گزافه گویی ابن ابی‌الحدید در مورد خلافت حضرت علی

  • 1397/01/15 - 23:52
به جرأت می توان گفت که اول مظلوم عالم حضرت علی (علیه‌السلام) است. مظلومیت از این بالاتر که حتی دشمنان جانی، برتری انسان را بیان و تایید می‌کنند ولی باز هم حق را سلب کنند. در مورد حضرت علی اینگونه بود. عمروعاص که اشقی الاشقیاء است و در عداوتش شکی نیست، با جسارت تمام بیان فضائل حضرت می‌کرد .

.

از دیر باز بین علمای بزرگ شیعه و معاندان اهل بیت، مناظرات علمی حاکم بوده است. در این مناظرات حرف‌های بسیاری رد و بدل می‌شد.
یکی از مطالبی که دشمنان اهل‌بیت بسیار آن را تکرار می‌کنند این است که چرا شما شیعیان این قدر به حدیث غدیر تمسک می‌کنید، در حالی‌که هیچ کسی در احتجاجات خود به آن تمسک نکرده است. به بیان دیگر چرا شما شیعیان کاسه داغ‌تر از آش شده‌اید؟ اگر واقعه غدیر رخ می‌داد، صحابه آن زمان به آن استناد می‌کردند.
مثلا ابن ابی‌الحدید معتزلی می‌گوید: «كل ذلك محمول عندنا على أنه طلب الامر من جهة الفضل و القرابة وليس بدال عندنا على وجود النص.[1] همه مواردی که علی (علیه‌السلام) در آن صحبت از تظلم و دادخواهی و خلافت بعد از رسول خدا می‌کند، نزد ما حمل بر استناد به خویشاوندی با پیامبر و برتری علی (علیه‌السلام) می‌شود و او به دلیل این دو امتیاز یعنی خویشاوندی با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و برتری بر اصحاب، چنین تظلم و دادخواهی دارد، نه این‌که این تظلم و دادخواهی به‌خاطر وجود دستوری در امر خلافت نسبت به او بوده است.»
این‌گونه به نظر می‌رسد که این سخن ابن ابی‌الحدید برداشت شخصی او از تاریخ است، و الا در تاریخ بسیار آمده است که شخص حضرت علی و صحابه‌ی دیگر به حدیث غدیر استناد کرده‌اند. آیا واقعاً شخص ابن ابی‌الحدید احادیث معتبر و مهم مانند حدیث غدیر را ندیده است؟ چگونه ممکن است، در حالی‌که خود ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغه، احتجاج حضرت در روز شورا را ذکر کرده است. پس چگونه آن سخن را گفته است؟
در این مقاله مختصر به برخی از این احتجاحات که حتی از زبان دشمنان درجه یک حضرت علی نقل شده است اشاره می‌کنیم:
شخص حضرت علی (علیه‌السلام) در چندین مورد به حدیث غدیر احتجاج کرده است. مانند احتجاج حضرت در روز شورا که در سال 23 هجری قمری رخ داده است.
خوارزمی در کتابش به نقل از صحابی بزرگ، ابوطفیل عامر بن واثله گفته است: در روز شورا با حضرت علی در کنار درب منزل ایستاده بودم که حضرت به افراد حاضر در شورا فرمود:« لأحتجن علیکم بما لا یستطیع عربیکم و لا عجمیکم تغییر ذلک... قال: فأنشدكم بالله هل فيكم أحد قال له رسول الله صلى الله عليه و آله من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه فليبلغ الشاهد منكم الغائب، غيري؟ قالوا: اللهم لا.[2] با شما به مواردی احتجاج می‌کنم که عرب و عجم شما قدرت تغییر آن را ندارند،... شما را به خدا سوگند! آیا کسی از شما غیر از من، رسول خدا درباره‌اش گفته است: هر که من مولای اویم، علی مولای اوست...؟ گفتند:  به خدا قسم خیر!»
احتجاج به حدیث غدیر حتی در بین دشمنان درجه یک حضرت نیز رواج داشت.
مثلا عمروعاص که در کینه و عداوتش به اهل‌بیت و مخصوصاً حضرت علی (علیه‌السلام) شکی نیست، در نامه‌اش به معاویه، به حدیث غدیر اشاره می‌کند.
عمرو عاص در جواب نامه معاویه گفته است: «...  و أما ما نسبت أباالحسن أخا رسول الله و وصيه إلى الحسد و البغي على عثمان و سميت الصحابة فسقة، و زعمت أنه أشلاهم على قتله، فهذا كذب و غواية. ويحك يا معاوية، ... و قد قال رسول الله فيه يوم غدير خم: ألا من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، وانصر من نصره، واخذل من خذله...[3] اما این‌که به برادر و وصی رسول خدا نسبت ظلم و حسادت بر عثمان را دادی، صحابه را فاسق نامیدی و گمان کردی که علی، صحابه را تشویق به قتل عثمان کرده است، دروغ و فریبی بیش نیست. وای بر تو ای معاویه! ... رسول خدا در روز غدیر در مورد علی فرمود: هر که من مولای اویم، علی مولای اوست... .»
از این‌گونه احتجاجات بسیار هست. مثلاً حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در خطبه‌ای به حدیث غدیر احتجاج کرده است. ابوالخیر جزری دمشقی صاحب کتاب اسنی المطالب از حضرت زهرا روایت کرده است که فرمودند: «انسیتم قول رسول الله یوم غدیر خم من کنت مولاه فعلی مولا...[4] آیا کلام رسول خدا در روز غدیر را فراموش کردید که فرمود هر که من مولای اویم، علی مولای اوست...؟»
در احتجاجی دیگر امام حسن مجتبی (علیه‎السلام) وقتی مجبور به صلح شد، خطبه‌ای خواند و در آن به حدیث غدیر استناد کرد.[5]
دیدیم که احتجاج و استناد به حدیث شریف غدیر مختص به این ادوار نیست و بعد از رحلت رسول‌خدا و درست از زمان غصب خلافت، به این حدیث استناد می‌شد. لذا انسان منصف می‌خواهد که به این روایات توجه کند.

پی‌نوشت:

[1]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج11، ص112
[2]. المناقب، خوارزمی، انتشارات محمودی، بیروت: ص312
تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص113، ح1140
الصواعق المحرقه، ابن حجر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ص126
شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص61
[3]. المناقب، خوارزمی، انتشارات محمودی، بیروت: ص119، ح240
[4]. اسنی المطالب، شمس الدین جزری، دارالفکر، بیروت: ص49
[5]. ینابیع المودة، قندوزی، موسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت: ج3، ص150

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.