چهار علل اصلی مدعیان دروغین مهدویت
اگر سیری در تاریخ اسلام داشته باشیم خواهیم دید که برخی از فرقه های غلات با سوء استفاده از احساسات پاک مردم خود را جانشین امام معصوم به مردم معرفی می کردند و برای پیشبرد افکار انحرافی خود با تکیه بر برخی مطالب واهی و سست که در جامعه مرسوم بوده و رنگ و بوی مذهبی داشته آنها را فریب می دادند و مردم را حامی و پیرو خود می کردند
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اعتقاد به مهدویت، در تمام مذاهب و فرق اسلامی امری است الزام آور، اما آنچه که مورد اختلاف در این اعتقاد است، در اصل موضوع، آن است که آیا این شخص که در آخر الزمان طبق روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور میکند و زمین را که پر است از ظلم و جور، آن را به عدل و داد تبدیل میکند، زنده است یا هنوز متولد نشده؛ طبق نظر شیعه این شخص زنده است و شاهد و ناظر بر تمام اعمال مردم است، اما اهل سنت معتقدند که او هنوز بهدنیا نیامده است.
اما سؤالی که مطرح است این است که چرا عدهای به دروغ، ادعای مهدویت میکنند و به چه علت این ادعاهای دروغین، طرفدارانی پیدا میکنند؟
جواب این سؤال را باید در بطن جامعه اسلامی جستجو نمود، که مردم با آن بهصورت مستقیم یا غیر مستقیم سر و کار دارند. ما در این نوشتار مختصر به برخی از علل اصلی مدعیان دروغین به مهدویت، بهصورت خلاصه میپردازیم تا حقیقت امر برای خوانندگان روشن شود.
اولین علت: امید به برآورده شدن آرزوها؛
لذا در اوایل تاریخ حکومت اسلامی، دو حکومت غاصب و ظالم، یعنی بنیامیه و بنی عباس از راه اصیل اسلام که پیامبر اکرم آن را بنیان نهاده بود، فاصله گرفتند، چرا که این حکومتها نسبت به افراد غیرعرب، ظلمهای فراوانی را مرتکب شدند و این در حالی بود که همه میدانستند که سیرهی پیامبر اکرم غیر از این روشی است که حکومتهای ظالم وقت، در پیش گرفته بودند. بدین جهت به مجرد یک حرکت یا جنبش یا قیامی که عنوان مهدویت را یدک میکشید، بدون تحقیق در مورد آن، به دنبال مدعیان آن به راه میافتادند و نهایتاً در ورطه سقوط و هلاکت و خروج از دین گرفتار میشدند.[1]
دومین علت: ادعای مهدویت برای پیروزی دشمنان؛
لذا رهبران گروههای مختلف با مطرح ساختن ادعای مهدویت تلاش میکردند تا از نظر روحی و روانی و اعتقاد ریشهای امید به پیروزی را در پیروان خود تقویت کنند، چرا که طبق روایات منقوله از پیامبر اکرم اینطور به مردم القاء میکردند که بالاخره حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) در قیام خود پیروز میشود.[2]
سومین علت: استفادههای مادی از مهدویت؛
لذا اگر سیری کوتاه در تاریخ پر فراز و نشیب اسلام داشته باشیم، خواهیم دید که برخی از رهبران غُلات، با این ادعا که یک امام شیعه از دنیا رفته، بلافاصله خود را وصی و جانشین آن امام معصوم (علیه السلام) به مردم معرفی میکردند و با این روش عدهای از مردم ساده دل را به دور خود جمع میکردند و از ره آورد این حرکت زیرکانه اموال و داراییهای مردم را از آنان میگرفتند و با این روش برای خود ثروت و مقام کسب میکردند، چنانچه در فرقه بشیریّه و... این حالت بسیار شایع بود.[3]
بنابراین امامان معصوم شیعه نسبت به این موضوع، احساس خطر میکردند و مردم را متذکر این امر مهم میشدند. مثلاً در یک روایتی از امام حسن عسکری (علیه السلام) در مورد دو نفر از غالیان در آن زمان وارد شده است که فرمودند: «... مستاکلین یاکلان فتانین موذیین.[4] ... این دو حیلهگر موذی بهوسیله ما اموال مردم را میخورند.» و یا در حدیثی دیگر از امام جواد (علیه السلام) درباره یکی از غلات وارد شده است، که فرمودند: اینان به نام ما، مال مردم را میخورند و مردم را بهسوی خود یا دیگران به غیر از ما فرا میخوانند.»[5]
چهارمین علت: پشتیبانی حکومتها از مدعیان دروغین به مهدویت؛
حکومتهای ظالم در شیوع این ادعاهای کاذب و پیشرفت آنها نقش مهمی داشتند، چرا که از ظهور شخصی به نام مهدی طبق روایات وارده از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هراسناک بودند. پس برای دفع این نگرانی، یا خودشان کسی را با این عنوان به مردم معرفی میکردند، تا مردم را مشغول به آن کنند که بر علیه حکومت اعتراض یا شورش نکنند و یا کسیکه خود را با این عنوان معرفی میکرد، او را تقویت و پشتیبانی میکردند و این تا زمانی بود که به نفع حکومت قدم بر میداشت و در نهایت او را نابود میکردند و به مردم اینطور القاء میکردند که مهدی از بین رفت و دیگر خطری حکومتشان را تهدید نمیکند.
در نتیجه مردم با این علل چهارگانه متمایل به مدعیان دروغینی میشدند که دین و دنیای آنان را به نابودی و باد فنا مبدّل میکردند، و این امر بهخاطر سادهدلی مردم صورت میپذیرفت که با آگاهی و تذکر به اصل مهدویت راه را باید بر این مدعیان از خدا بیخبر بست و منتظر قائم الامری بود که با حضورش تمام این ناهنجاریها و نابسامانیهای جامعه اسلامی زدوده و اسلام ناب محمدی را پیاده کند.
پینوشت:
[1]. تاریخ الامامیه، عبدالله فیاض، موسسه الاعلمی، بیروت، لبنان، ص86.
[2]. مذاهب الاسلامیین، عبدالرحمن بدوی، دارالعلم، بیروت، لبنان، ج1 ص77.
[3]. فرق الشیعه، نوبختی، مکتبه الحیدریه، نجف، عراق، (1388ق)، ص99.
[4]. بحار الانوار، علامه مجلسی، موسسه الوفاء، بیروت، لبنان، ج25 ص318 حدیث 318.
[5]. اختیار معرفه الرجال، شیخ طوسی، موسسه آل البیت، قم، ایران، محقق مهدی رجایی، ص328.
افزودن نظر جدید