تکفیر مسلمین توسط ابنتیمیه حرّانی
یکی از بارزترین عملکردهای وهابیت، تکفیر مسلمین است. متهم کردن مسلمانان به کفر و شرک و تکفیر آنان، یکی از خطرناکترین افکاری است که توسط ابنتیمیه حرّانی حنبلی نظریه پرداز و بنیانگذار فکری وهابیت، مطرح شده و باعث متشنج شدن جوامع مسلمانان و جریحهدار شدن عقائد آنان شد. ابنتیمیه حنبلی رسما اعلام کرد: هرکس کنار قبر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) یا قبور افراد صالح رفته و حاجت خود را از آنان بخواهد، مشرک است. چنین شخصی را باید وادار به توبه کرد و اگر توبه نکرد، باید کشته شود.[1]
این در حالی است که علمای بزرگ اهلسنت با قبول فرق مختلف مسلمانان، مخالفت خود را با تکفیر مسلمانان اعلام کردهاند. از باب نمونه: نعمان بن ثابت معروف به ابوحنیفه، پیشوای فقهی حنفیّه نیز اسلام تمامی فرق مختلف مسلمانان را پذیرفته و آنان را مسلمان میداند و هیچیک از مسلمانانی را که کعبه را به عنوان قبله پذیرفته و به سمت آن نماز میخوانند، تکفیر نمیکرد.[2]
همچنین تقی الدین علی بن عبدالکافی سبکی اشعری شافعی، یکی از علمای بزرگ اهلسنت، تکفیر مسلمانان را اقدامی سخت و بیمهابا دانسته و کسانی را که به تکفیر مسلمانان میپردازند، غیر مؤمن معرفی میکند. وی روش ابنتیمیه در تکفیر مسلمانان را مورد انتقاد قرار داده و میگوید: اقدام بر تکفیر مؤمن جدا سخت است و هر انسان با ایمانی تکفیر صاحبان هوا و اهل بدعت را که به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت میدهند، کار بسیار دشواری میداند زیرا تکفیر مسلمانان کار خیلی سخت و پرخطر است.[3]
پینوشت:
[1]. «من يأتي إلي قبر نبيّ أو صالح، ويسأله حاجته، ويستنجده، مثل أن يسأله أن يُزيلَ مرضه، أو يَقْضي دينَه ، أو نحو ذلك ممّا لا يَقْدر عليه إلاّ اللّه ، فهذا شرك صريح... .» زیارة القبور و الإستنجاد بالمقبور، ابن تیمیه حرّانی، ص 17.
[2]. «و فی المنتقی عن أبی حنیفة أنّه لم یکفّر أحدا من أهل القبلة و علیه أکثر الفقهاء.» شرح المقاصد فی علم الکلام، تفتازانی، دار المعارف النعمانیة، پاکستان، ج 2، ص 269.
[3]. «إنّ الإقدام غلی تکفیر المؤمنین عسر جدا و کلّ من کان فی قلبه إیمان یستعظم القول بتکفیر أهل الأهواء و البدع مع قولهم «لا إله إلّا الله» «محمد رسول الله» فإنّ التکفیر أمر هائل عظیم الخطر.» الفصول المهمة فی تألیف الأمة، سید شرف الدین، قسم الإعلام الخارجی لمؤسسة البعثة، تهران، ص 34.
افزودن نظر جدید