شورای غیر رسمی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب – برادران اهل سنت برای مشروعیت بخشیدن به مسأله خلافت، به دو امر استناد میکنند: یکی مسئله اجماع صحابه و دیگری مسئله شورا.
مسئله اجماع مورد بررسی قرار گرفت و به این نتیجه رسیدیم که در خصوص خلافت ابوبکر هرگز اجماع صحابه اتفاق نیفتاد. لذا نمیتوان از این طریق خلافت ابوبکر را مشروعیت بخشید.[1]
اما در خصوص مسئله شورا، باید ببینیم که با موضوع شورا میتوان خلافت و جانشینی رسولخدا را ثابت کرد یا نه؟
دلیل استناد اهلسنت به موضوع شورا، آیهای از سوره مبارکه شوراست که خداوند فرمود: «و أمرهم شوری بینهم[شوری/38]. آنها میگویند مسئله خلافت ابوبکر مورد مشورت بزرگان از صحابه و یاران طراز اول رسولخدا قرار گرفت، لذا مشروعیت پیدا کرده است.
ماجرا از این قرار است که بعد از رحلت رسولخدا عدهایی، بر خلاف وصیت آن حضرت در مکانی به نام سقیفه گرد هم آمدند و با نزاع هایی که بینشان اتفاق افتاد، بالاخره یک نفر بر دیگران غلبه کرده و به عنوان خلیفه انتخاب شد.
بنابر نقل تاریخ همه میدانیم که در آن شورای کذایی چه اتفاقاتی رخ داده است. نزاعها بالا گرفت و برخوردهای خشونت آمیزی بین مهاجرین و انصار اتفاق افتاد. بین سعد بن عباده و عمر بن خطاب سخنان تندی رد و بدل شد و درگیری بالا گرفت به گونهایی که نزدیک بود سعد بن عباده از بین برود. حباب بن منذر شمشیر کشید تا به اصطلاح احقاق حق کند که عمر بن خطاب بر او هجوم برده و بینی او را شکست.
همه این اتفاقات نشان میدهد که اختلاف بر سر تعیین خلیفه به شدت زیاد بود لذا مشورتی صورت نگرفت بلکه هرچه بود تهدید و ارعاب بود و شورای حقیقی، واقع نشد.
علاوه بر آن آیا شورا با وجود تعداد اندکی که در سقیفه بودند حاصل می شود؟ بخاری و برخی دیگر نقل کردند که: « این سه نفر از مهاجرین(ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح) وقتی در آنجا حضور پیدا کردند، اول شخصی از انصار شروع به صحبت کردن کرد و سعد بن عباده را به عنوان بهترین جانشین پیامبر معرفی کرد، ابوبکر بعد از صحبتهای او شروع به صحبت می کند و جانشینی پیامبر را حق قریش می داند چرا که پیامبر از آنها بوده است و عمر و ابوعبیده را برای خلافت پیشنهاد می کند که مشاجره و اختلاف و چند دستگی پیش میآید و نزاع ها بالا می گیرد. عمر از این موقعیت استفاده می کند و به ابوبکر میگوید دستت را دراز کن تا به عنوان خلیفه مسلمین با تو بیعت کنم و بعد بشیر بن سعد خزرجی و قبیله اوس بیعت می کنند و بعد در حالی که بدن پیامبر هنوز دفن نشده ابوبکر را مثل عروس که به خانه بخت می برند با هل هله و شادی به مسجد النبی می برند تا از مردم برای او بیعت جمع کنند.[2]
بنابراین طبق این روایت تعداد حاضرین در شورا اندک بوده لذا با این مقدار که شورایی حاصل نمی شود آن هم با وجود مخالفانی که در همین تعدادکم وجود داشت.
اما برفرض اینکه تعداد افراد زیاد بودند، سؤال این است که آیا شورا در هر امری، به عنوان اتمام حجت قرار میگیرد؟ و هر تصمیمی که در شورا گرفته شد، لازم الاجراست؟
در این خصوص باید سه نکته را بیان کنیم:
اولا) باید ملاحظه شود که در امور شرعی چه چیزهایی مورد مشورت قرار می گیرند. آیا همه امور شرعی قابل مشورت هستند؟ مثلا آیا میتوان تعداد رکعات نماز را با مشورت کردن تعیین و یا تغییر داد؟
از آیهای هم که اهل سنت برای خلافت ابوبکر استناد کردند این امر به دست میآید که در هر امر شرعی نمیتوان به شورا تمسک کرد. چرا که ضمیر«هم» در کلمه «امرهم» به مسلمانان بر میگردد. یعنی مسئلهای میتواند مورد مشورت قرار گیرد که در حیطه اختیارات مسلمانان باشد. اما اموری که از جانب خداوند به مردم ابلاغ شده قابل مشورت کردن نیست و تنها باید اطاعت محض از خداوند صورت بگیرد.
ثانیا) مشورت در جایی است که هیچ نصب و تعیینی از قبل صورت نگرفته شده باشد. در حالیکه منابع متعدد از فریقین به خلافت و جانشینی حضرت علی(علیه السلام) توسط رسول خدا اشاره کردهاند که مهمترین آنها ماجرای غدیر است.[3]
ثالثا) همانگونه که گفتیم در سقیفه اصلا مشورتی صورت نگرفته بود بلکه صحنه تهدید و ارعاب بود. لذا عمر بن خطاب بعد از اینکه خودش به خلافت رسیده بود در جمع مردم اعتراف کرده است که «إن بیعة ابی بکر کانت فلتة فتمت، وقی الله شرها، فمن دعاکم إلی مثلها فاقتلوه[3] همانا بیعت با ابوبکر امری بود که به صورت ناگهانی رخ داد و خدا شرش را حفظ کرد. پس اگر کسی شما را مجددا به چنین بیعتی دعوت کرد، او را به قتل برسانید»
ذهبی و ابن کثیر نیز این روایت را به گونه ایی دیگر آورده اند:« ان بیعة ابی بکر کانت فلتة فتمت، فإنها قد کانت کذلک إلا أن الله وقی شرها. فمن بایع رجلا عن غیر مشورة فإنه لا یتابع هو و لا الذی بایعه تغرة أن یقتلا[4]
ذهبی در آخر این روایت می گوید: «متفق علی صحته[5] یعنی بر صحت این روایت اجماع و اتفاق وجود دارد».
نتیجه اینکه خلافت ابوبکر و دو خلیفه بعد از او را نمیتوان از هیچ طریقی ثابت کرد. بلکه طبق مبنای شیعه امر خلافت و جانشینی رسولخدا به دست خداوند است و همانند نبوت از جانب او نصب صورت میگیرد.
پینوشت:
[1]. «جانشینی رسول خدا به چه قیمتی»
[2]. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالفکر، بیروت: ج4، ص119
السیره النبویة، ابن هشام، درالمعرفة، بیروت: ج4، ص336
کزالعمال، متقی هندی، دارالعلم، بیروت: ج3، ص139
تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، محمد بن جریرطبری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص838
[3]سنن .ترمذی، محمد بن عیسی، دارالفکر، بیروت: ج12، ص175.
المصنف، ابن ابی شیبه، دارالفکر، بیروت: ج7، ص495
معجم الکبیر، طبرانی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص4.
تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، دارالطیبة، بیروت: ج3، ص28
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، آلوسی، درالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص67 ـ .68
مفاتیح الغیب، فخر رازی، دارالفکر، بیروت: ج6، ص113
[4]. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالفکر، بیروت: ج8، ص26
المصنف، عبدالرزاق، دارالفکر، بیروت: ج5، ص455
مسند احمد، احمد بن حنبل، دارالعلم، بیروت: ج1، ص55
[4]. تاریخ الاسلام، ذهبی، درالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص8
[5]. البدایه و النهایه، ابن کثیر، دارالعلم، بیروت: ج5، ص366
افزودن نظر جدید