خدای خندان
موضوع اعتقادات، اصلیترین مبحث در اور دینی به حساب میآید به این معنی که اگر انسان سالها لقلقه زبانی داشته باشد و یا هر گونه ریاضت دیگر را به خود متحمل شود ولی به آن اعتقاد نداشته باشد که این دستورات از جانب خداوند منان است و یا اینکه اعتقاد به خداوندی راشته باشد که خود محتاج دیگری است، در واقع به خداوند سبحان معتقد نبوده و از این رو عبادت و اذکاری که انجام نداده اعتباری نخواهند داشت و ذخیرهای برای جهان پس از مرگ وی نخواهند بود.
از این رو خداشناسی بزرگترین و با اهمیتترین موضوع برای یک انسان خداجوست تا در مسیر عبودیت خدای واقعی، یعنی همان خدایی کهدارای همه کمالات و بینیاز از همه چیز است و شایسته پرستش میباشد را پرستش نماید. متاسفانه عدهای از عامه کتب بخاری را بسیار متغن دانستهاند تا جایی که بعد از کلام خداوند آن را برترین کتاب نزد خود میدانند. اما در جای جای این کتاب روایاتی به چشم میخورد که جسمانیت را برای خداوند مسلم بر میشمرد و از جمله آن این روایت است که در ضمن نقل جریان بنده گنهکاری که خداوند او را از آتش جهنم نجات میدهد خواستههای متعددی میکند تا جایی که میگوید: «... خدایا مرا محرومترین بندگانت قرار مده! اینجاست که خداوند خندهاش میگیرد!!! و چون خداوند به خنده میافتد اجازه داخل شدن وی به بهشت را صادر کرده و به وی میگوید: آنچه دلت میخواهد از ما بخواه تا دو برابر به تو ببخشیم...» [1]
اینجاست که در مییابیم صاحب این کتاب خداوند را خدای احساسی معرفی نموده و او را تابع احساسات و غرایض معرفی مینماید و این با ذات کبریایی خداوند سازگار نیست و مردم نباید در خداشناسی به روایات اینچنینی تمسک نمایند.
پینوشت:
[1]. بخاری، صحیح بخاری، بیروت1407، ج1، ص277
افزودن نظر جدید