علل تثبیت خلافت ابوبکر
برای تثبیت پایههای حکومت، چون پشتوانهی الهی نداشتند و هرگز مورد تأیید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نبودند، خلفا و طرفدارانشان، دست به راهکارهای فراوانی از جمله مغالطهی سیاسی، تبلیغ گسترده، تطمیع برخی از بزرگان صحابه و حذف مخالفان زدند. لذا توانستند در مدت بسیار کوتاهی زمام حکومت مسلمین را در دست گیرند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در بحث خلافت و جانشینی نبی مکرم اسلام، اتفاقات فراوانی افتاد و چندین مورد دست به دست هم داده تا خلافت و زعامتی که حق مسلم حضرت علی (علیه السلام) بود، غصب شود و بهدست دیگران بیافتد. در مورد پذیرش خلافت حضرت علی (علیه السلام) سخن این است که اگر به آن دستدرازی نمیشد، مردم آن را میپذیرفتند. چرا که تأکید و تأیید نبی خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، پشتوانه محکمی برای آن بود. سؤال این است که خلیفه اول با چه پشتوانهای توانست، خلافت خود را در بین مردم جا بیاندازد و آن را تثبیت کند؟
وقتی به تاریخ رجوع میکنیم، میتوان گفت خلفا، برای تثبیت حکومت خود چند راهکار را در پیش گرفتند:
1) اولین روش و راهکار آنها، مغالطه سیاسی و تسلیم بزرگان از انصار و مهاجر بود. ابوبکر با این کار توانست بزرگان و صاحبان نفوذ از مهاجر و انصار را همراه و همگام خود کند و به هدف خود دست یابد.
در تاریخ ذکر شده است که ابوبکر بعد از اطلاع از تشکیل جلسه توسط انصار و انتخاب سعد بن عباده، به سقیفه آمد و با سخنانی مغالطهآمیز شایستگی خود برای خلافت را اینگونه بیان کرد: «والله لا ترضى العرب أن تؤمركم ونبيها من غيركم، ولا تمتنع العرب أن تولى أمرها من كانت النبوة منهم...[1] عرب راضی نمیشود که نبوت در یک خاندان و خلافت در خاندان دیگر باشد، چون پیامبر از قریش است، امامت و خلافت باید از قریش باشد و چون ما از قریش هستیم، باید خلافت از ما باشد ...»
همین استدلال پر از مغالطه، توانست افرادی همچون بشیر بن سعد که از بزرگان انصار بود را، تحت تأثیر قرار دهد و رو به حاضران سقیفه بگوید: «لا والله ولکنی کرهت أن انازع القوم حقا جعله الله...[2] خدا را به سوگند یاد میکنم، خدا آن روز را نیاورد که من با آنان در این امر ستیز کنم. بنابراین از خدا بترسید و با آنان در این امر مخالفت نورزید.»
سؤال این است که آیا کسی در آن جلسه نبود، که در پاسخ به این استدلال ابوبکر بگوید: اگر قریشی بودن و قرابت، شرط خلافت است، چرا بنی هاشم که از لحاظ قرابت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیکتر هستند، جانشین پیامبر نباشند؟
2) راهکار دوم سران سقیفه، تبلیغ گسترده بود. خلیفه دوم برای اینکه جو حاکم در مدینه را به نفع ابوبکر مصادره کند، با تبلیغ گسترده و سر و صدای فراوان ابوبکر را از محل سقیفه به مسجد منتقل کرد و خود پیشاپیش ابوبکر حرکت میکرد و فریاد میزد که: توجه! توجه! مردم با ابوبکر بیعت کردند. خلیفه دوم به همین مقدار اکتفاء نکرد و برای بهدست آوردن نتیجه بهتر، از قبیله اسلم که برای جمعآوری آذوقه به مدینه آمده بودند، استفاده کرد و به آنان گفت: شما تا رسیدن به مسجد النبی ابوبکر را همراهی کنید و ما را در بیعت گرفتن برای ابوبکر همیاری کنید و ما نیز آذوقه مجانی به شما خواهیم داد.
میزان تأثیرگذاری قبیله اسلم در بیعت برای ابوبکر آن قدر زیاد بود، که عمر در این مورد گفته است: «ما ایقنت بالنصر حتی جاءت اسلم فملأت سکک المدینة.[3] من به پیروزی یقین نداشتم، تا قبیله اسلم آمدند و کوچههای مدینه را پر کردند.»
3) راهکار سوم، تطمیع بود. سران حکومت برای اینکه حکومت خود را مستقر کنند، نزد برخی از مخالفان که امکان حذف آنها نبود، میرفتند و دست به تطمیع آنها میزدند. یکی از آن افراد عباس عموی پیامبر بود، که چهرهای اثرگذار و شناخته شده بود. او در شب دوم رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میزبان ابوبکر، عمر، ابوعبیده و مغیرة بن شعبه بود. در آن مهمانی ابوبکر به عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: مردم مرا بهعنوان خلیفه پذیرفتند. ولی به گوش میرسد که برخی با این موضوع مخالفند و بر خلاف مسلمین سخن میگویند. این افراد شما را پناهگاه خود قرار دادند، بنابراین یا شما هم این امر را بپذیر و یا اینکه مردم را از کردهی خود منصرف کن. هدف ما از این ملاقات این بود که شما را در خلافت شریک گردانیم، تا فرزندانت از آن بهرهمند شوند.[4]
4) آخرین روش، روش حذف مخالفین بود. سران سقیفه برای استحکام بخشیدن به پایههای حکومت غاصبانهی خود دست به سرکوب مخالفان زدند و با بهانههایی مانند ارتداد، مخالفان را از صحنهی سیاسی و حتی زندگی حذف کردند. در کتاب تاریخ طبری آمده است عدهای از مسلمین خارج از مدینه وقتی که شنیدند بنی هاشم با ابوبکر بیعت نکردند از بیعت با خلیفه اول سر باز زدند و زکات خویش را نیز به عمال ابوبکر پرداخت نکردند. ابوبکر در این خصوص گفت به خدا قسم اگر زکاتی که به رسول خدا میپرداختند به من نپردازند، اگر بهخاطر یک شتر یا پای بند شتر هم باشد، با آنان خواهم جنگید، زیرا زکات حق مال است.[5]
به بهانه ارتداد جنایتهای فراوانی از سوی حاکمان، علیه مسلمین و صحابه خاص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفت، مثلاً مالک بن نویره که مأمور جمعآوری مالیات از سوی رسول خدا بود، توسط خالد بن ولید که فرمانده سپاه ابوبکر بود، کشته میشود و قباحت را به حدی میرساند که در همان شب با همسر وی همبستر میشود.[6]
و یا اینکه اناس بن عبدالله را که از صحابه خاص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، بهخاطر عدم بیعت با ابوبکر و به اتهام ارتداد، با دست و پای بسته به درون آتش انداختند و او در حالیکه فریاد میزد: (انا مسلم)، زنده زنده در آتش سوخت.[7]
و یا اینکه ابوبکر، توسط خالد بن ولید، قبیله یمامه و بنی سلیم که همگی از مسلمین بودند را قلع و قمع کرده تا جایی که اعتراض عمر را هم به همراه داشت، ولی ابوبکر در پاسخ گفت: خالد شمشیر خداوند است.[8]
پینوشت:
[1]. انساب الاشراف، بلاذری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص583
الطبقات الکبری، ابن سعد، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص269
شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص38
[2]. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص243
الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارالکتب العلمیة، بیروت: 2، ص242
[3]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج6، ص287
[4]. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص103
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص74
[5]. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص747
البدایة و الهایة: ابن کثیر، دارالحدیث، قاهره: ج6، ص311
[6]. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، دارالکتب العلمیة، بیروت: 2 / 110،
کنز العمال، متقی هندی، الرسالة العالمیة، بیروت: ج3، ص132
الاصابة، ابن حجر، دارالکتب العربی، بیروت: ج3، ص337
تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت 2 / 503
[7]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص359
تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت 2 / 236
[8].تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت 3 / 246،
الصواعق المحرقه، ابن حجر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ص84
الطبقات الکبری، ابن سعد، دارالکتب العلمیة، بیروت 7 / 396
نویسنده: محمد یاسر بیانی
افزودن نظر جدید