دلائل ردّ تناسخ نزد علمای شیعه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ امامان معصوم شیعه از همان آغاز ورود بحث تناسخ که برخی معتقد شدند، انتقال روح از بدنی به بدن دیگر در همین جهان میباشد، علاوه بر آگاهی دادن مردم و پیروانشان نسبت به این عقاید، با جدیّت تمام به مبارزه با آن و مردود شمردن آن پرداختند و آنان را از خود طرد میکردند. لذا اصحاب و یاران ائمه معصومین (علیهم السلام) و پیروانشان کاملاً به این قضیه آگاه بودند و با نشر تفکرات و عقاید باطل اینان از آنها دوری میجستند و با نقد و بررسی و ردّ مطالب آنها، نسل به نسل در کتب و نوشتجات خود برای آیندگان عقایدشان را باقی گذاردند و حواشی و اضافاتی به این عقیده باطل زدهاند تا مردم بهتر با اینان آشنا شوند. به همین خاطر بزرگان فرق و مذاهب اسلامی، خصوصاً علمای شیعه در لبهی این اتهام قرار داشتند پس بیکار ننشستند و عقایدشان را به چالش کشیدند. علمای شیعه با دلایل فراوان کوشیدند تا اولاً: این عقیده را از مذهب تشیع مبرّا سازند. ثانیاً: با ردّ این تفکر، پوچ و باطل آن را نمایان سازند.
قبل از اینکه سخنان بزرگان مذهب تشیع را نسبت به این موضوع بفهمیم، نگاهی به کتاب قرآن بیندازیم و ببینیم خداوند در این کتاب شریف چه میفرماید: «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا... [مومنون/99و100] وقتی که مرگ یکی از آنها را فرا برسد، میگوید خداوندا! بار دیگر مرا به این جهان بازگردان تا اعمال نیک بهجا آورم و گذشته را جبران کنم، -که چنین میشنود- نه، هرگز! این سخنی است که او میگوید.» لذا میبینیم که در این آیه صریحاً بازگشت به این دنیا نفی شده است.
البته آیات دیگری مثل: آیه 28 سوره بقره، آیه 39 سوره روم، آیه 65 سوره حج، آیه 11 سوره مومنون و... هم کمابیش مسئله تناسخ را ردّ میکنند و بعد از این آیات، روایات فراوانی را هم نسبت به ردّ تناسخ ائمه معصومین (علیهم السلام) بیان کردهاند و معتقدین به آن را کافر، ملعون، ملحد، و ... میدانند. بعد از این آیات و روایات وارده به ادله بزرگان تشیع در مسئله ردّ بر تناسخ میپردازیم که میفرمایند:
مرحوم علامه حلّی (رحمه الله) در کتاب خود مینویسد: اگر روح ما قبلاً در بدن دیگری بوده است، باید الان هم چیزی از آن بدن درک کنیم، در حالیکه هیچ درکی از بدن سابق نداریم. بهعلاوه اینکه تناسخیها قائلند که جزاء و پاداش را در بدن بعدی ثابت کنند، در حالیکه وقتی انسان در بدن بعدی، چیزی از بدن قبلی را درک نکند، پس چگونه جزاء و پاداش تحقق پیدا میکند.[1]
مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله) در کتاب تفسیر خود مینویسد: اگر روح از بدنی خارج و به بدن دیگر داخل شود، حال اگر بدن اول، دارای روح باشد، لازمهی این قول، وجود دو روح در یک بدن است که محال است و اگر دارای روح نباشد، لازمهی آن این است که روحی که قبلاً مراحلی از کمال را طی کرده بود، به آغاز راهش باز گردد و این معنی بازگشت فعلیّت به قوه مانند بازگشت پیری به کودکی است.[2]
مرحوم ملاصدرا (رحمه الله) در کتاب خود مینویسد: هر روحی در بدن خاصی به تکامل میرسد و فعلیّت مییابد. حال اگر فرض کنیم که روح پس از رسیدن به مرحله فعلیّت، به بدنی بازگشت میکند که در مرحله –جنین- یعنی استعداد و قوه محض است، لازمهی آن اتحاد دو چیز متضاد با هم است، یعنی اتحاد بدنی که در حال استعداد و قوّه محض است با روحی که به مرحله فعلیّت و ظهور رسیده است و این اتحاد، محال است.[3]
مرحوم آیةالله معرفت (رحمه الله) در کتاب خود مینویسد: اگر وضع اطفال معلول و بیچاره و وضع رقتبار حیوانات بهخاطر گناهانی است که در بدن قبلی انجام دادهاند، باید آنها را مستحق چنین وضعی بدانیم و آنها را خفیف شمریم، در حالیکه هیچ کسی چنین سخنی را قبول ندارد.[4]
پس نتیجه اینکه علاوه بر ائمه معصومین (علیهم السلام)، میبینیم که چگونه اصحاب و پیروان ایشان در سدههای بعدی با موضوع تناسخ به مقابله میپرداختند و انحراف آنان را به مردم یادآور میشدند.
پینوشت:
[1]. انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، علامه حلّی، شریف رضی، قم، ایران، تحقیق نجمی زنجانی، (1363ش)، ص126
[2]. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، چاپ سوم، (1393ق)، ج1 ص209.
[3]. اسفار اربعه، ملاصدرا، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، ایران، تحقیق رضا اکبریان، (1382ش)، ج9 ص3-4.
[4]. وقفه عند نظریه التناسخ، آیه الله معرفت، مطبعه آلاداب، نجف، عراق، ص143.
افزودن نظر جدید