مواضع تند صحابه علیه خلفا
بعد از رحلت نبی مکرم اسلام، اکثر قریب به اتفاق صحابه رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، به خلافت خلفای سه گانه تن دادند و عهد خود در غدیر را فراموش کردند و وصی به حق پیامبر خویش را خانه نشین کردند. اما در این میان بودند افرادی که بر عهد خود استوار ماندند و با تمام خطرات و تهدیدات، در برابر خلفا مواضع تندی گرفتند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بعد از رحلت نبی مکرم اسلام، اکثر قریب به اتفاق صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، به خلافت خلفای سهگانه تن دادند و عهد خود در غدیر را فراموش کردند و وصی به حق پیامبر خویش را، خانهنشین کردند. اما در این میان بودند، افرادی که بر عهد خود استوار ماندند و با تمام خطرات و تهدیدات، در برابر خلفا مواضع تندی گرفتند.
در این میان حضرت سلمان، مقداد، ابوذر و عمار از ویژگی خاصی برخوردار هستند. این بزرگواران هرگز با خلافت ابوبکر و عمر و عثمان کنار نیامدند و عمل آنها را غصب حق حضرت علی (علیه السلام) میدانستند و تا آخر عمر خود، بر وصایت امیرالمؤمنین اقرار داشتند.
مورخین و محدثین بزرگ اهل سنت بر ایمان و اعتقاد آنها صحه گذاشته و در کتب خود به سخنان و مواضع آنها در برابر خلفا اشاره کردند.
1) صاحب کتاب السلافة فی امر الخلافة مینویسد: «ابوذر و سلمان در اذان و اقامه خود، بعد از شهادت به وحدانیت خدا و رسالت حضرت رسول، به ولایت امری حضرت علی(علیه السلام) نیز شهادت میدادند، که این امر مورد پسند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.»[1]
2) ابنماجه قزوینی در سنن خود ماجرایی از حضرت مقداد نقل میکند. وقتی که مردم از بیعت با حضرت علی (علیه السلام) سرباز زدند، جناب مقداد خطاب به مردم میفرمود: «ایها الناس قال رسول الله: معرفة آلمحمد براءة من النار، و حبُّ آلمحمد جواز على الصراط، و الولاء لآل محمد أمان من العذاب.[2] ای مردم! رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمود: شناخت اهل بیت باعث دوری از آتش جهنم است و دوست داشتن مجوز عبور از پل صراط است و ولایتپذیری اهل بیت باعث ایمن شدن از عذاب خداوند است.»
3) ابن ابیالحدید از ابوبکر جوهری روایت کرده است: «چون با ابوبکر بیعت شد، سلمان فارسی گفت: به خیر کمی رسیدید، خلافت را گرفتید، ولی معدن خیر را از دست دادید. مرد سالمند را برگزیدید و خاندان پیامبر خود را رها کردید. اگر خلافت را در خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میگذاشتید، حتی دو نفر با هم اختلاف پیدا نمیکردند و از میوه این درخت، هرچه بیشتر و گواراتر سود میبردید.»[3]
4) بلاذری در کتابش آورده است که سلمان در کوچههای مدینه فریاد میزد: «کرداذ و ناکرداذ؛ لو بایعوا علیا لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم.[4] کردید و نکردید؛ اگر مسلمانان با علی (علیه السلام) بیعت میکردند، رحمت و برکات الهی از هر سو به آنان روی میآورد.»
5) یعقوبی در تاریخش مینویسد، راوی میگوید: روزی گذرم به مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) افتاد، دیدم مردی دو زانو نشسته است و چنان دردمندانه و به حسرت آه میکشد، که گویی تمام دنیا مال او بوده و از دست داده است و در آن حال میگفت: «واعجبا لقریش و دفعهم هذا الامر عن اهل بیت نبیهم و فیهم اول المومنین...[5] کردار قریش چه شگفتآور است، که کار را از دست اهل بیت پیامبرشان دور ساختند، در حالیکه اول کسیکه ایمان آورد، در میان ایشان است.»
این تنها بخشی از اعتراضات بزرگترین اصحاب رسول خدا به بخش حاکم بود، چرا که حاکمان را ناحق، و خلافت را غاصبانه میدانستند. سوال این است که مابقی اصحاب رسول خدا کجا بودند؟ چرا فقط در میان چند صد هزار نفری که در غدیر بودند، فقط همین چند تن بر عهد خود باقی ماندند؟
پینوشت:
[1]. السلافة فی امر الخلافة، عبدالله مصری: ص55
[2]. سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص127
[3]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص131
[4]. انساب الاشراف، بلاذری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص59
[5]. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت: ج2، ص114
نویسنده: محمد یاسر بیانی
افزودن نظر جدید