اختلاف عشریه با خمس و زکات در چیست؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خمس و زکات از مالیاتهای اسلامی است که شرع مقدس برای آن احکام خاصی ارائه کرده است. اما فرقه صوفیه در میزان پرداخت این قبیل مالیاتها تصرف کرده و با بیان اقوال نادر، پیروان خود را تشویق به پرداختهایی مینماید که معارض فقه اسلامی و شریعت جعفری است.
ملاسلطان از اقطاب سلف صوفیه پرداخت عشریه را مکفی از پرداخت خمس و زکات میداند و می گوید: «یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود، مغنی از زکات زکوی و از خمس خواهد بود.»[1] درصورتیکه همانطوری که خواهد آمد مقوله خمس و زکات دو امر جدا از هم هستند که شرح آن به زودی خواهد آمد.
تابنده در توجیه این بدعت میگوید: «این موضوع در زکات مربوط به زراعات و غلات اربع است، ولی در مسکوک و چهارپایان که کمتر مورد احتیاج عموم میشود، به همان ترتیب مشروح در فقه عمل میشود و در زراعات هم که غلات باشد، اگر از آب جاری یا باران یا چشمه جوشان مشروب شود، عشر و اگرنه از چاه آب بکشند، نصف عشر است.»[2]
اما بعد از اعتراضاتی که از سوی مخالفین بیان حکم عشریه مطرح شد، همو میگوید: «کسانی که ایراد گرفتهاند، مطمئن باشند که نظر تشریع و بدعت نیست، فقط برای تسهیل در حساب است.»[3]
ولی باید دانست که خُمس در اصطلاح شرع، حقی است که خروج آن از مال، واجب بوده و به دو قسمت تقسیم میشود که یک قسمت آن سهم امام (علیه السلام) است و قسمت دیگر آن سهم سادات میباشد. مسئلهی خمس در بیان قرآن جزو انفاقات واجب است که آیهی مربوط به آن در سوره انفال بیان شده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَالْیَتامی وَالْمَساکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ...[سوره انفال، آیه 41] بدانید هرگونه غنیمتی بهدست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (با ایمان و بیایمان) روز جنگ بدر نازل کردیم، ایمان آوردهاید...» آیه شریفه، پرداخت خمس را از نشانههای ایمان مشروط به آن نموده است. بنابراین نپرداختن خمس علامت نداشتن ایمان خواهد بود.
موارد مصرف خمس
آنچه در آیه برای مصرف خمس ذکر شده، شش سهم است: سه سهم آن، سهم خدا و رسول و ذی القربی (خویشان پیامبر) بوده که سهم امام مینامند، و سه سهم دیگر برای یتیمان، مساکین و در راه ماندههاست که سهم سادات مینامند.[4]
اخباری که از ائمهی اطهار(علیهم السلام) رسیده در اختصاص خمس به خدا، رسول خدا، امام معصوم و یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان سادات، متواتر است. همچنین در روایات ائمهی معصومین آمده که خمس موهبتی از ناحیهی خدا برای اهل بیت پیامبر است تا بدین وسیله زکات و صدقات را بر ایشان حرام کند.[5]
زکات
زکات صدقه مقدر به اصل شرع میباشد. زکات در لغت به معناى رشد و پاکى آمده است. زکات در اصطلاح عبارت است از صدقهاى که به اصل شرع -و نه با نذر و قسم- واجب شده است. زکات به حقى واجب در مال که رسیدن آن به حدّ نصاب شرط وجوب آن است؛ صدقهاى که در اصل به نصاب تعلّق گرفته؛ قدر معین ثابت در مال یا در ذمه براى حصول پاکی و رشد آن و اخراج بعض مال براى زیادت و نمو باقى مانده آن نیز تعریف شده است. البته اختلاف در تعبیر ناشى از اختلاف در معناى شرعى زکات نیست؛ بلکه رویکرد همه تعریفهاى یاد شده کشف اجمالى معناى شرعى آن است.[6]
وجوب زکات از ضروریات دین اسلام و مورد اتفاق همه مسلمانان است و انکار وجوب آن توسط مسلمانى موجب ارتداد وى خواهد شد. زکات از عبادات به شمار مىرود؛ از این رو، نیت (قصد قربت) در آن شرط است.[7] در ضرورت و اهمیت فریضه زکات همین بس که در آیات متعددى از قرآن کریم، همراه نماز بدان امر شده و در آیاتى دیگر، پرداخت آن در ردیف اقامه نماز از ویژگیهاى مؤمنان شمرده شده است؛ چنان که در روایات بسیارى به اهمیت، آثار و احکام آن اشاره شده است.[8] اما موضوعات متعلق زکات نه چیز تعلّق است: شتر، گاو، گوسفند (انعام ثلاث)؛ طلا، نقره (نقدین)؛ جو، گندم، خرما و کشمش (غلّات اربع). در غیر این نه چیز زکات واجب نیست. [9] زكات برای فقیران، مسكینان و كارگزاران جمعآوری آن است و نیز برای به دست آوردن دل مخالفان، آزاد كردن بندگان، قرضداران، انفاق در راه خدا و مسافران نیازمند است و آن فریضهای از جانب خداست و خداوند دانا و حكیم است.
با توجه به ذکر تعاریف و شرایط و بعض خصوصیات خمس و زکات در دین مبین اسلام، خصوصا مذهب حقه جعفری، تفاوت آن با انحرافاتی که صوفیه در این مورد بیان کرده اند، تا حدودی روشن شد و مرز اختلاف شیعه و صوفیه در این میان بیین گردید.
پینوشت:
[1]. تابنده سلطان حسین، رساله رفع شبهات، حقیقت، تهران، 1382، ص 107
[2]. همان، صص 107 و 108
[3]. همان، ص 110
[4]. كاظمي فاضل جواد بن سعد اسدى، مسالك الأفهام إلى آيات الأحكام، تهران، مرتضوی، ج ۲، ص ۸۱
[5]. طوسى ابو جعفر محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 هجری، ج ۴، ص ۱۲۱-۱۲۶
[6]. نجفی محمد حسن، جواهر الکَلام فی شرح شرائع الاسلام، لبنان، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1981 میلادی، ج ۱۵، ص ۲-۳
[7]. همان، ص ۴۷۱
[8]. عاملى حر محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، مؤسسه آل البيت (عليهم السلام)، قم، 1409 هجری، ج ۹، ص ۹-۳۱۶
[9]. نجفی محمد حسن، جواهر الکَلام فی شرح شرائع الاسلام، لبنان، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1981 میلادی، ج ۱۵، ص ۶۵.
افزودن نظر جدید