راز غفلت اهل سنت از تقیّه
خلاصه مقاله
تقیه نوعی محفوظ ماندن از شرّ دشمنان و انسانهای کینه توز است در افکار و عقاید و حفظ جان. لذا در دین اسلام یکی از ضروریاتی است که یک مسلمان ملزم به آن شده است تا به این وسیله جان خود و اطرافیان خود را حراست و حفاظت کند که این روش در میان شیعیان بر حسب آنچه که امامان معصوم (علیهمالسلام) به آن دستور دادهاند، صورت میگیرد، اما در میان اهل سنت این روش را نوعی فریبکاری و دروغ و نفاق میدانند در حالیکه اسلام به آن دستور داده و در قرآن و روایات به آن اشاره شده است و در میان اصحاب پیامبر انجام گرفته است، مثل داستان عمار یاسر که تقیه کرد و نجات یافت، اما پدر و مادرش که منتهی به شهادت ایشان شد.
اصل مقاله
دربارهی حقیقت تقیّه و انواع و اقسام آن، آنچه در دین اسلام نسبت به آن بیان شده و در برخی از آیات قرآن و روایات وارده در کتب فریقین آمده است، باید گفت که این عمل مشروع بوده و نوعی حفاظت و حراست از عقاید و افکار و ایمنی از شرّ دشمنان و کینه توزان است، فلذا آنچه شیعه دربارهی تقیّه میگوید نه تنها ارتباطی به نفاق و دو رویی و دروغ ندارد، بلکه چیزی است که برای اهل سنت نیز مطلوب است و از نگاه عقل و نقل هیچ دلیلی بر انکار و غیر مشروع بودن آن وجود ندارد؛ چرا که وقتی خداوند آن را در کتاب قرآن بیان فرمود و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هم آن را در موردی تأیید کردهاند، دیگر جای اتهام و اشکال گرفتن باقی نمیماند.
سؤال و پرسشی که پیش میآید این است که چرا اهل سنت از تقیه به عنوان یکی از معارف قرآنی غفلت کرده و غافل هستند. در حالیکه این تقیّه در میان مسلمانان عمومیت دارد و از اختصاصات شیعیان نیست، چرا که هم در قرآن و هم در روایات به آن اشاره شده است.
مثلاً خداوند در قرآن میفرماید: «وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا...[غافر/28] مرد با ایمانی از آل فرعون که ایمان خود را کتمان میکرد گفت، آیا شما میخواهید کسی را که میگوید پروردگار من خداست به قتل برسانید، در حالیکه معجزات و دلایل روشنی با خود دارد.»
و یا مثلاً این آیه شریفه میفرماید: «لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً.[آل عمران/28] مومنان نباید کفار را دوست خود انتخاب کنند، هر کس چنین کند از خداوند بیگانه است، مگر اینکه بخواهید از آنها تقیّه کنید.»
و یا در داستان مسیلمه کذّاب آمده است که: مسیلمه کذّاب دو نفر از یاران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را در منطقهای که تحت نفوذش بود دستگیر کرد. از هر دو سؤال کرد، آیا شهادت میدهید که من فرستادهی خدا هستم؟ یکی شهادت داد و نجات یافت و دومی شهادت نداد و گردنش را زدند. زمانی که خبر به پیامبر اکرم رسید، فرمود: آنکه کشته شد بر طریق صدق و راستی قدم برداشت و دومی رخصت الهی را پذیرا شد و گناهی بر او نیست.[1]
و یا در داستان عمار یاسر و پدر و مادرش که تمام مفسران نقل کردهاند که هر سه گرفتار مشرکان عرب شدند، و کفار قریش آنها را وادار به برائت و بیزاری از پیامبر اسلام کنند. پدر و مادر عمار یاسر خودداری کردند و شهید شدند، ولی عمار از روی تقیّه مطابق میل آنها سخن گفت و ... تا اینکه این آیه شریفه نازل شد: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ...[نحل/106] کسانیکه بعد از ایمان آوردن کافر شوند... عذاب سختی دارند، مگر آنهایی که تحت فشار قرار گیرند...»[2]
در نتیجه در پاسخ به این سؤال که چرا از این مورد غفلت میکنند، باید بگوییم که: اهل سنت پس از رحلت پیامبر اکرم با مشکلاتی که شیعه با آن درگیر بودند، مواجه نشدند. چون حاکمیت با آنان بود، چه در زمان خلفا و چه در زمان حکومت بنی امیه و بنی عباس و عثمانیها. چرا که حاکمان آنان همگی اهل سنت بودند و با علمای ایشان همسو و همفکر بودهاند. و این شیعیان و محبین اهل بیت بودند که تحت تعقیب و ... قرار میگرفتند و آواره و کشته و ... میشدند و اجازه ابراز عقاید نداشتند. از این جهت بود که امامان شیعه برای حفظ جان شیعیان و محبین خود آنان را فرمان به تقیّه میدادند.
پینوشت:
[1]. مسند، ابیشیبه، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1409ق)، ج8 ص13.
[2]. مجمع البیان، طبرسی، فراهانی، تهران، ایران، ج6 ص597.
افزودن نظر جدید