نفس ابوبکر بوی جگر کباب شده میداد
در کتب تاریخی شیعه و اهل سنت دربارهی صحابه پیامبر، اعم از کسانی که به نیکی یا بدی از آنان یاد شده مطالب فراوانی نوشته شده است، هر چند برخی از این مطالب با واقعیت امر فرسنگها فاصله دارد اما در هر صورت چه راست و چه دروغ، با کمی بررسی میتوان حقیقت را فهمید. از جمله دربارهی فضیلت تراشی که به ابوبکر نسبت دادهاند با حالات و روحیات این خلیفه سازگاری ندارد مثلاً نوشتهاند که، عمر بن خطاب پس از مرگ ابوبکر نزد همسر او رفت و از اعمال ابوبکر که در خانه انجام میداد پرسید، پس به او از شبزندداری و اعمالی که انجام میداد خبر داد و سپس گفت: «الاّ انّه کان فی کلّ لیله جمعه یتوضّا و یصلّی –العشاء- ثم یجلس مستقبل القبله راسه علی رکبتیه، فاذا کان وقت السحر رفع راسه و تنفس الصعداء، فیشمّ فی البیت روائح کبد مشویّ[1] لکن در هر شب جمعه وضو میگرفت و نماز عشاء را میخواند، سپس در حالی که سرش بین دو زانویش بود به طرف قبله مینشست و چون سحر میشد سرش را بلند میکرد و نفس بلندی میکشید پس در خانه بوی جگر کباب شده استشمام میشد».
در کتاب مرآه الجنان این روایت آمده و در ادامه مینویسد: پس عمر بن خطاب گریه میکرد و میگفت: «انّی لابن خطاب بکبد مشویّ؟...کل سی یقدر علیه الاّ الدخان[2] پسر خطاب چگونه میتواند جگر کباب شده داشته باشد؟... هر کاری عمر میتواند انجام دهد مگر دود را». و همچنین در کتاب عمده التحقیق عبیدی مالکی آمده است که: «چون ابوبکر مرد، عمر بن خطاب هر از چند گاهی نزد عایشه و اسماء میآمد و از ایشان سئوال میکرد که وقتی ابوبکر به خانه میآمد چه عملی انجام میداد به او گفته میشد: ما نماز و شبزندداری زیادی در شب از او ندیدیم، فقط هنگام سحر بر میخاست و دو زانوی خود را جمع میکرد و سرش را روی آن میگذاشت و سپس سرش را به طرف آسمان بلند میکرد و نفس بلندی میکشید و میگفت: آخ، آنگاه دودی از دهانش بیرون میآمد...» سپس عبیدی مالکی در ادامه مینویسد: « اینکه بوی جگر کباب شده و دود از دهان ابوبکر بیرون میآمد به خاطر شدت ترس از خدای متعال بود، و سبب آن هم به خاطر تحملّ اسرار نبوّتی بود که به او داده شده بود و او طاقت آن را نداشت».[3] و همچنین ترمذی در نوادر الاصول از بکر بن عبدالله مزنی نقل کرده است که: «ابوبکر با نماز و روزهی فراوان بر مردم برتری نیافت، بلکه برتری او به چیزی بود که در قلبش بود.[4]
با تمام این اوصاف که دربارهی او گفتهاند، سوالاتی به ذهن انسان خطور میکند مبنی بر این که آیا خود ابوبکر دربارهی خودش به مردم نگفت: مرا رها کنید چرا که بهتر از شما نیستم و این در حالی است که اسرار نبوتّ را خداوند به هر کسی نمیدهد، و دیگر این که از خودش نقل شده که گفت اگر سخنی را از من شنیدید اگر راست بود و به صواب نزدیکتر از جانب خداست و اگر اشتباه و خطاء بود از جانب خودم است چرا که در قلب من شیطانی وجود دارد. در نتیجه سازندگان این گونه پندارها و مطالب واهی و باطل فقط ادعاهای توخالی و غلوآمیز را نسبت به ابوبکر درست کردهاند و دیگر علمای اهل سنت به ردّ این گونه روایات و سخنان پرداختهاند و ما ابوبکر را آن گونه میشناسیم که در کتب تاریخ و روایات فضیلت آن چنانی دربارهاش نگفتند و اگر هم باشد طبق گفتار بزرگان اهل سنت صحیح نیست
پینوشت:
[1]. ریاض النضره، محب طیری، دار الندوه الجدیده، بیروت، لبنان، ج1 ص168.
[2]. مرآه الجنان، یافعی، دار الکتب الاسلامی، قاهره، مصر، ج1 ص68.
[3]. عمده التحقیق، عبید مالکی، موسسه عماد الدین، قبرس، ص230.
[4]. نوادر الاصول، ترمذی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج1 ص88 اصل21.
افزودن نظر جدید