واقعه یوم الانذار برگی دیگر از تعیین خلافت و جانشینی علی(ع)
پیامبر خدا بعد از مبعوث شدن به رسالت از طرف خداوند مامور شد تا رسالت خود را علنی کند، لذا ابتداء اقوام و خویشاوندان خود را جمع کرد و بعد از یک مهمانی مفصل، خود را پیامبر خدا معرفی کرد و اینان را از بت پرستی باز داشت و در آخر سخنان خود به حاضران فرمود: چه کسی مرا در این راه یاری میکند، تا خلیفه و جانشین من باشد.
جبرئیل امین حامل پیامی الهی از طرف خداوند به پیامبر گردید، در آن پیام الهی این آیه شریفه به رسولش ابلاغ شد که: «وَاَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاَقرَبينَ...[شعراء/214] خویشاوندان نزدیک خود را انذار کن...» در پی نزول این آیه پیامبر مامور شد، در اولین دعوت عمومی و رسمی خود از اقوام و نزدیکان از قریش، را به مهمانی فرا خواند و دین اسلام را به ایشان عرضه کند و آنها را از شرک و بت پرستی منع نماید. در این مهمانی مهم تاریخی عبارت مهم و معروف پیامبر نسبت به حضرت علی (علیه السلام) بیان گردید، که پیامبر دربارهی او فرمودند: «انّ هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه. (تاریخ طبری، ج2 ص217؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج2، ص63.) بهدرستیکه این شخص برادر من و وصی و جانشین من در میان شماست، پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید.»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از مبعوث شدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به پیامبری و اعلام دین اسلام در سرزمین حجاز، بهعنوان آخرین و کاملترین دین الهی و پیوستن برخی افراد از جمله حضرت خدیجه (سلام الله علیها) و حضرت علی (علیه السلام) به پیامبر در آن زمان، ناگاه جبرئیل امین حامل پیامی الهی از طرف خداوند به پیامبر گردید، که در آن پیام این آیه شریفه به رسولش ابلاغ شد که: «وَاَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاَقرَبينَ...[شعراء/214] خویشاوندان نزدیک خود را انذار کن...» در پی نزول این آیه پیامبر مامور شد، در اولین دعوت عمومی و رسمی خود از اقوام و نزدیکان از قریش، را به مهمانی فرا خواند و دین اسلام را به ایشان عرضه کند و آنها را از شرک و بت پرستی منع نماید. لذا مهمانی ویژهای را ترتیب داد و در یک سخنرانی مهم از بعثت خود و دستورات الهی سخن گفت و در پایان همان جلسه هم فرمود: هر کس مرا در این راه یاری کند و به خدا ایمان بیاورد و سر تسلیم در برابر او فرود آورد، بهعنوان وزیر و جانشین و ... من در میان مردم انتخاب خواهد شد. متاسفانه اکثر افراد حاضر در مهمانی، پیامبر اکرم را مسخره کردند و عدهی کمی هم سکوت کردند.
از طرف دیگر خداوند پیامبرش را در آن مهمانی ناامید نکرد و بلافاصله حضرت علی (علیه السلام) را که در آن زمان نوجوانی بیش نبود را به یاری رسولش فرستاد و در آن سکوت و تمسخر اقوام و خویشاوندان پیامبر، لبیکگویان، فضای جلسه را شکست و به پیامبر عرضه داشت: یا رسول الله من در همهجا یاریت خواهم کرد. آنچه در کتب تاریخی وارد شده است، این است که این سؤال سه بار تکرار شد و در هر سه بار وجود مبارک امیرالمومنین، علی (علیه السلام) جواب مثبت به پیامبر دادند و اقوام نزدیک پیامبر مثل ابولهب و ابوجهل و دیگران در هر سه بار شروع به تمسخر و استهزاء کردن و سعی کردند تا مجلس را به هم بزنند.
نکته قابل دقت در این جریان مهم تاریخی، عبارت مهم و معروف پیامبر نسبت به حضرت علی (علیه السلام) است که دربارهی او فرمودند: «انّ هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه.[1] بهدرستیکه این شخص برادر من و وصی و جانشین من در میان شماست، پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید.»
این وصایت و جانشینی را بزرگان اهل سنت مانند: اسحاق بن راهویه، قندوزی حنفی، ابن جریر، ابن ابی حاتم، گنجی شافعی، ابونعیم اصفهانی، حلبی، ابن مردویه، ابن اثیر، ابن ماجه، ابن ابی الحدید، نسایی، حاکم نیشابوری، ترمذی، بیهقی، احمد بن حنبل، متقی هندی، ابوداود، طبری و دیگران در کتب خود نقل کردهاند، که خوانندگان میتوانند با مراجعه به کتب ایشان تعیین جانشینی پیامبر را مستقیماً و بدون هیچ شبههای از زبان شخص پیامبر اکرم بخوانند و به اصل موضوع پی ببرند.
از طرف دیگر افرادی در سلسله سند این واقعه مهم تاریخی در کتب بزرگان اهل سنت وجود دارد که عبارتند از: ابن عباس، اعمش، قیس، عباد بن اسدی، اسود بن عامر، شریک، و دیگران که همه اقرار به این قضیه تاریخی کرده و وصایت و جانشینی حضرت علی (علیه السلام) را در آن مجلس مهمانی متذکر شدند.
حال سؤالی که مطرح میشود این است که چرا اهل سنت با آن همه شواهد تاریخی و آیات و روایات وارده به اقرار بزرگان خود، معتقد به خلافت و جانشینی حضرت علی (علیه السلام) نیستند، چرا که قطعاً در عبارت پیامبر خلیفه و وصی به معنای دوست و ... که برخی در آیات دیگر دست به تفسیر و تاویل زدند، نخواهد بود، بلکه صریح در سرپرستی و ولایت بعد از خود را بیان فرمودند، و آیا باز در مقابل این آیه شریفه و روایت صریح پیامبر به دنبال اشکال تراشی و شک و شبهه میگردند، تا اصل قضیه را کمرنگ جلوه دهند، یا اینکه به دنبال چیزهای دیگر هستند؟ افرادی مثل ابن تیمیه در کتاب خود مینویسد: «این حدیث پیامبر ضعیف و جعلی است و در صورتی که هیچ معیار و ملاکی که حاکی بر ضعف و جعل و دلیل قاطعی بر جعل این حدیث باشد نمیآورد، این در حالی است که همهی بزرگان اهل سنت آن را در کتب خود ذکر کردهاند و بر آن صحه گذاشتند.»[2]
در نتیجه این خود دلیل مهم دیگر برای امامت و خلافت حضرت علی (علیه السلام) نسبت به پیامبر اکرم خواهد بود، که پیامبر با صراحت آن را بیان داشته است و به صورتهای متعدد و طرق گوناگون در منابع فریقین نقل شده و تحریفگران هم نتوانستند سیمای خلافت و جانشینی علی (علیه السلام) را در مقابل پیامبر که در سال سوم بعثت بهوقوع پیوست را بپوشانند و آن واقعه مهم همین واقعهی –یوم الانذار- است.
پینوشت:
[1]. تاریخ الامم و الملوک، طبری، دارقاموس الحدیث، بیروت، لبنان، ج2 ص217.
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج3 ص254.
الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار صادر، بیروت، لبنان، ج2 ص63.
[2]. منهاج السنه، ابن تیمیه، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، ریاض، عربستان، ج4 ص80.
افزودن نظر جدید