تصوف از مدعیان مهدویت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جهان اسلام در طول تـاریخ اسـلام، آزمایشگاه مـهدویت و نمونه اعلای تحیر و امید، و گمراهی و انحراف درباره مهدی مد نظر روایات بـوده اسـت.
سابقه اعای مهدویت، به فرقهای به نـام«سبائیه» بازمیگردد کـه امیر مؤمنان (علیه السّلام) را مهدی خواندند و گمان کردند ایشان کشته نشده و در آخر الزمان ظـهور مـیکنند؛ سپس کـیسانیه موضوع مهدویت محمد حنفیه را مطرح کردند و پس از مرگش نیز گفتند او زنده است و در کوه رضوی زندگی میکند و روزی ظـهور خـواهد کرد. در ادامه، گروهی زید بن علی، پیشوای زیدیه و نیز عبد اللّه محض را مهدی خواندند.[1] باقریه بـه مـهدی مـنتظر بودن امام باقر (علیه السّلام) قائل شدند و گفتند ایشان رحلت نکرده و یا رحلت کرده، ولی بازخواهد گـشت.[2] پس از امـام بـاقر (علیه السّلام)، گروهی به امامت فرزند ایشان، زکریا معتقد شدند و گفتند او در کوه حاصر مخفی اسـت تـا هنگامی که اذن خروج یابد.[3] ناووسیه گفتند امام صادق (علیه السّلام) زنده است و روزی ظهور کرده، جهان را پر از عدلوداد میکند.[4] اسماعیلیه، مهدویت را بـه اسـماعیل، پسر امام صادق (علیه السّلام) نسبت دادند؛[5] مبارکیه،محمد بن اسماعیل را مهدی موعود دانستند[6] و واقفیه مـعتقد شـدند امام کاظم (علیه السّلام) زنده است و او مـهدی و قـائم است.[7]
در اثـر مشکلات سیاسی و سختگیری خلفای اموی و عباسی بـرای امـامان شیعه (علیهم السّلام) و تقیه ایشان از حکومتها، جامعه شیعه پیوسته درباره امام بعدی تردید داشـت و عـدهای از این رهگذر به گمراهی کـشیده مـیشدند و فرقههای انـحرافی، نظیر فـرقههای فـوق به وجود میآمد. این مشکل پس از رحلت امـام عـسکری (علیه السّلام) دوچندان بود؛ زیرا علاوه بر تولد و نگهداری و جانشینی مخفی امام زمـان (عـلیه السّلام)، غیبت حضرت نیز بر این تـحیّر افزود و پشتوانه نیرومند امامت از جـامعه شـیعی رخت بربست.[8] به همین سبب بـود کـه امام عسکری (علیه السّلام) در چندین دیدار با سران اصحاب و شیعیان، فرزند بزرگوار خویش حـضرت حـجت (علیه السّلام) را به آنان نشان میداد.[9]
نکته قـابل تـوجه ایـن است که تـا پیـش از غیبت امام عصر (عـلیه السـّلام)، مردم برخی را مهدی مینامیدند و آنان به این اسم مشهور میشدند اما پس از عـصر غـیبت، این علم را خود مدعیان به دوش کشیدند و هـراز چـند گاهی کـسانی خـود را مـهدی امت نامیده، عدهای را به دور خـود جمع کردند.[10]
از دیگر گروه هایی که ادعای آنها به جانشینی مهدویت ختم می شود، تصوف است. تصوف معتقد است که جنید بغدادی اجازه جانشینی را از امام زمان (عجل الله فرجه) اخذ کرده و بعنوان جانشین حضرت مامور دستگیری و هدایت مردم است. ایشان در این باره چنین می گویند: «سلسله گنابادی یکی از معروفترین رشته های نعمت اللهیه که به ام السلاسل معروف است می باشد. رشته اجازه این سلسله مرتب به حضرت شاه نعمت الله ولی و از ایشان منتهی می شود به حضرت جنید بغدادی که از بزرگترین عرفا و درک زمان حضرت هادی(علیه السلام) و حضرت عسکری(علیه السلام) را نموده و چون زمان او مقارن با زمان غیبت صغری امام زمان (عج الله فرجه) بوده و اجازه ارشاد از طرف قرین الشرف حضرت قائم (عجل الله فرجه) نیز داشته، از این رو نزد عرفا به شیخ الطایفه و اول الاقطاب فی الغیبه معروف است.»[11]
اما اینکه می گوییم تصوف یکی از مدعیان مهدویت است به این دلیل است که جایگاه این فرقه جایگاه قطب و امام را یکی دانسته و معتقد است جایگاه قطب در صوفیه همان جایگاه امام در میان شیعیان است، لذا در نشریه منسوب به این فرقه آمده است:«در حقیقت همان طور که در تصوف هر مرشدی با قطب عصر و زمان خویش در تماس است، در تشیع نیز تمام مراتب روحانی در هر عصر و زمانی از لحاظ باطنی با امام پیوستگی و ارتباط دارد، اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف تقریباً یکسان است».[12]
از نظر معنوی مقام و مرتبه امام به عنوان یک هادی و مرشد دارای اهمیت خاصی است و این مرتبه و مقام او خیلی با مقام پیر و مرشد طریقت در تصوف شباهت دارد.»[13]
این چنین روساء صوفیه طرح جایگزین کردن یا هم ردیف قرار دادن قطب و امام را دنبال نموده اند چنان که دکتر سید حسین نصر با استنباط و استناد آرای آنان بسیار صریح پرده از روی این حقیقت بر میدارد مینویسد: «مشایخ تصوف آن را تکمیل کردند».[14]
بنابراین نیاز نیست همه مدعیان مهدویت خود را مهدی بنامند، بلکه همین که اشاراتی به موضوع داشته باشند، کفایت از ادعای باطل ایشان می نماید.
پینوشت:
[1]. ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطـالبین، ناشر جعفری راد، 1387، ص 141 و 461
[2]. عبد القـاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، پدیدآورنده مشکور محمدجواد، اشراقی، 1388، ص 23-33
[3]. دایرة المعارف، سیری در فرهنگ و تاریخ تشیع، ص 71
[4]. عبد القـاهر بغدادی، همان، ص 32
[5]. میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، ص 512
[6]. عبد القـاهر بغدادی، همان، ص 43
[7]. دائره المعارف، همان، ص 20
[8]. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، انصاریان، 1387، ص 175
[9]. لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثـر، ص 553
[10]. برای آشنایی با نامها و تاریخ مـتمهدیان ر.ک:محمد بـهشتی، ادیان و مـهدویت، ص 17-68
[11]. جذبی هبه الله، راه هدایت و باب ولایت، تهران، حقیقت، 1381، چاپ چهارم، مقاله هشتم، صص 100 و 101
[12]. ماهنامه عرفان ایران، حقیقت، تهران، 1379، شماره 7، ص 33
[13]. همان، ص 32
[14]. همان
افزودن نظر جدید