عبدالبهاء و ادعای بیمانندی تعالیم بهائی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیشوایان مسلک بهائیت، برای آنکه نیاز به آئینی جدید را پس از اسلام ضروری جلوه دهند، تلاش دارند تا تعالیم خود را داروی نجاتبخش جهان امروز معرفی کنند. از اینرو عبدالبهاء، ادعای بیمانندی تعالیم (منتسب به) پدر خود را در طول تاریخ مطرح کرده است: «تعالیم حضرت بهاءالله فی الحقیقه مثل ندارد، روح این عصر است و نور این قرن؛ نهایت اعتراض این بود اگر نفسی میگفت در انجیل هم شبیه این تعالیم هست میگفتیم از جملهی این تعالیم وحدت عالم انسانی است، این در کدام کتاب است نشان بدهید؛ و صلح عمومی است، این در کدام کتاب است؛ و دین باید سببب الفت و محبّت باشد، اگر نباشد عدم دین بهتر است در کدام کتاب است و دین باید مطابق با عقل سلیم و علم صحیح باشد، این در کدام کتاب است و مساوات بین رجال و نساء در کدام کتاب است و ترک تعصب مذهبی و دینی و تعصب وطنی و تعصب سیاسی و تعصب جنسی است و این در کدام کتاب است».[1]
اما این ادعای پیشوای بهائیت در حالیست که این تعالیم به ظاهر بدیع، در واقع کپیبرداری از سایر ادیان و مکاتب فکری میباشد؛ لذا در ادامه به چند نمونه از این کپیبرداریها اشاره خواهیم نمود:
عبدالبهاء در حالی مدعی ابداع آموزهی وحدت عالم انسانی و تساوی زن و مرد در بهائیت میشود که آیین الهی اسلام پیشتر، انسانها را به وحدت و دوری از تفرقه دعوت کرده و ملاک برتری میان زن و مرد را تقوا دانسته است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ [حجرات/13]؛ ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست».
همچنین چگونه میتوان مسلک بهائیت را مبدع شعار صلح عمومی دانست در حالی که خدای تعالی، پیامبر اسلام را پیامآور صلح و رحمت معرفی نموده است: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ [انبیاء/107]؛ ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم». و یا آنجا که مسلمانان موظف به پذیرش صلح صلحطلبان میگردند: «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا [انفال/61]؛ و اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش». و یا آنجا که امیرالمؤمنین (علیه السلام)، در عهدهنامهی خود به مالک اشتر نخعی مینویسد: «لا تَدفَعَنَّ صُلحا دَعاكَ إلَيهِ عَدُوُّكَ و للّه ِِفيهِ رِضىً؛ فإنّ في الصُّلحِ دَعَةً لِجُنودِكَ، وراحَةً مِن هُمُومِك، و أمنا لبلادِكَ... [2]؛ آن صلح را که دشمن به تو پیشنهاد میکند، اگر مورد رضای خدا باشد رد مکن، زیرا در صلح راحت برای سپاه و آرامش برای تو و امنیت برای کشور است، ولی جدا برحذر باش از دشمن بعد از صلح نمودنش، زیرا دشمن بسیاری اوقات برای غافلگیرکردن نزدیک میشود، بنابراین دوراندیش باش و خوشبینی را متهم کن».
همچنین چگونه میتوان پیامبرخواندهی بهائیت را مبدع الفت و محبّت دانست در حالی که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) فرموده است: «التَّوَدُّدُ نِصفُ الدین [3]؛ دوستی (با مردم) نیمی از دین است».
جالبتر آنکه عبدالبهاء در حالی مطابقت دین با علم و عقل را از ابداعات بهائیت برمیشمارد که به اعتراف او، این آموزه نیز از ابتکارات اسلام است؛ همچنان گفته است: «حضرت علی (علیه السلام)، داماد حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) فرمودهاند: هر مسئلهای با علم موافق است، باید با دین نیز موافق باشد».[4]
بنابراین، چگونه عبدالبهاء با کپیبرداری از متون دینی و مکاتب فکری و انتساب آنها به پدر خود، مدعی بینظیری تعالیم بهائیت شده و آن را داروی نجاتبخش بشر معرفی نموده است؟!
پینوشت:
[1]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، بیتا، ج 3، ص 78.
[2]. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 53، ص 300.
[3]. حسام الدین هندی، کنزالعمال، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1399 ق، ج 15، ص 907، ح 43566.
[4]. عبدالحمید اشراق خاوری، پیام ملکوت، هند، 1986 م، ص 88.
افزودن نظر جدید