فرار خود را به گردن خدا نیاندازید
خلاصه مقاله
در نبردهای صدر اسلام بودند کسانیکه در بحبوحه و فشار جنگ، فرار را بر قرار ترجیح میدادند. یکی از این جنگها غزوه حنین بود. حنین سرزمینى در نزدیکى شهر طائف بود. در این نبرد پیامبراکرم (صلىاللهعلیهوآله) پرچم بزرگ لشکر را بست و به دست حضرت على (علیهالسلام) داد و تمام کسانىکه براى فتح مکّه پرچمدار بخشى از لشکر اسلام بودند، به دستور پیامبر با همان پرچم به سوى میدان حنین حرکت کردند. هنگامىکه رسولخدا نمازصبح را با یاران خواند، فرمان داد به طرف سرزمین حنین سرازیر شدند، در این موقع بود که ناگهان لشکر هوازن از هر سو مسلمانان را زیر رگبار تیرهاى خود قرار دادند. گروهى که در مقدمه لشکر قرار داشتند که در میان آنها تازه مسلمانان مکّه و برخی صحابه طراز اول بودند، فرار کردند، و این امر سبب شد که باقیمانده لشکر به وحشت بیفتند و فرار کنند. امام على (علیهالسلام) که پرچمدار لشکر بود با عده کمى در برابر دشمن ایستادند و همچنان به پیکار ادامه دادند. تا اینکه مجددا آنهایی که فرار کرده بودند، برگشتند و در نتیجه لشکر اسلام به پیروزی رسید.
متن مقاله
خداوند متعال در قرآن کریم آیات فراوانی را در مورد جهاد نقل کرده است. میتوان به جرأت گفت که آیات مرتبط با جهاد و دفاع از اسلام از هر موضوع دیگری نیز بیشتر است. از طرفی هم خداوند پاداش بسیار زیادی برای جهادگران در نظر گرفته است. در سوره مبارکه توبه میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.[توبه/111] در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به بهاى اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است همان كسانىكه در راه خدا میجنگند و مىكشند و كشته مىشوند. اين به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است، پس به اين معاملهاى كه با او كردهايد، شادمان باشيد و اين همان كاميابى بزرگ است.»
وقتی به زندگی حضرت علی (علیهالسلام) مینگریم، مملو از جانفشانی برای اسلام و رسولخدا است. از خوابیدن در بستر حضرت رسول برای حفظ جانشان، تا شرکت در غزوات و سریهها و پشت نکردن به لشکر دشمن، و طبق آیه قرآن اجر کسیکه جهاد میکند با کسانیکه از نبرد فرار میکنند، برابر نیست. خداوند میفرماید: «... فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[نساء/95] خداوند وعده پاداش نیک داده، و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظیمی برتری بخشیده است.»
با مطالعه تاریخ میفهمیم بودند کسانیکه در تنگنای و بحران جنگ، لشکر اسلام و رسولخدا را رها کرده و پا به فرار میگذاشتند.
محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش مینویسد: «ابوقتاده میگوید سالی که جنگ حنین اتفاق افتاد، همراه رسولخدا (صلىاللهعلیهوآله) بودم، وقتی که دو لشکر روبروی هم قرار گرفتند، مسلمانان فرار میکردند، سپس بر میگشتند. مردی از مشرکان را دیدم که با یک مسلمان میجنگید، آن دو را دور زدم تا از پشت شمشیری بین گردن و شانهاش وارد کردم، آن مرد مشرک برگشت و مرا به خودش چسپاند و فشار داد، بوی مرگ را احساس کردم، مرا رها کرد و بر زمین افتاد و مرد. عمر را ملاقات کردم، گفتم چرا مردم فرار میکنند؟ گفت: (هذا امر الله) این امر و دستور خداوند این است.»[1]
نویسنده کتاب سبل الهدی مینویسد: «در جنگ حنین مسلمانان فرار کردند تا جایی که برخی از آنها تا مکه رسیده بودند، سپس برگشتند، امحارث انصاری افسار شتر همسرش را گرفته بود و میگفت: آیا رسولخدا را تنها میگذاری؟ مردم همه در حال فرار بودند؛ اما این زن، شوهرش را رها نمیکرد. خود او میگوید: عمر بن خطاب از کنار من در حال فرار بود، گفتم: ای عمر این چه کاری است که میکنید؟ عمر گفت: «هذا امر الله.[2]این فرمان خدا است.»
ابنحجر عسقلانی در کتاب فتح الباری، و عینی در عمده القاری، و برخی دیگر از محدثین اهلسنت، در توجیه این سخن عمر که فرارش را به خداوند نسبت داده است مینویسند: «قوله (أمر الله) أی حکم الله و ما قضى به.[3] یعنی مراد عمر از اینکه گفته (امر الله) این است که قضا و قدر الهی این است که ما فرار کنیم.»
واقعاً جای بسی تعجب است کسانیکه جزو عالمان طراز اول اهلسنت محسوب میشوند، برای تبرئه خلیفه دوم از ننگ فرار از جنگ، چنین توجیه سخیفی میکنند و عمل ناپسند خلیفه را به خدا نسبت میدهند. اینگونه باشد، هر انسانی که مرتکب گناه شد، میتواند اعمالش را به خدا نسبت دهد؛ بنابراین دیگر گنهکاری باقی نخواهد ماند.
اصلاً این سخن و توجیه برخلاف نص صریح قرآن است، زیرا اولاً دستور خداوند است که نهی صریح از فرار از جنگ دارد. آنجا که میفرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار.[انفال/15] اى کسانىکه ایمان آوردهاید! هنگامىکه با انبوه کافران در میدان نبرد رو به رو شوید، به آنها پشت نکرده، فرار نکنید.» ثانیاً خداوند در ادامه و در آیه بعد هر گونه فرار را مواجه با غضب الهی و گرفتار آتش جهنم شدن میشمارد. آنجا که فرمود: «وَ مَن یُوَلِّهِمْ یَوْمَئذٍ دُبُرَهُ إِلا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیزًِّا إِلىَ فِئَهٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ المَْصِیر.[انفال/16] و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند، مگر آنکه هدفش کنارهگیرى از میدان براى حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهى از مجاهدان بوده باشد، چنین کسى به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهى است.»
به غیر از آنچه که گفته شد، این چنین توجیه چه تفاوتی با سخن مشرکان دارد که عدم ایمان خود را به مشیت خداوند نسبت میدادند.
قرآن کریم چهقدر زیبا به این سخن پوچ و واهی اشاره میکند. خداوند به رسولش میفرماید: «سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِنْ شَیْء کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْم فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُون.[انعام/148] به زودى مشرکان براى تبرئه خویش میگویند: اگر خدا مىخواست، نه ما مشرک مىشدیم و نه پدران ما و نه چیزى را تحریم مىکردیم. کسانىکه پیش از آنها بودند نیز، همینگونه دروغ مىگفتند و سرانجام طعم کیفر ما را چشیدند. به آنها بگو آیا دلیل روشنى بر این موضوع دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید. شما فقط از پندارهاى بىاساس پیروى مىکنید، و تخمینهاى نابجا مىزنید.»
بنابراین، اینکه اشتباه و گناه خود را به گردن مشیت و مقدرات الهی بیاندازیم، دقیقاً با آیات قرآن منافات دارد و چگونه خلیفه مسلمین که باید به آیات قرآن بیش از هر کس دیگری آشنایی داشته باشد، این آیات را ندیده و یا اینکه یاد نگرفته است و اینچنین، اشتباه و گناه خود را به گردن قضا و قدر و مشیت الهی میاندازد؟
پینوشت:
[1]. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالعلم، بیروت: ج۴، ص۵۸، کتاب فرض الخمس، باب 18، ح۳۱۴۲ - ج۵، ص۱۰۰، کتاب المغازى، ب ۵۴، ح ۴۳۲۱
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالعلم، بیروت: ج۵، ص ۱۴۸
[2]. سبل الهدى و الرشاد فی سیره خیر العباد، صالحی شامی،دارالکتب العلمیة، بیروت: ج۵، ص۳۳۱
[3]. فتح الباری شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج۸، ص۲۹
عمده القاری فی شرح صحیح البخاری، العینی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج۱۷، ص۲۹۹
افزودن نظر جدید