بیان حقائق تاریخی توهین به مقدسات نیست
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی از اهل سنت با توجیه مقدس بودن همه صحابه، چشم خود را بر روی اشتباهات آنان میبندند. مثلاً اگر کسی بخواهد، خروج طلحه و زبیر را بر خلیفه وقت، یعنی علی (علیه السلام) مورد انتقاد قرار دهد و از آن واقعه درس و عبرت تاریخی برداشت کند، او را توهین کننده به مقدسات اهلسنت معرفی میکنند.
آیا در جاییکه خود اصحاب نسبت به یکدیگر دشمنی ورزیدند و بالاتر از توهین به روی یکدیگر شمشیر کشیده و خون هم را بر زمین ریختند، نقد اشتباهات آنان توسط ما توهین به مقدسات است؟!
جالب است بدانید که برخی از اهلسنت برای فرار از توهین به عدهای از صحابه، متوسل به توهین به عده دیگر از صحابه میشوند! مثلا در توجیه عملکرد طلحه و زبیر میگویند آنان قصد جنگ با علی (علیه السلام) را نداشتند اما اطرافیان علی به وی گزارش اشتباه دادند و ایشان اشتباهاً با آنان وارد جنگ شد و خون هزاران مسلمان بیگناه را بر روی زمین ریخت!
آیا توهینی بالاتر از این میتوان به بزرگترین صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دیگر صحابی همراه ایشان نسبت داد، که آنان واضحترین و بدیهیترین نکته اخلاقی و سیاسی که مورد تاکید قرآن هست را عمل نکردهاند؟ مگر خداوند در قرآن کریم به مسلمانان دستور نداده، که هر وقت خبری به شما رسید، درباره آن تحقیق کنید، تا خون یکدیگر را به ناحق بر زمین نریزید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِين.[حجرات/ 6] اى كسانىکه ايمان آوردهايد، اگر فاسقى براى شما خبرى آورد، بررسى و تحقيق كنيد، تا مبادا گروهى را به نادانى آسيب رسانيد، آنگاه از كرده خود پشيمان گرديد.»
آیا امیرالمومنین بدیهیترین مسئله را در حکومتداری مورد غفلت قرار دادهاند و به این اشتباه بزرگ دست زدهاند. آیا این عمل عاقلانه است، که برای توجیه اشتباه عدهای از صحابه، عدهای دیگر از صحابه را متهم به اشتباه نماییم.
این حقیقت تاریخی آنقدر روشن و بدیهی هست که بسیاری از علمای اهلسنت به آن اعتراف کردهاند. بهعنوان نمونه سخن البانی را در این زمینه ببینید. محمد ناصرالدین ألبانی میگوید: «ما هیچ شکی نداریم، که خروج امالمومنین (عایشه) از اساس و بنیان، غلط بوده و برای همین نیز وقتی عایشه تحقق خبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در منطقه حواب را فهمید، تصمیم به رجوع و برگشتن گرفت. ولی زبیر با این جمله که (شاید خداوند بخواهد به واسطه تو، میان مردم صلح برقرار نماید) او را قانع کرد، که برنگردد و ما نیز هیچ شکی نداریم که او (زبیر) نیز در این امر خطا نموده است. عقلاً هیچ چارهای نداریم که بگوییم یکی از دو گروهی که با هم مقاتله کرده و در این میان، صدها (یا هزاران نفر) کشته شدهاند، اشتباه کرده است و بیشک، عایشه خطا کار است به دلایل زیاد.»[1]
آیا این انصاف است که ما برای توجیه خطاهای برخی از صحابه، مقام عصمت اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را که در قرآن، آنها را مبرا از هر پلیدی معرفی کرده و پیامبر آنان را یکی از دو ثقل دانسته است را نادیده بگیریم و انکار کنیم.
یکی دیگر از واقعیتهای تاریخی که بیانش به مذاق برادران اهل تسنن خوش نمیآید؛ ماجرای قتل عثمان، خلیفه سوم بهخاطر اشتباهات و خطاهای فراوانش است. آیا صحابی و خلیفهای که بهوسیله دیگر صحابه و حتی همسر پیامبر مورد نقد قرار گرفت و بعد از آن بهوسیله صحابی معروف پیامبر مورد هجوم قرار گرفت و کشته شد، اشتباهاتش برای ما قابل بررسی و نقد نیست و نام این کار را می توان توهین به مقدسات نامید؟
بلاذری میگوید: طلحه به عثمان میگويد: «إنک أحدثت أحداثا لم يکن الناس يعهدونها.[2] بدعتهايی را گذاشتی که سابقه نداشت.»
ابن ابی الحدید میگوید: زبير در حق عثمان ميگويد: «اقتلوه فقد بدّل دينکم.[3] او را بکشيد، که دين شما را تغيير داد.»
عبدالله بن مسعود میگويد: «ما أري صاحبکم إلا و قد غيّر و بدّل.[4]عثمان، دين الهی را تغيير داد و تبديل کرد. عبد الله بن مسعود در جای ديگر میگويد: «إن دم عثمان حلال.[5] خون عثمان حلال است.»
هاشم مرقال میگويد: «أحدث الأحداث و خالف حکم الکتاب.[6] بدعتها گذاشت و حکم إلهی را مخالفت کرد.» و از عايشه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل میکند، که گفت: «فرفعت نعل رسول الله صلى الله عليه و سلم و قالت: تركت سنة رسول الله.[7] نعلين پيامبر اکرم (صلی الله عليه و سلم) را بلند کرد و گفت: عثمان! تو، سنت پيامبر را ترک کردی.»
همچنین ماجرای خیانت عثمان به مردم مصر را میتوانیم در کتب معروف اهلتسنن مشاهده کنیم. بعد از اعتراض مردم مصر با وساطت علی (علیه السلام) عثمان، والی مصر را عزل کرد و محمد ابن ابیبکر را جانشین او کرد، اما همینکه مردم مصر به سمت مصر روانه شدند، عثمان در یک نامه محرمانه، به والی مصر پیغام داد که محمد ابن ابیبکر و معترضین را به قتل برسان، اما این نامه افشا شد و زمینههای قتل عثمان فراهم شد.[8]
بهراستی اگر روزی تعصبات فرقهای، کنار گذاشته شود و شیعه و سنی منصفانه، به نقدهای یکدیگر گوش فرا دهند، بسیاری از این اختلافات و مسائل تفرقهانگیز که بعضاً دلیل اصلی تکفیرها و دشمنیهاست، از بین میرود.
پینوشت:
[1]. آلبانی، سلسلة الأحاديث الصحيحة ج 1 ص 854 ، دار النشر : مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، الرياض 1415 ه – 1995 م
[2]. أنساب الأشراف، بلاذری، دارالفکر، ج5، ص29
[3]. شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج9، ص36
[4]. أنساب الأشراف، بلاذری، دارالفکر، ج5، ص36
[5]. تاريخ الطبري، دارالمعارف، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،الجزء الرابع، ج3، ص341
[6]. تاريخ الطبري، ج4، ص30
[7]. همان.
[8]. تاريخ مدينه دمشق لإبن عساکر، دارالفکر، الجزء التاسع و العشرون، عثمان بن عفان، ج39، ص323
دیدگاهها
tayyeb
1395/06/03 - 18:16
لینک ثابت
با سلام
افزودن نظر جدید