اعتقاد به تحریف قرآن در کتب اهل سنت

  • 1396/01/05 - 10:12

قاطبه‌ی مسلمانان خصوصاً شیعیان، اعتقاد بر عدم تحریف به کم و زیاد شدن کلام الهی دارند و سخن اهل تسنن هم همین است و هرگونه تحریف در قرآن را ردّ می‌کنند؛ اما تعجب از نوشتار برخی مطالب غیر مستند در کتابهای معتبرشان است که باعث سؤال برای دیگران شده، که چگونه این مطالب در کتب آنها راه پیدا کرده بدون اینکه جواب قانع کننده‌ای بدهند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان، هیچ‌گونه اعتقادی به تحریف قرآن ندارند و این اعتقاد را باعث کفر و دور شدن از خداوند متعال می‌دانند. چرا که کم و زیاد شدن قرآن، معارض با این مطالب است که، اولاً: با وعده‌های الهی ناسازگار است. ثانیاً: با سخنان پیامبر اکرم در تناقض است. ثالثاً: با آیات الهی در تضاد است. رابعاً: معجزات پیامبر خدا زیر سؤال می‌رود. خامساً: با سفارشات قرآن که هم‌طراز با اهل بیت پیامبر می‌باشد، مخالف است. پس اگر قائل به تحریف باشیم، قطعاً تمام برنامه‌های سعادت و تکامل بشریت از بین خواهد رفت، به‌خاطر این‌که خدا در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ...[حجرات/9] ما قرآن را فرو فرستادیم و ما حافظ آن خواهیم بود.»
با این وجود جای بسی تعجب است که در کتب معتبر و مشهور بزرگان اهل سنت متاسفانه ادعای کم و زیاد شدن آیات الهی را در کتاب‌هایی هم‌چون صحیح بخاری و مسلم و مسند احمد بن حنبل و ... می‌بینیم. ما در این نوشتار مختصر به نقل برخی از مطالبی که درباره‌ی کم و زیاد شدن قرآن در کتب اهل سنت وارد شده است، می‌پردازیم.
در کتاب صحیح بخاری روایتی از ابن عباس نقل شده است که: «عمر بن خطاب ضمن خطبه‌ای در مسجد پیامبر در سال آخر خلافت خود این‌چنین گفت: خداوند، محمد را به حق فرستاد و قرآن را بر او نازل کرد، از جمله آیاتی که بر او نازل شد، آیه‌ی رجم بود، ما آن آیه را خواندیم و فهمیدیم، پیامبر خدا سنگ‌سار کرد و ما هم سنگ‌سار کردیم. من می‌ترسم که روزگار بر مردم طولانی شود و بگویند: به خدا سوگند که ما آیه رجم را درآن نمی‌بینیم و با ترک واجبی که از طرف خداست، گمراه شوند.»[1]
در کتاب صحیح مسلم، از ابو الاسود و او از پدرش روایت کرد که: ابوموسی اشعری به دیار بصره رفت، 300 نفر بر او وارد شدند که همه آن‌ها قاریان قرآن بودند، ابوموسی به آنان گفت شما برگزیدگان مردم بصره و قاریان آنان می‌باشید، قرآن را بخوانید تا مبادا به‌خاطر طول زمان در اثر نخواندن آن دچار قساوت قلب شوید، ... ما پیوسته سوره‌ای را می‌خواندیم که در طولانی بودن و شدت لحن نظیر سوره برائت بود و من آن را فراموش کردم، الاّ یک آیه از آن که به خاطرم مانده است: «لو کان لابن آدم وادیان من مال لاتبغی ثالثاً و لایملاء جوف ابن آدم الاّ التراب.» (اگر برای فرزند آدم دو بیابان پر از ثروت و مال باشد، باز به دنبال بیابان سوم می‌گردد، چرا که هیچ چیز شکم فرزند آدم را پر نخواهد کرد مگر خاک.) ما سوره‌ای مانند یکی از سوره‌های مسبّحات را همیشه می‌خواندیم. من آن سوره را هم فراموش کردم مگر یک آیه از آن را که این گونه بود: «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالاتفعلون فتکتب شهاده فی اعناقکم فتسالون عنها یوم القیامه.» (ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! چرا به سخنی که می‌گویید عمل نمی‌نمایید، پس شهادتی در گردن‌هایتان نوشته می‌شود و در روز قیامت از آن پرسیده می‌شود و یا بازخواست می‌شوید).»[2]
احمد بن حنبل در کتاب مسند خود به نقل از خلیفه‌ی دوم می‌نویسد: در خطبه‌ای عمر بیان کرد: یکی از آیاتی که ما می‌خواندیم این بود: «ان لاترغبوا عن ابائکم فانّه کفر بکم ان ترغبوا عن آبائکم او ان کفر بکم ان ترغبوا ابائکم...[3] مبادا از پدرانتان دوری کنید، همانا دوری کردن شما از پدرانتان کفر است و یا این‌که کفر است دوری کردن از پدرانتان...»
سیوطی در کتاب خود ضمن شأن نزول سوره احزاب، روایتی را از ابن مردویه نقل می‌کند که او از حذیفه روایت کرده است که عمر بن خطاب به من گفت: «کم تعدون سوره الاحزاب؟ قلت ثنتین او ثلاثا سبعین...[4] سوره احزاب چند آیه است؟ گفتم 72 یا 73 آیه، عمر گفت: حذیفه، اگر سوره احزاب کامل بود، تعداد آیات آن در حدود سوره بقره بود، آن‌گاه آیه رجم هم در آن یافت می‌شد.»
حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک خود، حدیثی از ابی بن کعب نقل کرده که ابی بن کعب همواره این آیه را می‌خواند: «اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیّه، حمیّه الجاهلیه و لو حمیتم کما حموا لفسد المسجد الحرام، فانزل الله سکینة علی رسوله.[5] در آن هنگام که افراد کافر شدند، در دل‌هایشان تعصّبی جای گرفت، همان تعصّب جاهلیت. اگر شما همانند آنان که کافر شدند، آن‌گونه تعصّب داشتید، به تحقیق مسجدالحرام فاسد می‌شد، پس خداوند آرامش خویش را بر پیامبر فرو فرستاد.»
سؤالی که مطرح است این می‌باشد که آیا حقیقتاً اعتقاد علمای اهل سنت بر این‌گونه تحریفات همین است و یا فقط مطالبی را نقل کردند و بس؟ آیا اگر اعتقادشان این است، پس چرا بزرگانشان بر این‌گونه کتاب‌ها نقد نمی‌زنند و ردّیه بر آن نمی‌نویسند و به مسلمانان هشدار نمی‌دهند؟ مسلماً بعید به‌نظر می‌رسد که علمای اهل سنت برای دفاع از قرآن چنین کاری انجام دهند، در حالی‌که در فتاوای بزرگانشان نسبت به قرآن و سنت می‌بینیم که وارد شده: سنت بر کتاب خدا «قرآن» حاکم است و کتاب الله حاکم بر سنت نیست.[6]

پی‌نوشت:

[1]. صحیح بخاری، بخاری، دارالفکر، بیروت، لبنان، کتاب تاالمحاربین من اهل الکفر و الرده، باب رجم، ج 8 ص209- 210.
[2]. شرح نووی، نووی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، کتاب الزکاة، ج7 ص139-140.
[3]. مسند، احمد بن حنبل، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، ج1 ص55-57، مسند عمر.
سیرة النبویّه، ابن هشام، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج2 ص658.
[4]. درالمنثور، سیوطی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج5 ص180.
[5]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، کتاب التفسیر، ج2 ص224.
[6]. تاویل مختلف الحدیث، ابن قتیبه دینوری، المکتب الاسلامیه، (1419ق)، ص199. مکتبه الشامله.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.