وهابیت و مخالفت با سنت پیامبر اکرم

  • 1396/01/23 - 22:03

مخالفت آشکار و صریح با سنت‌های ثابت پیامبر اکرم را به روشنی می‌توان در رفتار وهابیان دید. از باب نمونه: ابن‌تیمیه حنبلی با ابراز خوشحالی و استقبال از تفکرات امویان و مروانیان می‌نویسد: «برخی از فقها معتقدند اگر شیعیان به مستحبی عمل کنند، به گونه‌ای که از شعار‌های آنان گردد، ما آن مستحب را کنار می‌گذاریم و به آن عمل نمی‌کنیم.»

مخالفت آشکار و صریح با سنت‌های ثابت پیامبر اکرم را به روشنی می‌توان در رفتار وهابیان دید. این گروه برای تثبیت خود و مرزبندی بین مسلمانان، معتقدند باید سنت‌های ثابت پیامبر اکرم که شیعه به آن‌ها عمل می‌کند، کنار گذاشته شود. از باب نمونه: ابن‌تیمیه حنبلی با استقبال از تفکرات امویان و مروانیان می‌نویسد: «برخی از فقها معتقدند اگر شیعیان به مستحبی عمل کنند، به گونه‌ای که از شعار‌های آنان گردد، ما آن مستحب را کنار می‌گذاریم و به آن عمل نمی‌کنیم.» (منهاج السنة، ج2، ص615)
ذکر این نکته لازم به نظر می‌رسد که مخالفت با سنت‌های ثابت پیامبر اکرم گرچه در بعضی از فرق اهل‌سنت نیز وجود دارد، ولی ظهور آن در فرقه وهابیت به گونه‌ای است که به یکی از شاخصه‌های فکری و رفتاری این فرقه تبدیل شده است. هم‌چنین این تفکر از زمان بنی امیه شروع شد و توسط بنیان‌گذاران فکری و مروجان وهابیت تثبیت شد و تا به امروز نیز تداوم دارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مخالفت‌های آشکار و صریح وهابیون با سنت‌های ثابت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، این است که ایشان معتقدند باید سنت‌های ثابت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که شیعه به آن‌ها عمل می‌کند، کنار گذاشته شود. مخالفت آشکار و صریح با سنت‌های ثابت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به روشنی می‌توان در رفتار وهابیان دید. این گروه برای تثبیت خود و مرزبندی بین مسلمانان، معتقدند باید سنت‌های ثابت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که شیعه به آن‌ها عمل می‌کند، کنار گذاشته شود. ابن‌تیمیه حنبلی با ابراز خوشحالی و استقبال از تفکرات امویان و مروانیان می‌نویسد: «برخی از فقها معتقدند اگر شیعیان به مستحبی عمل کنند، به گونه‌ای که از شعار‌های آنان گردد، ما آن مستحب را کنار می‌گذاریم و به آن عمل نمی‌کنیم؛ زیرا در این صورت، کنار گذاشتن آن مستحب هر چند واجب نیست، اما اگر به آن عمل کنیم به شیعیان شباهت پیدا می‌کنیم و اهل‌سنت از شیعیان مشخص نمی‌شوند، در حالی‌که مصلحت اقتضا می‌کند جهت شناخته شدن اهل‌سنت از شیعیان و مرزبندی میان ما و شیعیان و برای مخالفت با شیعیان، آن مستحب را ترک کنیم و به آن عمل نکنیم. مصلحتی (ایجاد اختلاف) که در مرزبندی میان ما و شیعیان وجود دارد، از مصلحت موجود در آن مستحب مهم‌تر است.»[1]
ذکر این نکته لازم به نظر می‌رسد که مخالفت با سنت‌های ثابت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرچه در بعضی از فرق اهل‌سنت نیز وجود دارد، ولی ظهور آن در فرقه وهابیت به گونه‌ای است که به یکی از شاخصه‌های فکری و رفتاری این فرقه تبدیل شده است. این تفکر از زمان بنی امیه شروع شد و توسط بنیان‌گذاران فکری و مروجان وهابیت تثبیت شد و تا به امروز نیز تداوم دارد. در این مقاله برای نمونه به دو مورد از مخالفت‌های وهابیت و پیشوایان فکری آنان نسبت به سنت‌های ثابت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره می‌شود:

تمام خواندن نماز در سفر
ابن حزم اندلسی ظاهری می‌گوید: روزی عثمان در دوران خلافتش در سرزمین منا بیمار شد. مردم از حضرت علی درخواست کردند امامت نماز را عهده‌دار شود، امام فرمودند: اگر من به عنوان امام جماعت نماز بخوانم، همان‌گونه که رسول گرامی اسلام نماز می‌خواندند، نماز خواهم خواند. ( یعنی نماز دورکعتی و شکسته خواهم خواند) مردم سخن حضرت علی را نپذیرفتند و گفتند: ما سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نمی‌خواهیم، بلکه به سنت عثمان عمل می‌کنیم و نماز چهار رکعتی می‌خوانیم. حضرت علی هنگامی که با اصرار مردم بر تبعیت از سنت عثمان مواجه شد، از پذیرش درخواست مردم خودداری فرمود.[2]

حکم معاویه و حکم رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم)
ابن عبد ربه اندلسی می‌گوید: نزاع عبدالرحمن بن خالد بن ولید و نصر بن حجاج در مورد عبدالله بن حجاج (غلام خالد بن ولید) به درازا کشید. معاویه به حاجب خویش دستور داد رسیدگی به دادخواهی آن دو را تا رسمی شدن جلسه به تاخیر بیاندازد. معاویه در حالی‌‌که لباس گشادی پوشیده بود و سنگی را نیز در زیر لباس مخفی کرده بود نشست. هنگامی‌که جلسه رسمیت پیدا کرد، به عبدالرحمن بن خالد بن ولید و نصر بن حجاج اجازه ورود و مطرح کردن منازعه را داد. نصر بن حجاج گفت: عبدالله بن حجاج برادر من و پسر پدرم است و برای اثبات مدعای خود به وصیت پدرش استناد کرد و گفت: پدرم به من وصیت کرد که عبدالله پسر اوست. عبدالرحمن بن خالد بن ولید گفت: عبدالله بن حجاج غلام من و پسر بنده و کنیز پدرم است، چون در خانه پدرم متولد شده است. معاویه سنگی را که در زیر لباس خود مخفی کرده بود، بیرون آورد و به نگهبان خود گفت: سنگ را بگیر و به نصر بن حجاج بده و خطاب به نصر بن حجاج گفت: ای نصر! طبق حکم رسو ل الله نصیب تو فقط این سنگ است. زیرا آن حضرت فرمودند: «الولد للفراش و للعاهر الحجر.» (فرزند متعلق به خانه‌ای است که در آن‌جا متولد شده و سهم زناکار سنگ (سنگ‌سار) است.) نصر بن حجاج خطاب به معاویه گفت: چرا در ماجرای زیاد بن ابیه، آن‌جا که بر سر انتساب زیاد اختلاف بود، تو او را به پدرت ملحق کرده و فرزند ابوسفیان خواندی و به این سخن پیامبر عمل نکردی؟ معاویه که در مقابل استدلال نصر بن حجاج مبهوت و مقهور شده بود، به مخالفت خود با سنت رسول الله اعتراف کرد و گفت: آن‌چه در مورد زیاد بن ابیه اجرا شد، حکم معاویه بود؛ اما آن‌چه اکنون حکم کردم، حکم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد.[3]

پی‌نوشت:

[1]. منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، موسسه الریان، بیروت، ج 2، ص 615.
[2]. المحلّی، ابن حزم اندلسی ظاهری، دار الآفاق الجدیدة، بیروت، ج 4، ص 270.
[3]. العقد الفرید، ابن عبد ربه اندلسی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 6، ص 133 ـ 134.
«وهابیان و مخالفت با سنت پیامبر اکرم ص»

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.