهل بیت، به دلیل آیه قرآن و روایات نبوی، برای همه مسلمانان است و شیعیان خود را به اهل بیت چسبانیده و اهل بیت را مختص خود میدانند؛ اما در بررسیهایی که انجام میشود، گاهی دشمنی و بغض اهل بیت در کلام آنان هویدا میشود.
عبدالله بسام، از مفتیان و شیوخ وهابی دیده است ابن تیمیه قسمتی از حدیثی را نپذیرفته است، وی برای توجیه نظر ابن تیمیه گفته است: قسمت اول حدیث در صحیح مسلم است، اما قسمت زیادی که ابن تیمیه نپذیرفته، سندش مشکل دارد و امام صادق در سند آن است که ضعیف است و احادیث را به صورت وجاده نقل میکند، که معتبر نیست؛ این استدلال نشاندهنده مکنونات قلبی او در مورد اهل بیت است.
متن مقاله
یکی از ادعاهای وهابیت این است که اهل بیت مختص شیعیان نیست و اهل بیت و محبت اهل بیت، به دلیل آیه قرآن و روایات نبوی، برای همه مسلمانان است و شیعیان خود را به اهل بیت چسبانیده و اهل بیت را مختص خود میدانند.
اما در بررسیهایی که انجام میشود، گاهی دشمنی و بغض اهل بیت در کلام آنان هویدا میشود.
مثلاً روایتی در صحیح مسلم آمده است: «حَدَّثَنَا أَبُوبَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَخْطُبُ النَّاسَ، يَحْمَدُ اللهَ وَيُثْنِي عَلَيْهِ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ، ثُمَّ يَقُولُ: «مَنْ يَهْدِهِ اللهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ، وَخَيْرُ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللهِ.»[1] ابن ابی شیبه از وکیع از سفیان ثوری از امام صادق (علیهالسلام) از امام باقر (علیهالسلام) از جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) برای مردم خطبهای خواند و با حمد و ثنای الهی آغاز کرد، سپس فرمود: کسیکه خدا او را هدایت کند، گمراه نمیشود، و کسیکه گمراه شود، هدایتگری برای او نیست و بهترین کلام کتاب خداست.»
روایتی نیز توسط نسائی در «سنن نسائی» نقل شده است: «عُتْبَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: أَنْبَأَنَا ابْنُ الْمُبَارَكِ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ فِي خُطْبَتِهِ: يَحْمَدُ اللَّهَ وَيُثْنِي عَلَيْهِ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ، ثُمَّ يَقُولُ: «مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ يُضْلِلْهُ فَلَا هَادِيَ لَهُ، إِنَّ أَصْدَقَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ، وَأَحْسَنَ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ، وَشَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَكُلُّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ، وَكُلُّ ضَلَالَةٍ فِي النَّارِ». ...[2] عتبه از ابن مبارک از سفیان ثوری از امام صادق (علیهالسلام) از امام باقر (علیهالسلام) از جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) برای مردم خطبهای خواند و با حمد و ثنای الهی آغاز کرد، سپس فرمود: کسیکه خدا او را هدایت کند، گمراه نمیشود، و کسیکه او را گمراه کند، هدایتگری برای او نیست و راستترین کلامها کتاب خداست، و بهترین هدایتها هدایت پیامبر اوست؛ بدترین کارها نوآوری در دین است و هر نوآوری بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی نیز نتیجهاش آتش دوزخ است. ...»
شبیه این حدیث را طبرانی در معجم الکبیر از عبدالرزاق نقل کرده است.
ابن تیمیه نقل نسائی را آورده و گفته است که حدیث صحیحی است، اما جمله آخر «وَكُلُّ ضَلَالَةٍ فِي النَّارِ» را پیامبر نفرموده و توجیهاتی را بیان میکند که این حدیث پیامبر با قاعدهی اجتهاد که برای پوشاندن خطای صحابه درست کردهاند،[3] را زیر سؤال نبرد.[4]
عبدالله بسام، از مفتیان و شیوخ وهابی وقتی دیده است که ابن تیمیه قسمتی از حدیث را نپذیرفته، در کتاب «توضيح الأحكام من بلوغ المرام» آورده است: قسمت اول حدیث در صحیح مسلم است، اما قسمت زیادی که نسائی آن را آورده، سندش مشکل دارد و در سند آن «جعفر بن محمد هاشمی» قرار دارد که ضعیف است و حدیث را به صورت وجاده[5] اخذ کرده و به همین خاطر ابن تیمیه این قسمت روایت را نپذیرفته است.[6]
به خدا پناه میبریم از این عالمنماهایی که فقط خود را مسلمان دانسته و به دیگران نسبت شرک میدهند و ادعای محبت اهل بیت را هم دارند.
اولاً: ابن تیمیه حدیث نسائی را صحیح دانسته ولی جمله آخر را نفی کرده است.
ثانیاً: اگر امام صادق (علیهالسلام) ضعیف است، سند حدیث صحیح مسلم هم مشکل پیدا میکند، چون ایشان در سند مسلم هم قرار دارد.
ثالثاً: در سند آمده که امام صادق (علیهالسلام) این حدیث را از پدرشان امام باقر (علیهالسلام) نقل کردهاند و عالمان اهل سنت، امام صادق (علیهالسلام) را در نقل حدیث ثقه و صدوق میدانند.
رابعاً: تعریف وجاده این است که فردی کتاب کسی را بدون ارتباط با نویسنده و بدون اجازه صاحب کتاب بیابد و نقل کند، که تمام قیود این تعریف در مورد امام صادق (علیهالسلام) غیر صحیح است.
و از این نکات پی میبریم که این مفتی وهابی چه عقیدهای نسبت به اهل بیت و امام صادق (علیهالسلام) دارد و در اینجا وقتی خواسته مشکل حدیث را پیدا کند و توجیهی را بر علت نپذیرفتن قسمتی از حدیث توسط ابن تیمیه بیان کند، هیچ مشکلی ندیده غیر از اینکه بگوید امام صادق (علیهالسلام) ضعیف است و این نشاندهنده مکنونات قلبی او در مورد اهل بیت است.
پینوشت:
[1]. صحیح مسلم، ج2، ص593.
[2]. سنن نسائی، ج3، ص188.
[3]. «اجتهاد یا توجیه صحابه»
«جعل اصطلاح اجتهاد؛ سرپوشی بر تاویلات»
[4]. «وَقَدْ كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ فِي الْحَدِيثِ الصَّحِيحِ {فِي خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ: خَيْرُ الْكَلَامِ كَلَامُ اللَّهِ وَخَيْرُ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَشَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ} وَلَمْ يَقُلْ: وَكُلُّ ضَلَالَةٍ فِي النَّارِ بَلْ يَضِلُّ عَنْ الْحَقِّ مَنْ قَصَدَ الْحَقَّ وَقَدْ اجْتَهَدَ فِي طَلَبِهِ فَعَجَزَ عَنْهُ فَلَا يُعَاقَبُ وَقَدْ يَفْعَلُ بَعْضَ مَا أُمِرَ بِهِ فَيَكُونُ لَهُ أَجْرٌ عَلَى اجْتِهَادِهِ وَخَطَؤُهُ الَّذِي ضَلَّ فِيهِ عَنْ حَقِيقَةِ الْأَمْرِ مَغْفُورٌ لَهُ. وَكَثِيرٌ مِنْ مُجْتَهِدِي السَّلَفِ وَالْخَلَفِ قَدْ قَالُوا وَفَعَلُوا مَا هُوَ بِدْعَةٌ وَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ بِدْعَةٌ إمَّا لِأَحَادِيثَ ضَعِيفَةٍ ظَنُّوهَا صَحِيحَةً وَإِمَّا لِآيَاتِ فَهِمُوا مِنْهَا مَا لَمْ يُرَدْ مِنْهَا وَإِمَّا لِرَأْيٍ رَأَوْهُ وَفِي الْمَسْأَلَةِ نُصُوصٌ لَمْ تَبْلُغْهُمْ.» مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، ج19، ص191. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. از روشهای دریافت حدیث است که راوی تنها متن نوشته شده حدیث را در کتابی مشاهده کرده است، بدون آنكه با نویسنده یا نقل کننده آن ارتباطی داشته و از وی اجازهای در نقل كتابش داشته باشد.
[6]. «القسم الأول في مسلم، أما زيادة: "وكل ضلالة في النار" من زيادة النسائي، ففي سندها: جعفر بن محمد الهاشمي، وهو ضعيف، وأخذ الحديث وجادة، ولهذا نفى الشيخ ابن تيمية هذه الزيادة، فقال في "مجموع الفتاوى" (19/ 191)، ولم يقل -صلى الله عليه وسلم-: "وكل ضلالة في النار".» توضيح الأحكام من بلوغ المرام، عبدالله بسام، ج2، ص575. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید