سخنان پیامبر و ائمه معصومین در نفی تشبیه
در دین اسلام برخی از سودجویان با استفاده از سادگی مردم، عقاید باطلی را ترویج کردند که هم برای خدا اعضاء و جوارح معتقد شدند و هم به اشخاص الوهیت دادند، ولی اصل مهم در اسلام اثبات یکتاپرستی و نفی هرگونه شرک و بتپرستی بود. در کتب روایی شیعه روایات زیادی در نفی تشبیه خداوند آمده، ولی در کتب صحیح اهل سنت این موهومات وارد شده است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قبل از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قائلان به تشبیه خداوند به مخلوقات، در جزیره العرب فراوان بودند و با عنایت به این که مهمترین اصل اسلام، اثبات توحید و نفی هرگونه شرک و بتپرستی بود، لذا اسلام از همان آغاز با همه مظاهر بتپرستی که یکی از آنها تشبیه بود، به مبارزه برخاست، و از طرف دیگر غالیان هم با استفاده از اذهان کوتاه مردم سعی میکردند که به پیروان خود اینگونه القاء کنند که خدا باید محسوس باشد و مانند انسانها دارای اعضاء و جوارح باشد، تا پرستیده شود، و با اینگونه سخنان پوچ و باطل خود، تعداد زیادی از مردم را به خود جذب کردند و این یعنی کسانی را که قدرت تعقل و تفّکر غیر محسوسات را نداشتند به انحراف بکشند و آنها را متمایل به خود کنند. ما در این نوشتار مختصر در زمینه نفی تشبیه، به عنوان نمونه برخی از احادیث فراوانی که از پیامبراکرم و ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده است را بیان میکنیم.
پیامبر اکرم میفرماید: «ما عرف الله من شبّهه بخلقه.[1] کسیکه خدا را به مخلوقاتش تشبیه کند، در حقیقت او را نشناخته است.»
حضرت علی (علیه السلام) درباره قبل از بعثت پیامبر اکرم میفرماید: «واهل الارض یومئذ ملل متفرقه... بین مشبّه لله بخلقه او ملحد فی اسمه.[2] در آن روز، اهل زمین، ملتهای مختلف و پراکندهای بودند... عدهای از آنان خداوند را به مخلوقاتش تشبیه میکردند و عدهای دیگر درباره او راه الحاد و کفر را پیموده بودند.» در جایی دیگر میفرماید: «من وحّد الله سبحانه لم یشبّهه بالخلق.[3] کسیکه وحدانیت خداوند را قائل باشد، هیچگاه او را به مخلوقاتش تشبیه نمیکند.»
و همچنین شخصی از امام صادق (علیه السلام) سؤال کرد: برترین اعمال چیست؟ و بزرگترین گناهان کدام است؟ حضرت فرمودند: «توحیدک لربّک و تشبیهک لخالقک.[4] اینکه خدا را یکی بدانی، و آفریننده خود را به مخلوقاتش تشبیه کنی.»
در حدیثی طولانی از امام صادق (علیه السلام) وارد شده است که فرمودند: «کسیکه گمان کند خداوند همانند دیگران صورت و چهره دارد، مشرک شده است و کسیکه برای خدا اعضایی همانند اعضاء و جوارح مخلوقات قائل شود، نسبت به خداوند کفر ورزیده است. پس شهادت او را قبول نکنید و ذبیحهی او را نخورید. خداوند برتر است از آنچه تشبیه کنندگان او را به صفات آفریدههایش وصف میکنند. کسیکه گمان کند، خداوند در چیزی است یا بر چیزی قرار دارد، یا او از چیزی به چیز دیگر منتقل میشود، یا چیزی از او خالی میماند، یا چیزی بهوسیله او اشغال میشود، در حقیقت او را با صفات مخلوقات وصف کرده است در حالی که خداوند آفرینندهی همه چیز است و با قیاس نمیتوان او را توصیف کرد و به مردم شبیه نیست، ... این است خداوندی که پروردگار ماست و خدایی جز او نیست. پس کسیکه او را با این صفات اراده کند و دوست داشته باشد، خداوند از او بیزار است و ما نیز از او بیزار میباشیم.»[5]
و در حدیثی دیگر میفرمایند: «من شبّه الله بخلقه فهو مشرک، انّ الله تبارک و تعالی لایشبّه شیئاً ولایشبهه شیء و کل ما وقع فی الوهم فهو بخلافه[6] هر کس خداوند را به مخلوقاتش مانند کند، مشرک است؛ زیرا خداوند به هیچ چیزی مانند نیست و هیچ چیزی نیز شبیه او نمیباشد و هرچه در خیال و گمان انسان نسبت به خداوند وارد شده، آن خدا نیست.» چرا که ذات خداوند در تصوّر و خیال نمیگنجد و انسان هر تصوری از خدا داشته باشد، باطل است.
البته احادیث فراوانی در این باب در کتب روایی شیعه وارد شده است، مثلاً در کتاب بحارالانوار بیش از پنجاه حدیث ذیل این موضوع آمده است و اینکه شیعه طبق اینگونه احادیث، دنبالهرو عقاید و تفکرات اهل بیت پیامبر و ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند و خداوند را به هیچ چیزی تشبیه نمیکنند. اما اینگونه عقاید واهی و باطل در کتب روایی اهل سنت ذیل روایات فراوانی وارد شده است و اهل سنت به آن معتقدند و برای خداوند اعضاء و جوارح قائلند، خصوصاً در کتب دست اول و معتبر آنها مانند صحاح سته که اینگونه احادیث وارد شده است و از نظر آنها تماماً، هم صحیح و مورد اعتماد میباشند و هم خدشهای بر این نوع احادیث وارد نیست.
پینوشت:
[1]. بحار الانوار، علامه مجلسی، موسسه الوفاء، بیروت، لبنان، ج3 ص297.
[2]. نهج البلاغه، شریف رضی، دارالهجره، قم، ایران، محقق صبحی صالح، خطبه 1 شماره 42.
[3]. غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد آمدی، دارالکتب الاسلامی، قم، ایران، مصحح مهدی رجایی، ج5 ص328.
[4]. بحار الانوار، علامه مجلسی، موسسه الوفاء، بیروت، لبنان، ج3 ص287 حدیث1.
[5]. همان، ج3 ص287-288 حدیث 2.
[6]. همان، ج3 ص299 حدیث 30.
افزودن نظر جدید