یا پذیرش خطای خلیفه یا رد عدالت صحابه
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب- صحابه به ما هو صحابه بودن موجب تطهیر انسان نمی شود. صحابه به مانند همه انسانهای عادی دیگر مصون از خطا و اشتباه نیست. چه بسا اینکه از برخی صحابه خطاهای بزرگی سر زده باشد.
در تاریخ موارد متعددی داریم که از برخی صحابه اشتباهاتی سر زده است. ولی برخی از اشتباهات آنقدر بزرگ بود که قابل جبران نیست و حتی سبب شد که اسلام از مسیر واقعی خود تغییر جهت دهد.
یکی از آن خطاها، مخالفتهای خلیفه دوم، عمر بن خطاب با دستورات خدا و رسولش بود. و موارد متعددی در تاریخ ثبت شده است که او با رسولخدا مخالفت کرده است.
یکی از مشهورترین مخالفتهای عمر بن خطاب نسبت به رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، ممانعت کردن وی از کتابت وصیت در زمان احتضار آن بزرگوار میباشد. آنقدر این خطا و نافرمانی بزرگ و ناشایست بود که آینده اسلام را تحت شعاع خود قرار داد و شقاق گسترده ایی بین امت اسلامی ایجاد کرد.
این جریان که در صحاح اهل تسنن اعم از صحیحین و دیگر کتب صحیح آمده است، بسیار مشهورتر از آن است که نیازی به شرح و توضیح داشته باشد.
در منابع دست اول اهل سنت مثل صحیح بخاری آمده است: «عن ابن عباس قال لما اشتد بالنبي صلى الله عليه وسلم وجعه قال ائتوني بكتاب اكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده قال عمر ان النبي صلى الله عليه وسلم غلبه الوجع وعندنا كتاب الله حسبنا[1] زمانی که بیماری بر پیامبر فشار آورد درخواست کردند که قلم و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم تا بعد از من گمراه نشوید. عمر گفت پیامبر هذیان می گوید. در نزد ما کتاب خدا هست و برای ما کافی است»
آنقدر زشتی مخالفت خلیفه دوم در این دسته از روایات، زیاد و متحیر کننده است که برخی از معاصرین اهل تسنن و وهابیت از سر عجز و بیچارگی بیان میکنند که این روایت اصلا صحیح نیست و بلکه از جعلیات شیعیان است که به کتب صحیح اهل تسنن راه یافته است.
پس به این دسته از برادران اهلسنت می توان گفت که دیگر ادعای صحیح بودن کتابشان را نداشته باشند چون طبق بیان خودشان جعلیات در این کتابها موجود است.
البته برخی هم از ترس اینکه نخواهند بیان کنند که کتب صحیحشان دارای روایات مخالف مذهبشان است، دیواری کوتاه تر از دیوار برخی از صحابه گیر نیاورده و بیان کردهاند که این دست روایات، (مثل رزیة الخمیس)[2] از شبهات ابن عباس است.
شاه ولی الله دهلوی گفته است: «قوله-الرزيه كل الرزيه--اعلم ان هذا المقام من مزالق الاقدام كم زلت فيه الاعلام وصغت فيه الافهام واني قد تحققت بعد تتبع طرق هذا الحديث يعني امره (صلی الله علیه و آله و سلم) بالكتاب ان قول ابن عباس الرزيه كل الرزيه انما كان بطريق الشبهـة مثل سائر شبهاته[3] در مورد این سخن ابن عباس – فاجعه و تمام فاجعه – پس بدان که این مقام ، از مواضعی میباشد که چه بسیاری از بزرگان در آن دچار لغزش شده و مردان متفکر نیز بدان مایل شده اند و من (دهلوی) بعد از تتبع در مورد طرق این حدیث یعنی حدیث دستور دادن رسول الله صلی الله علیه وآله به کتابت و این سخن ابن عباس (الرزیه کل الرزیه ) به تحقیق یافتم که این سخن ابن عباس بر سبیل شبهه است همانند دیگر شبهاتش»
این دیدگاه کار را برای اهل سنت مشکل میکند چون با این سخن می توان به راحتی دیدگاه عدالت صحابه را زیر سوال برد و میتوان گفت با اشتباهات بزرگ ابن عباس، دیگر عدالت صحابه معنایی ندارد. بنابراین اگر ابن عباس که مفسرین و محدثین اهل سنت که ریزه خور خوان او هستند اینقدر صاحب شبهه است، پس تکلیف دیگر صحابه اهل سنت چگونه است؟
بنابراین برادران اهل سنت باید یکی از این سه کار را انجام دهند. یا باید خطای عمر بن خطاب را بپذیرند و یا اینکه قبول کنند که کتابشان بعد از قرآن اصح کتب نیست و یا اینکه باید قید نظریه عدالت صحابه بزنند. که هیچ کدام از این موارد را به راحتی نمی توانندانجام دهند.
پی نوشت:
[1]. صحيح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص37.
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص76
[2]. «الرزیة کل الرزیة ما حال بین رسول و بین کتابه» صحيح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص138
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص76
فتح الباری، ابن حجر، دارالعلم، بیروت: ج8، ص100
[3]. شرح تراجم ابواب البخاری، شاه ولی الله دهلوی، دارالمعارف النظامیة، هند: ص17
افزودن نظر جدید