اتّهام به شیعه و دفاع از همه صحابه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با وجود دلایل و اسناد فراوان در کتابهای اهل سنت و وهّابیت مبنی بر دستور یزید بن معاویه در به شهادت رساندن امام حسین (علیه السّلام) و مشخص بودن نام مسبّبان، دستاندرکاران، فرماندهان، همراهان و قاتلان واقعهی کربلا در تاریخ، امّا از آنجا که کار وهّابیت جز شبههافکنی، عوامفریبی و فرافکنی نیست، باز هم همچون همیشه دست پیش را گرفته و به جای اعتراف به جنایات بنیامیه و بزرگانشان، به متّهم نمودن دیگران پرداخته و در شبههای مضحک، شیعیان را مسبّب شهادت امام حسین (علیه السّلام) دانسته و کوشیدهاند دامن بزرگان خود را از این لکّهی ننگ تاریخی پاک سازند.
در پاسخ میگوییم: آنانکه شیعیان را متهم به دست داشتن در خون امام حسین (علیه السّلام) میکنند، همان هواداران نظریه «عدالت همهی صحابه» میباشند که دین خود را از آنان میگیرند؛ به همینرو، بهتر است آنان به جای پرداختن به این اتّهام، از حریم بزرگان خود که نامشان در لیست قاتلان حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) آمده، دفاع کنند و سپس پاسخ دهند، چگونه مدافع چنین نظریهای میباشند، در زیر به نام برخی از آنان اشاره مینماییم:
الف) عبدالرحمن بن ابی سبره جعفی؛
نام وی در کتابهای اهلسنت که به منظور بیان اسامی صحابه نوشته شده آمده است: «اسم او عزیر بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را عبدالرحمن نامید.»[1] کتابهای تاریخ به مشارکت وی در واقعهی کربلا شهادت دادهاند: «عمر بن سعد بر گروه اهل مدینه، عبدالله بن زهیر و بر مذحج و اسد، شخصی به نام عبدالرحمن بن ابی سبره جعفی را به فرماندهی گمارد... و همه اینها در کشتن حسین (علیه السّلام) مشارکت داشتند، جز حر بن یزید که توبه کرد و به سوی حسین (علیه السّلام) بازگشت!.»[2]
ب) عزره بن قیس احمسی؛
ابن حجر او را در کتاب «الاصابة فی تمییز الصحابة» به عنوان صحابی معرفی کرده است،[3] و او از کسانی است که به سیدالشهداء (علیه السّلام) نامه نوشت و حضرت را به کوفه دعوت نمود: «بزرگان کوفه از جمله شبث بن ربعی و محمد بن عمیر بن عطارد و حجار بن ابجر و یزید بن حارث و عزره بن قیس برای حسین (علیه السّلام) نامه نوشتند که اگر میخواهی به سمت ما بیا که ما لشکر آماده تو هستیم!.»[4] امّا کار همین شخص در کربلا به جایی رسید که در کربلا با حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین صحبت میکرد تا آنان را از دفاع حرم حسینی (علیه السّلام) باز دارد.[5] همچنین درباره او نوشتهاند که وی فرماندهی سواره نظام لشکر عمر بن سعد را بهعهده داشت: «عمر بن سعد بر میمنه، عمرو بن حجاج را، بر میسره، شمر بن ذی الجوشن و بر سواره نظام، عزرة بن قیس احمسی را گمارد!.»[6]
ج) اسماء بن خارجه؛ از سران و فرماندهان لشکر عمر سعد بود که پس از واقعه کربلا زنده بود و از دست مختار فرار کرد و مخفی شد.[7]
پینوشت:
[1]. عبد الرّحمن بن أبی سبرة الجعفی و اسم أبی سبرة زید بن مالک معدود فی الکوفیین و کان إسمه عزیرا فسمّاه رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) عبدالرّحمن... . الاستیعاب، یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر، دارالجیل، بیروت، ج 2، ص 834.
[2]. و جعل عمر بن سعد علی ربع أهل المدینة عبدالله بن زهیر الأزدیّ و علی ربع ربیعة و کندة قیس بن الأشعث بن قیس و علی ربع مذحج و أسد عبد الرّحمن بن أبی سبرة الجعفی... فشهد هؤلاء کلّهم مقتل الحسین إلا الحرّ بن یزید فإنّه عدل إلی الحسین. تاریخ طبری، طبری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 317.
[3]. عزرة بن قیس بن عزیة الأحمسی البجلّی... الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، دارالجیل، بیروت، ج 5، ص 125.
[4]. و کتب إلیه أشراف أهل الکوفة شَبَثِ بْنِ رِبْعِیٍّ الیربوعی، ومحمد بن عمیر بن عطارد بن حاجب التمیمی، وحجار بن أبجر العجلی، ویزید بن الحارث بن یزید بن رُوَیْم الشیبانی، وعَزْرَة بن قیس الأحمسی، وعمرو بن الحجاج الزبیدی: أما بعد فقد اخضر الجناب، وأینعت الثمار، وطمت الجمام، فإذا شئت فأقدم علینا فإنما تقدم على جند لک مجند، والسلام. نساب الأشراف، أحمد بن یحیی بن جابر البلاذری، دارالنشر، ج 1، ص 411.
[5]. و قال لهم حبیب بن مظاهر والله لبئس القوم عندالله قوم قتلوا ذرّیّة نبیّهم و عترته، و عبّاد أهل المصر، فقال له عزره بن قیس: إنّک لتزکّی نفسک. و قال عزره لزهیر بن القین: کنت عندنا عثمانیّا فما بالک؟! فقال: والله ما کتبت إلی الحسین و لا أرسلت إلیه رسولا ولکنّ الطّریق جمعنی و إیّاه فلمّا رأیته ذکرت به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و عرفت ما تقدّم علیه من غدرکم و نکثکم و میلکم إلی الدّنیا، فرأیت أن أنصره و أکون فی حزبه حفظا لما ضیّعتم من حقّ رسول الله. أنساب الأشرف، أحمد بن یحیی بن جابر البلاذری، دارالنشر، ج 1، ص 411.
[6]. و جعل عمر بن سعد علی میمنته عمرو بن الحجّاج الزّبیدی، و علی میسرته شمر بن ذی الجوشن الضّبابیّ، و علی الخیل عزرة بن قیس الأحمسیّ. أنساب الأشراف، أحمد بن یحیی بن جابر البلاذری، دارالنشر، ج 1، ص 419.
[7]. أنساب الأشراف، أحمد بن یحیی بن جابر البلاذری، دارالنشر، ج 1، ص 416.
افزودن نظر جدید