روزه روز عاشورا، سنتی جاهلی
در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم در چند روایت، از عایشه و عبدالله بن عمر نقل شده است: «روز عاشوراء را قریش در جاهلیت روزه میگرفت، و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نیز این روز را روزه میداشت، زمانی که مبعوث به رسالت شدند، دستور دادند، هر کس میخواهد این روز را روزه بدارد و هر کس نمیخواهد روزه نگیرد.»[1]
به دلیل وجود این روایات در صحیحین، که تمام روایات آنها برای اهل سنت حجت است و همه را صحیح میدانند، احتیاجی به بررسی سند این روایات نیست.
اما در اینکه این عمل، فعل مشرکین از قریش بوده یا عدهای از قریش و خود پیامبر که متعبد به دینی غیر از بتپرستی بودهاند؛ این روایات در این زمینه ساکت است.
در اینکه پیامبر قبل از بعثت هرگز براى بت سجده نکرد و از توحید منحرف نشد، شکى نیست، و تاریخ زندگى ایشان به خوبى این معنا را منعکس مىکند؛ اما در اینکه بر کدام آیین بوده و طبق دستورات و شریعت کدام پیامبر عمل مینمود، در میان عالمان اختلاف است.
- بعضى ایشان را پیرو آیین مسیحیت مىدانند؛ چرا که قبل از بعثت پیامبر، آیین رسمى و غیر منسوخ، آیین حضرت عیسی بوده است.
- بعضى دیگر او را پیرو آیین حضرت ابراهیم مىدانند، چرا که «شیخ الانبیاء» و پدر پیامبران است و در بعضى از آیات قرآن آیین اسلام به عنوان آیین ابراهیم معرفى شده، «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ.[حج/78] این همان دین پدرتان ابراهیم است، او شما را از پیش مسلمان نامیده است.»
- بعضى نیز اظهار بىاطلاعى کرده و گفتهاند: مىدانیم آیینى داشته، اما چه آیینی، بر ما روشن نیست!
گرچه هر یک از این اقوال وجهى دارد، اما هیچکدام مسلم نیست، و مناسبتر از اینها قول دیگری است و آن اینکه پیامبر شخصاً برنامه خاصى از سوى خداوند داشته که بر طبق آن عمل مىکرده، و در حقیقت، آیین مخصوص خودش بوده، تا زمانى که اسلام بر او نازل گشت.
شاهد این سخن حدیثى در نهج البلاغه است: «خداوند از آن زمان که رسول خدا از شیر باز گرفته شد، بزرگترین فرشتهاش را قرین وى ساخت، تا شب و روز او را به راههاى مکارم، و طرق اخلاق نیک سوق دهد.»[2] مأموریت چنین فرشتهاى دلیل بر وجود یک برنامه اختصاصى است.
شاهد دیگر اینکه در هیچ تاریخى نقل نشده است، که پیامر اکرم در معابد یهود یا نصارى یا مذهب دیگر مشغول عبادت شده باشد؛ نه در کنار کفار در بتخانه بود، و نه در کنار اهل کتاب در معابد آنان، در عین حال پیوسته مسیر توحید را ادامه مىداد، و به اصول اخلاقی و عبادت الهى پایبند بود.
از دیگر عالمانی که معتقد است پیامبر قبل از بعثت نیز در عبادات خود تابع ادیان دیگر نبوده و از آیین یهود و نصارا تبعیت نمیکرده، فخر رازی است؛ او میگوید: «... و اما در رابطه با احتمال دوّم که حقیقت مساله هم همین است، وجوهی برای بطلان آن وجود دارد: اوّل: اگر آن حضرت قبل از بعثت، به شریعت کسی (حضرت موسی و یا حضرت عیسی) متعبّد میبود، لازم بود در حوادث و اتفاقاتی که بعد از بعثت برایش پیش میآمد، به احکام شریعت قبل خود مراجعه نماید و منتظر نزول وحی نماند؛ اما آن حضرت این کار را نمیکرد به دو دلیل: اوّل: چون اگر چنین کرده بود، حتماً مشهور میشد؛ دوّم: عمر برگی از تورات را مطالعه کرد و به همین دلیل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) غضبناک شد و فرمود: اگر موسی زنده میبود، چارهای جز تبعیّت از من نمیداشت و زمانی که ما این مورد را میبینیم، به یقین میفهمیم که آن حضرت به شرایع قبل متعبّد نبوده است؛ دلیل دوّم: اگر آن حضرت متعبّد به شرایع دیگر میبود، لازم بود بر علمای اعصار که در وقایع و حوادث به شریعت قبل خود مراجعه کنند، چرا که تاسّی و مراجعه بر آنان واجب است و زمانی که میبینیم چنین مراجعهای صورت نگرفته به بطلان این نظر یقین پیدا میکنیم؛ دلیل سوّم: آن حضرت «معاذ» را در حکمی که در کتاب و سنّت نیافته بود و از پیش خود اجتهاد کرده بود، تأیید کرد و اگر بنا میبود که آن حضرت به حکم تورات متعبّد میبود، نمیتوانست بدون مراجعه به تورات و انجیل اجتهاد کند.»[3]
و یا محمد بن علی بصری میگوید: «... پیامبر ما و امّت او هیچیک از شرایع و ادیان دیگر را عبادت نکرده است...»[4]
ابن عابدین حنفی نیز میگوید: «در رابطه با عبادت پیامبر اسلام به شریعتی دیگر قبل از اسلام، ... در ابتدای کتاب صلاه گفته شد که نظر مورد پذیرش ما عدم عبادت آن حضرت طبق شریعت دیگر است و نظر جمهور علماء هم همین است.»[5]
بنابراین عمل پیامبر باید طبق آیین حقی که قبل بعثت انجام میدادند باشد، ولی روایت در صحیحین به گونهای بیان شده که گمان میشود روزه عاشورا سنت جاهلی قریش بود، چون قبل اسلام برخی از قریش مشرک بوده و عدهای از آنان بیست سال، تا زمان «فتح مکه»، ایمان نیاوردند.
پینوشت:
[1]. «عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا،: أَنَّ قُرَيْشًا كَانَتْ تَصُومُ يَوْمَ عَاشُورَاءَ فِي الجَاهِلِيَّةِ، ثُمَّ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِصِيَامِهِ حَتَّى فُرِضَ رَمَضَانُ، وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ شَاءَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ شَاءَ أَفْطَرَ.» صحیح بخاری، ج3، ص24 و 44؛ ج5، ص41.
«أَنَّ يَوْمَ عَاشُورَاءَ كَانَ يُصَامُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، فَلَمَّا جَاءَ الْإِسْلَامُ مَنْ شَاءَ صَامَهُ وَمَنْ شَاءَ تَرَكَهُ.» صحیح مسلم، ج2، ص792؛ صحیح بخاری، ج6، ص24.
[2]. «و لقد قرن اللَّه به (ص) من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته، یسلک به طریق المکارم، و محاسن اخلاق العالم، لیله و نهاره.» نهج البلاغه، خطبه 192(خطبه قاصعه)
[3]. «الاحتمال الثانی وهو حقیقة المسألة فیدل على بطلانه وجوه: الأول: لو کان متعبدا بشرع أحد لوجب أن یرجع فی أحکام الحوادث إلى شرعه وأن لا یتوقف إلى نزول الوحی لکنه لم یفعل ذلک لوجهین:
الأول: أنه لو فعل لأشتهر. والثانی: أن عمر رضی الله عنه طالع ورقة من التوراة فغضب رسول الله علیه الصلاة والسلام وقال لو کان موسى حیا لما وسعه إلا اتباعی ولما لم یکن کذلک علمنا أنه لم یکن متعبدا بشرع أحد؛ ... الحجة الثانیة: أنه علیه السلام لو کان متعبدا بشرع من قبله لوجب على علماء الأعصار أن یرجعوا فی الوقائع إلى شرع من قبله ضرورة أن التأسی به واجب وحیث لم یفعلوا ذلک البتة علمنا بطلان ذلک؛ الحجة الثالثة: أنه علیه الصلاة والسلام صوب معاذا فی حکمه باجتهاد نفسه إذا عدم حکم الحادثة فی الکتاب والسنة ولو کان متعبدا بحکم التوراة کما تعبد بحکم الکتاب لم یکن له العمل باجتهاد نفسه حتى ینظر فی التوراة والإنجیل.» المحصول، فخر رازی، ج3، ص267 و270.
[4]. «... أن نبینا (ص) لم یکن متعبدا قبل النبوة ولا بعدها بشریعة من تقدم لا هو ولا أمته.» المعتمد فی أصول الفقه، محمد بن علی طيب بصری، ج2، ص336.
[5]. «هل کان قبل البعثة متعبدا بشرع أحد؟ أن المختار عندنا عدمه وهو قول الجمهور.» حاشیة رد المحتار علی الدر المختار، ابن عابدین، ج1، ص97.
افزودن نظر جدید