ممانعت خلیفه دوم از ذکر حدیث رسول الله (ص)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وقتی عمر بن خطاب به خلافت رسید، حکومت اسلامی در بسیاری از شهرها فراگیر شد و شهرها و کشورهای زیادی به تصرف جهان اسلام درآمد. خلیفه، والیان و استاندارانی را به سرتاسر شهرهای اسلامی میفرستاد، تا حکومت اسلامی را در آن شهر اجرا کنند. مردمانی که به تازگی به دین اسلام مشرف شده بودند، فقط از طریق صحابه و والیانِ مسلمان، میتوانستند با اسلام آشنا شوند. از اینرو سخن و کردارِ صحابی برای آنان، حجت بود و حکم اسلام را داشت. بنابراین مهمترین وظیفه والیان، تبیین اسلام بر مبنای کتاب خدا و سیره و سخن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود. اما چیزی که عجیب بهنظر میرسد، سخنان و سفارشات خلیفهی دوم به والیان بود.
«عمر» هنگامیکه فردی را بهعنوانِ والی شهری تعیین میکرد، به او سفارش میکرد: «جَرِّدُوا الْقُرْآنَ، وَأَقِلُّوا الرِّوَايَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ وانا شريككم.[1] برایشان قرآن بخوانید و حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نقل نکنید، مطمئن باشید که من حامی شما هستم.»
قرظه بن کعب، دراینباره میگوید: عُمر، مرا بهعنوان اُستاندار کوفه تعیین کرد و برای بدرقهی من مسافتی را پیمود. سپس رو به من کرد و گفت: میدانی چرا من به بدرقه شما آمدم؟ گفتم: آری! چون ما از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستیم. گفت: بله! ولی خواستم توصیهای هم به شما داشته باشم. شما به شهری میروید، که مشغول ذکر قرآن هستند، بنابراین حدیث برایشان نقل نکنید. «فَلَا تَصُدُّوهُمْ بِالْأَحَادِيثِ فَتَشْغَلُوهُمْ , جَرِّدُوا الْقُرْآنَ وَأَقِلُّوا الرِّوَايَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ.[2] بگذارید مشغول ذکر خدا باشند و آنان را با حدیث از ذکر خدا باز ندارید.» گویی بهنظر جناب خلیفه دوم، احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) ذکر خدا نیست! و خواندن احادیث باعث دوری از یاد خدا میشود.
خلیفهی دوم، نهتنها از بیان احادیث توسط صحابه رسول الله (صلی الله علیه و آله) ممانعت میکرد، بلکه حتی از بیان سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز جلوگیری کرد. بهگفتهی صحیح بخاری که اصح الکتب به نظر اهل سنت، بعد از قرآن است، وقتی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مریض و در بستر بیماری بود، اصحاب در اطراف بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله) جمع شده بودند، که حضرت فرمود: کاغذ و دواتی بیاورید، تا چیزی برایتان بنویسم، که بعد از من گمراه نشوید؛ در این هنگام عُمر گفت: کتاب خدا ما را کفایت میکند.[3] و مانع از بیان حدیث پیامبر شد.
اکنون از جامعه اهل سنت میپرسیم، چرا خلیفه دوم از تدوین و انتشار حدیث ممانعت میکرد؟!
پینوشت:
[1]. ابن جرير طبري، محمّد، تاريخ الرسل والملوك وصلة تاريخ الطبري، دار التراث، بيروت، چاپ دوّم، 1387ق، ج4، ص204
[2]. بغدادي، محمّد بن سعد (م230)، الطبقات الكبرى، تحقيق: إحسان عباس، دار صادر، بيروت، چاپ اوّل، 1968 م، ج6، ص7.
[3]. «قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الوَجَعُ، وَعِنْدَكُمُ القُرْآنُ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ.» بخاري، محمّد بن اسماعيل (م 256)، صحيح بخاري، تحقيق: محمد زهير بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422هـ. ق، ج7، ص120، ح5669
دیدگاهها
tayyeb
1395/06/17 - 15:46
لینک ثابت
با سلام
افزودن نظر جدید