دیدگاه متفاوت بین حلقه و عرفان اسلامی در ذکر

  • 1396/12/28 - 11:43
از آیات قرآن و روایات و سخنان بزرگان دین این‌گونه برداشت می‌شود که ذکر همان یاد خداوند است در تمام حالات و پیشامدهای انسان و اینکه انسان باید یک‌سره خود را در حضور باری‌تعالی بداند. ولذا برای ذکر مراتبی است که عبارت است از: ذکر لسانی، ذکر قلبی و ذکر عملی و این‌که ذكر زبانى گرچه از تمام مراتب ذكر، نازل‌تر است ولى درعین‌حال مفيد فايده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سرکرده‌ی عرفان حلقه یاد خدا را جایز ندانسته و می‌گوید: «یاد کردن از چیزی زمانی محقق می‌شود که آن چیز غایب باشد در حالی که خدا حاضر است، دراین صورت، یاد خدا موضوعیتی ندارد.»[1] ولی از آيات قرآنى و سخنان اولياى گرامى اسلام، استفاده مى‌شود كه ذكر، عبارت است از ياد خدا در همه احوال و پيشامدها و توجه به حضور در محضر الهى و او را حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار خويش دانستن و این‌که هيچ امرى بر او پوشيده نمى‌ماند.

در روايتى امام صادق (علیه‌السلام) سخت‌ترين تكليف خداوند بر بنده‌اش را «ذِكْرُ اللهِ عَلى كُلِّ مَوطِنٍ» (به ياد خدا بودن در هر جا) شمرده و مى‌فرمايد: «منظور از ذكر خدا، گفتنِ «سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَ اللهُ اَكْبَر» نيست گرچه این‌ها هم ذكر است بلكه مقصود آن است كه اگر انسان با حرام خدا روبه‌رو شد، ياد خدا او را از آن باز دارد.»[2]

امام صادق (عليه‌السلام) از رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌و‌آله) نقل كرده كه فرمود: «هرکسی كه اوامر خدا را اطاعت نمود و از گناهان پرهيز كرد، همانا او ذاكر خداست، گرچه نماز و روزه (مستحبى) و قرائت قرآن او، اندك باشد و هر كس كه معصيت و نافرمانى خدا نمايد، خدا را فراموش كرده، گرچه نماز و روزه و تلاوت قرآن او بیش‌ازحد معمول بوده باشد.»[3]

از اين احاديث، به‌خوبی روشن مى‌شود كه منظور از ذكر، تنها ذكر زبانى نيست، گرچه ذكر زبانى هم ذكر بوده در مكتب اسلام داراى اهمیت است، لكن مقصود حقيقى از ذكر خدا، رسيدن به درجه‌اى از ايمان و اعتقاد است، كه انسان بر اثر آن، پيوسته خود را زير نظر خدا دانسته، و در نهان و آشكار، او را شاهد و ناظر اعمالش بداند و از زشتی‌ها دورى گزيده و وظايف خود را برابر او انجام دهد. به عبارت ديگر، حقيقت ذكر، توجه قلبى به خداوند متعال است كه در اعمال انسان پرتو افكند.

انواع ذكر

الف). ذكر زبانى: ذكر زبانى به‌جا آوردن حمد و ثناى الهى، نجوا كردن (آهسته حرف زدن)، درد دل كردن، درخواست كمك از درگاه خداى سبحان و پناه بردن از شر شياطين انس و جن به آن بارگاه مقدس است. ذكر زبانى گرچه از تمام مراتب ذكر، نازل‌تر است ولى درعین‌حال مفيد فايده است. زيرا كه زبان در اين ذكر به وظيفه خود قيام كرده و به‌علاوه ممكن است، اين تذكّر پس از مداومت و قيام به شرايط آن، اسباب باز شدن زبان قلب نيز بشود.[3]

در روايات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این‌گونه ذكر، زياد به چشم می‌خورد و حتى مورد سفارش قرار گرفته است. چنانچه خود آن بزرگواران نيز در اين زمينه الگوى پيروان خود هستند.

امام صادق (عليه‌السلام) فرمود: «... پدرم «كثيرالذّكر» بود. من او را هنگام غذا خوردن و راه رفتن در حال ذكر گفتن خدا می‌یافتم، حتى صحبت كردن با ديگران، او را از ياد خدا باز نمی‌داشت. زبانش با گفتن «لا اله الا الله» به كامش چسبيده بود. او ما را جمع می‌کرد. كسانى را كه قرآن خواندن می‌دانستند به قرائت قرآن و كسانى را كه قرآن خواندن نمی‌دانستند، به ذكر خدا فرمان می‌داد تا خورشيد طلوع كند».[4]

تسبيحات حضرت زهرا (سلام‌الله‌عليها)، گفتن تسبيحات اربعه، «يا الله» و «يا رب»، «لاحول وَ لا قُوَّهَ اِلا بِاللهِ الْعَلىّ الْعَظيم» و استغفار و مانند آن، از جمله ذكرهاى زبانى می‌باشند كه هرکدام ثواب مخصوصى داشته و اثر ارزنده‌ای در انسان ايجاد می‌کند. بايد توجه داشت كه ذكر زبانى لقلقه زبان نشود و همراه با غفلت دل نباشد، بلكه ذكر زبانى نشان ذكر قلبى و ابراز مكنون دل باشد يا دست‌کم مقدمه ذكر قلبى گردد.

ب). ذكر قلبى: ذكر قلبى همان توجه قلبى به خداى سبحان است كه دل را صفا و صيقل داده، جلوه‌گاه محبوب می‌کند و روح را تصفيه كرده، انسان را از قيد اسارت نفس می‌رهاند. اگر قلب به تذكّر محبوب و ياد حق تبارک‌وتعالی عادت كرد و با آن عجين شد، انسان را دگرگون می‌کند، به‌طوری‌که حركات و سكنات چشم، زبان، دست، پا و ساير اعضا، با ذكر حق انجام می‌گیرد و برخلاف وظايف، امرى انجام نمی‌دهند.امام على (عليه‌السلام) فرمود: «اِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ...» همانا خداوند سبحان، ذكر را جلا و صفاى دل‌ها قرار داده است.[5]

ج). ذكر عملى: ذكر عملى آن است كه انسان در عمل، خدا را ناظر و شاهد اعمال و رفتار خود دانسته، هرجا كه صحبت واجب باشد، آن‌جا حاضر بوده و هر جا كه صبحت از محارم الهى، گناه و نافرمانى خدا باشد، غايب باشد و در حال گناه و نافرمانى ديده نشود.

پی‌نوشت:

[1]. عرفان کیهانی، محمدعلی طاهری، اندیشه ماندگار، 1371، 142.
[2]. بحارالأنوار، مجلسى، نشر ایرانسال، 1363، ج93، ص 115.
[3]. همان، ص 156.
[4]. اصول كافى، شیخ کلینی، نشر اسلامی، 1369، ج4، ص 258.
[5]. اربعين حديث، امام خمينى(قدس سره)، نشر فرهنگى رجا، بی‌تا، ج1، ص 249.

 

 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.