پلهی عشق یا پلهی فرار از تکلیف
کوتاه نوشته:
محمد علی طاهری سرکرده عرفان حلقه برای برخوردهای انسان در مقابل هستی، دو نوع مواجهه و پله را مطرح میکند. پله عقل و پله عشق. در واقع این دو پله از لحاظ ماهیت و چگونگی کاملاً باهم متفاوت بوده و عارف هنگام ورود به هر کدام از این دو مرحله باید از دیگری تبری جسته و آن را اِنکار کند. محمد علی طاهری با توصیف دنیای عرفان به دنیای بیابزاری؛ به نوعی آن را فاقد هر گونه فن و روش دانسته است. او در اینباره میگوید: «نظر به اینکه دنیای عرفان دنیای عشق است، پس فاقد هرگونه فن و روش و تکنیک، پند و نصیحت و استدلال، سعی و کوشش و... بوده و دنیای بیابزاری است.» [انسان از منظری دیگر، ص67] همچنین او دنیای عرفان را دنیای ماورای تکلیف دانسته و به نوعی دنیای خارج شدن از قید و بند تکلیف توصیف میکند.
در پاسخ این ادعای طاهری باید گفت: چگونه است که بزرگترین عارفان ما در طول تاریخ، از بزرگترین متشرعان و تکلیف مداران روزگار خود بودهاند؟ بنابراین عارفِ اصیل و بنامی که از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) درس گرفته باشد، هرگز بعد از رسیدن به مراحل عرفانیِ بالا، سخن از رفع تکلیف و به نوعی آزادیِ از قید و بند آن را به میان نخواهد آورد.
مطلب تفصیلی:
محمد علی طاهری سرکرده عرفان حلقه برای برخوردهای انسان در مقابل هستی، دو نوع مواجهه و پله را مطرح میکند. پله عقل و پله عشق. در واقع این دو پله از لحاظ ماهیت و چگونگی کاملاً باهم متفاوت بوده و عارف هنگام ورود به هر کدام از این دو مرحله باید از دیگری تبری جسته و آن را اِنکار کند.
طاهری در اینباره میگوید: «سختترین مرحله برای عارف زمانی است که میخواهد از روی پلهی عقل به پلهی عشق گام بگذارد؛ در این صورت عقل برای این حرکت ایجاد مانع کرده، ضمن انکار چنین پلهای، او را به طور کلی از این کار برحذر میدارد.»[1] بنابراین عارف برای رسیدن به پلهی عشق، باید از پلهی عقل برائت جسته و به نوعی از قید و بندهای پلهی عقل خود را رهایی بخشد.
همچنین محمد علی طاهری با توصیف دنیای عرفان به دنیای بیابزاری؛ به نوعی آن را فاقد هر گونه فن و روش دانسته است. او در اینباره میگوید: «نظر به اینکه دنیای عرفان دنیای عشق است، پس فاقد هرگونه فن و روش و تکنیک، پند و نصیحت و استدلال، سعی و کوشش و... بوده و دنیای بیابزاری است.»[2] در ادامه او از این گفتهها نتیجهگیری مطلوب خود را کرده و درتعریفِ کلی از عرفان و خصوصیات آن، دنیای عرفان را ماورای تکلیف دانسته و به نوعی دنیای خارج شدن از قید و بند تکلیف توصیف کرده است. او میگوید: «دنیای عرفان دنیای ماورای تکلیف است، زیرا عشق دنیای انجام وظیفه نیست و برای رفع مسئولیت نیز نمیتواند باشد؛ دنیای عاشق بدور از حساب و کتابهای عقلانی است.»[3]
درپاسخ به این نوع برداشت و نتیجهگیریِ طاهری از عرفان باید گفت: چگونه است که بزرگترین عارفان ما در طول تاریخ از بزرگترین متشرعان و تکلیف مداران روزگار خود بودهاند؟ عارفِ اصیل و بنامی که از مکتب اهل بیت(علیهم السلام) درس گرفته باشد، هرگز بعد از رسیدن به مراحل عرفانیِ بالا، سخن از رفع تکلیف و به نوعی آزادیِ از قید و بند آن را به میان نمیآورد. در خصوص تکلیف مداری و اهمیت آن در بین عُرفای اصیل، شرح حال عارف صمدانی سید علی قاضیِ طباطبایی در اهمیت نماز مثال زدنی است. ایشان میگویند: «در این فکرم که اگر در بهشت نگذارند ما نماز بخوانیم، باید چه بکنیم.»[4] این خود نشان دهنده اهمیت تکلیف ودستور الهی در نزد عرفای الهی است.
باید گفت: دنیای عرفان تکامل یافتهیِ دنیای تکلیف و عقل است، نه دنیای ماورای تکلیف! یعنی عارف در مراتب بالای از سیر و سلوک بیش از پیش به ارزش و اهمیت تکالیف الهی پیبرده و خود را مقیدتر و مکلفتر ازقبل درمحضر خداوند میبیند. بنابراین دنیای بیابزاری و ماورای تکلیف که در عرفان حلقه مطرح میشود؛ هیچ گاه نمیتواند دنیای سعادت و قرب به خدا باشد، چون قرب به خدا فقط از طریق عمل به دستورالعملهای مشخص شده قابل دسترسی است، نه با بهانههایی مثل بی ابزرای و دنیای ماورای تکلیف.
پینوشت:
[1]. طاهری محمد علی،انسان از منظری دیگر،نشر ندا، ص65.
[2]. همان، ص67.
[3]. همان ص 67.
[4]. هیئت تحریریه موسسه شمس الشموس، عطش، تهران، نشرموسسه شمس الشموس، ص 36.
دیدگاهها
سهیل
1397/03/28 - 04:49
لینک ثابت
فکر می کنم سال هشتاد و پنج یا
سهیل
1397/03/28 - 05:08
لینک ثابت
اما در ادامه پرحرفی ها عرض
مرشدی
1397/03/29 - 11:54
لینک ثابت
با سلام مجدد
مرشدی
1397/03/29 - 11:41
لینک ثابت
با سلام و عرض ادب
افزودن نظر جدید