عمر بن خطاب آغازگر غلوّ در میان مسلمانان
خلاصه مقاله
در طول تاریخ مذهب تشیع، این مذهب که برگرفته شده از تفکرات مذهب اهل بیت پیامبر است همیشه و در همه حال مورد حملات ناجوانمردانه و تهمتها و اشکالات فراوانی بوده است، لذا برخی از مدعیان اهل سنت با تهمتهای ناروا بر علیه شیعه سعی میکنند، این مذهب را در میان مذاهب اسلامی طرد و منزوی کنند، فلذا با سخنان بیهوده و باطل خود از قبیل غلو کردن شیعیان در مورد امامان معصوم خود، به آنان میخواهند ضربه بزنند و این در حالی است که اگر مقداری تفکر کنند، یقیناً خواهند فهمید که پیشوایان ایشان، خود جزء اولین کسانی بودند که غلو میکردند، در حالیکه خودشان از آن غافل بودند.
متن مقاله
به رغم اتهامات ناروایی که از سوی برخی از مدعیان اهل سنت، علیه شیعه وارد شده است و شیعیان را متهم به غلوّ در مورد امامان معصوم و برخی چیزهای دیگر میکنند، باید دید این منشأ غلوّ از کجا برای اولین بار در میان مسلمین بهوجود آمده است. آنچه که تاریخ گویای این موضوع مهم است، این است که آنچه با سندهای صحیح از منابع اهل سنت استفاده میشود این است که آغازگر غلوّ در میان مسلمین شخص خلیفه دوم یعنی عمر بن خطاب بوده است، چرا که او بود که دربارهی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نخستین بار غلوّ کرده است. از باب نمونه:
مثلاً در کتاب تاریخ طبری و دیگر کتب اهل سنت از ابوهریره آمده است که گفت: آن زمان که پیامبر اکرم وفات کرد، عمر بن خطاب ایستاد و گفت: مردمی از منافقان گمان میکنند که پیامبر مرده است، در حالیکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) وفات نکرده، بلکه نزد پروردگار خود رفته است، همچنان که حضرت موسی بن عمران چهل شب از میان قوم خود غایب شد، سپس بازگشت، آن هم پس از اینکه گفته شده بود وفات کرده است؛ به خدا سوگند پیامبر اکرم نمرده است، او به یقین باز میگردد و دستان و پاهای مردانی را خواهد برید و قطع میکند که گفتند پیامبر مرده است.[1]
در کتاب سیره النبویه نوشته شده است که: عمر بن خطاب شمشیر خود را از نیام بیرون میکشید و میگفت هر کس بگوید پیامبر مرده است، او را خواهم کشت، ... و با این کار مردم را میترسانید.[2]
از طرف دیگر برخی از اصحاب پیامبر مانند عباس بن عبدالمطلب و مغیره و ... گفتار عمر بن خطاب را انکار میکردند، ولی او همچنان بر نمردن پیامبر اصرار و پافشاری میکرد تا اینکه ابن اممکتوم نابینا به او گفت تو از خود چه میگویی؟ مگر خداوند در قرآن نمیفرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ... [آل عمران/144] محمد جز فرستادهای که پیش از او هم پیامبرانی آمده و رفتهاند، نیست آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمیگردید.» و بعد که ابوبکر از منطقه محل سکونت خود –سنح- آمد، و گفت پیامبر وفات کرده است، او هم همین آیه شریفه را قرائت کرد، در اینجا بود که عمر وفات پیامبر اکرم را پذیرفت و گفت گویا این آیه را پیش از این نشنیده بودم، آیا این از قرآن است؟[3]
در نتیجه سؤالی که از اهل سنت باید پرسید این است که اگر سخن عمر بن خطاب در انکار رحلت پیامبر و خبر از رجعت او غلوّ نیست، پس هیچ غلوّی در میان مسلمانان رخ نداده است و اگر سخن او غلو است، پس چرا او را تکفیر و تفسیق نمیکنید؟ در حالیکه شیعه با استناد به ادله نقلیه به رجعت و دیگر اعتقادات درست اسلامی، قائل است و شما آنها را به غلوّ متهم کرده و به کفر و شرک محکوم میکنید. یا اولی الابصار
پینوشت:
[1]. تاریخ طبری، طبری، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1417ق)، ج2 ص232.
الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارصادر، بیروت، لبنان، ج2 ص323.
[2]. السیره النبویه، زینی دحلان، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1421ق)، ج2 ص424.
[3]. طبقات الکبری، ابن سعد، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1318ق)، ج2 ص204.
ملل و نحل، شهرستانی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، (1395ق)، ج1 ص23.
السیره النبویه، ابن هشام، المکتبه العلمیه، بیروت، لبنان، ج4 ص655.
افزودن نظر جدید