ارکان توحید از نظر شیخ قرضاوی سلفی و نقد دیدگاه او
....
یکی از عالمان سلفی معاصر اهل سنت که دیدگاه افراطی به مانند فرقهی ضاله وهابیت دارد، شیخ یوسف قرضاوی است. او توحید را به دو بخش ربوبی و الوهی تقسیم میکند و میگوید منظور از توحید ربوبی یعنی اعتقاد داشتن به یکتایی خداوند در آفرینش و تشریع و تدبیر جهانیان است. و منظور از توحید الوهی یعنی آن چیزی است که آن را توحید در عبادت معرفی میکنند و از منظر او توحیدی که در برابر شرک قرار میگیرد مرکب از هر دو یعنی –ربوبیت، الوهیت- است. او دربارهی همین توحید که پیامبران مردم را به آن دعوت میکردند و دین اسلام برای تثبیت و حمایت آن توجه فراوانی کرده، تحقق نمییابد مگر این که ارکان توحید آن مهیا باشد. ارکان توحید عبارتند از:
- خلوص نیت در بندگی و ممحض بودن در خداوند متعال: اخلاص در عبودیت تنها به خداوند اختصاص دارد به این معنا که اعطای حق الوهیت به خدا یعنی انحصار تعظیم و تکریم و خضوع و خشوع مطلقا از آن خداست که تثبیت آن با چند امر محقق میشود.[1] که یا خدایی را غیر از خدایان دیگر برای خود اخذ نکنند، یا دوستدار و ولیّ دیگری به غیر خدا را برای خود برنگزینند، قرضاوی سخنی را از محمد بن عبدالوهاب میآورد ذیل این مطلب به این که: مشرکان بتهایشان را همانند خداوند دوست دارند ولی چون شریک برای خداوند قرار دادند مسلمان شمرده نشدهاند. حال اگر کسی شریکی را بیشتر از خداوند دوست داشته باشد چه وضعیتی خواهد داشت؟ و بالاتر از آن، چگونه خواهد بود وضعیت کسی که فقط آن شریک را دوست داشته باشد؟[2]
- کفر به طاغوت و برائت جیتن از کسانی که آنها را دوست داشته و عبادت میکنند: لذا اهمیت این موضوع به قدری زیاد است که خداوند در قرآن کفر به طاغوت را بر ایمان به خدا مقدم کرده است و میفرماید: «فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لَا انفِصامَ لَها...[بقره/256] هر کس به طاغوت کفر بورزد و به خدا ایمان بیاورد به دستاویزی بس محکم چنگ زده و پاره نمیشود...» و پیامبر اکرم هم در حدیثی میفرماید: «من قال لااله الاّالله و کفر بما یعبد من دون الله، حرم ماله و دمه و حسابه علی الله[3] یعنی هر کس بگوید هیچ معبود به حقی جز خدا وجود ندارد و به آنچه که به جز خدا پرستش میشود، کفر بورزد. ما و خونش حرام میشود و حیابش بر خدا خواهد بود». در حالی که این عالم سنی سلفی اقرار به کلمه توحید را عامل حفظ خون و مال نمیداند تا این که بخواهد عبارت –کفر به طاغوت- را ضمیمه کلمه توحید نماید.[4] او در این کتابش همین نظر را دارد، اما در کتاب دیگرش ذیل همین مطالب دیدگاهش عوض میشود و مینویسد: برای مصونیت مال و جان اشخاص و اطلاق اسلام بر او کلمه توحید کافی است و تصریح میکند که انسان با گفتن شهادتین داخل در اسلام میشود و احکام مسلمانان بر او جاری میگردد، اگر چه در باطن کافر باشد چون در حقیقت مأمور به ظاهر هستیم.[5] طاغوت در اینجا دربردارندهی معانی مختلف از جمله: تجاوز از حدّ، به معنی شیطان، کاهنانی که شیاطین بر آنان فرود میآمدند، عبادت بر غیر خدا و... آمده است. اما بهترین تعریف را ابن قیم جوزی کرده و میگوید: «طاغوت، کل ما تجاوز به العبد حدّه من معبود او متبوع او مطاع[6] تجاوز عبد از مرز بندگی با اتخاذ معبود دیگری یا تبعیت و اطاعت دیگری».
- دور بودن از تمام اقسام شرک و مراتب آن: لذا لازمهی شناختن انواع و اقسام شرک که عبارتند از شرک اکبر و اصغر، جلیّ و خفی و... بر هر شخصی واجب است و با شناخت آن یقیناً از آن دوری میجوید، پس در نتیجه توحید شناخته نمیشود مگر این که ضدّ آن را بشناسیم و به قول عالمان دین (لاتعرف الاشیاء الاّ باضدادها) یعنی شناختن هر چیزی به شناختن ضد آن محقق میشود و ضدّ توحید همان شرک و ضدّ شرک همان توحید است.
در نقد دیدگاه قرضاوی سلفی اشکالاتی وجود دارد از جمله: اولاً: جامع افراد و مانع اغیار نیست چون این تعریف شامل سجده ملائکه به آدم و سجده حضرت یعقوب و خانوادهاش بر یوسف میشود. ثانیاً: این تعریف عبادت که قرضاوی سلفی گفته است ابهام دارد به این که آیا تعریف لغوی بوده یا اصطلاحی که آن را بیان نکرده –تسلیم بودن یا غایت داشتن-. ثالثاً: منطبق نکردن عنوان شرک بر هیچ یک از مسلمانان طبق تعریف این عالم سلفی. رابعاً: عدم موجود بودن مسلمانان پیشین هفت قرن گذشته که همهی آنها موحد و یکتاپرست نبوده و نیستند. خامساً: عدم اطلاق مسلمانی بر امت پیامبر جز تعدادی محدود به مانند ابوبکر و مابقی باید مشرک شمرده شوند.
پینوشت:
[1]. حقیقه التوحید، یوسف قرضاوی، مکتبه وهبه، دار الکتب المصریه، قاهره، مصر، ص43.
[2]. همان، ص43.
[3]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، کتاب الایمان باب8 الامر بقتال الناس... ج1 ص73 حدیث 23.
[4]. حقیقه التوحید، یوسف قرضاوی، مکتبه وهبه، قاهره، مصر، ص47-48.
[5]. ظاهره الغلو فی التکفیر، یوسف قرضاوی، مکتبه وهبه، قاهره، مصر، ص31-37.
[6]. اعلام الموقعین، ابن قیم جوزی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج1 ص50.
افزودن نظر جدید