نگاهی به مدعیان دروغین مهدویت در طول تاریخ
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در طی قرون متمادی، از صدر اسلام تاکنون افراد متعددی ادعای مهدویت یا نیابت خاصه و درجه معیّنة از طرف خداوند متعال یا اولیاء الله نمودهاند و این روند تاکنون نیز ادامه داشته و از قرار معلوم ادامهدار خواهد بود! فلذا به صرف ادعای یک شخص و شیرینی القابی که به خود میبندد نمیتوان پی به صداقت وی برده و او را تصدیق کرد؛ بلکه باید تا میتوان در رابطه با وی دقیق بوده و جوانب کار را دربارهاش سنجید.
اولا: تعدادی از مدعیان دروغین نیابت خاصه و بابیت به شرح ذیل است:
الف) حسینبنمنصور الحلاج: وی مدعی رسالت از جانب حضرت حجت (علیهالسلام) بود و خود را باب دیدار و ارتباط خاصه با آنحضرت میدانست! وی طبق نقل شیخالطائفة شیخ طوسی (رحمهالله) پس از هجرت به قم، نزد مردم وعلماء آمده و اینگونه گفت: «أنا رسول الامام و وکيله» [1] «من فرستاده امام زمان و وکيل وی هستم!»
ب) ابیمحمد الشُریعی: شیخ طوسی(رحمهالله) نقلاً از هارون در وصف وی مینویسد: «او اولين کسی بود که ادعای آن مقامی را کرد که خداوند در وجود وی قرار نداده بود و برای آن مقامات اهليت نداشت. وی بر خدا و حجج خداوند دروغ بسته و مطالب ناشایستی به آنها نسبت داد که اهلبيت (علیهالسلام) از آنها دور بودند. پس شيعيان وی را لعن و نفرین کرده و حتی خود صاحب الزمان توقيعی را در لعن و اظهار برائت از این شخص صادر کردند. هارون میگوید: این شخص بعد از آن ادعاها، سخنان کفرآميز و دالّ بر الحاد را به زبان آورد.»[2]
ج) محمدبنعلی الشلمغانی: این شخص کسی بود که علیه نواب اربعة قیام کرده و با آنها مخالفت ورزیده و مطالب واهی و ناصحیح خود را در قالب ادعاهای کذب مطرح ساخت. شیخ طوسی (رحمهالله) در الغیبة خود مینویسد: «محمدبنعلی الشلمغانی نزد شيخ حسينبنروح نوبختی (سومین نائب امام زمان(علیهالسلام) در دوران غیبت صغری) رفته و اعلان مباهله کرد و گفت: من یاور حقيقی امام زمان (علیهالسلام) هستم و دستور گرفتهام که علم خود را اظهار کنم!»[3]
اینها نفراتی بودند از کسانی که ادعای بابیت و رسالت و سفارت از جانب حضرت حجت (عجل الله فرجه) را داشتند و بر آن پافشاری میکردند. اما زعمای شیعه مانند جناب بن بابویه قمی (صدوق اول) و یا شیخ حسین نوبختی و سایر بزرگان آنها را رسوا ساختند و این جریان تا بکنون ادامه دارد.
ثانیا: مدعیان امام زمانی: در کنار افراد ذکر شده در بالا، افرادی دیده میشوند که به مقامی منتسب به مهدی (علیهالسلام) اکتفاء نکرده بلکه خود را مهدی موعود(علیهالسلام) معرفی کرده و یا افراد و طرفداران وی در حق آنشخص ادعای مهدویت کردهاند.
الف) مهدی سودان: وی کسی بود که در سودان ادعای مهدویت کرد و اعوان فراوانی نیز یافت و توانست دست به شورشهای متعدد بزند! هماکنون سخنرانیهای این شخص و تصاویر این مدعی و زندگینامه وی در منابع موجود است.
ب) مهدی تهامۀ: وی شخصی بود که در سال 1159 میلادی ادعای مهدویت کرده و در تهامه یمن ظهور کرد و یاورانی نیز پیدا کرد.
ج) مهدی سنگال: این شخص در سنگال ادعای مهدویت کرد که از بد روزگار تیرش به سنگ خورده و در این راه جان خود را از دست داد!
د) مهدی سومالی: محمد بن عبدالله که اهل سومالی بود و انگیزه نبرد با ارتش انگلستان در کشورش را داشت، برای دست یافتن به این مهم ادعای مهدویت نمود تا مردم از همهجابیخبر سومالی دست به دست وی بر بریتانیا بشورند. او در سال 1920 میلادی از دنیا رفت.
ه) القرعاوی عراقی: این شخص سر دسته و بهعبارتی مهدی گروهک تروریستی جند السماء بود که ادعای مهدویت در عراق کرده و با سازماندهی نیروهای تحت امر خود و تجهیز آنها به سلاحهای سبک و نیمه سنگین اولین حمله خود به سمت نجف برای قتل عام مراجع نجف اشرف به کار بست و قبل از رسیدن به نجف، نیروهای نوری المالکی که حکم بر قتال با این گروهک را دریافت کرده بودند با اینان درگیر شده و تنی چند از بزرگان جند السماء از جمله خود القرعاوی را به قتل رسانیده و جمعیتی از آنان را دستگیر و بخش عمده از این گروهک را متواری ساختند.
و) اسامهبنلادن: جالب که حتی ابوعبد الله أسامۀ بن لادن سردسته گروهک تروریستی القاعده و صاحب آنهمه جنایات ممتد علیه اسلام و مسلمین و خاصه تشیع نیز از جانب محبینش به عنوان مهدی صاحب الزمان و منجی آخر الزمان معرفی شده است که فیلمهای تبلیغ مهدویت وی در سایتهای اجتماعی وجود دارد و هر کسی جمله (المهدی المنتظر أسامۀ بن لادن) را در گوگل جستجو کند با انبوه سایتها و مقالات و کلیپها در اثبات مهدویت وی روبرو خواهد گشت که حقیقتا جای حیرت و تأسف دارد.
ثالثا: همچنین بودند در تاریخ افرادی که مدعی یمانیت آخرالزمان گردیده و خود را یمانی مذکور در روایات معرفی کردهاند. برخی از آنان صرفاً به یمانیت خویش بسنده نکرده و ادعاهای خویش را بسط داده و مدعی بابیت و سفارت و حتی مهدویت گردیده و منکرین خویش را اهل گمراهی و تباهی یاد نمودند.
الف) طالب حق: از جمله افرادی که در زمان ائمه (علیهمالسلام) میزیسته و در حق وی ادعای یمانیت گردید، طالب الحق «اباضی المذهب» بوده و بهرهای از علم و عمل و مذهب اهلبیت (علیهمالسلام) نبرده بود. وی ساکن یمن بود و در زمان حکومت مروانی علیه آنان قیام و سربازانی را گرد خود جمع نمود. در روایات آمده است که شبهه یمانیت طالب الحق در بلاد اسلامی پیچیده شده بود و بعضی از مردم وی را منجی و یمانی مذکور در روایات میدانستند.
شیخ طوسی روایت میکند: «هشام بن سالم گوید: زمانی که طالب الحق خروج نمود به امام صادق (عليهالسلام) عرضه داشتند: امید داریم این شخص همان یمانی باشد. پس امام (علیهالسلام) فرمود: خير. یماني اهل ولایت علی(علیهالسلام) بود ولی این شخص از [ولایت] علی (علیهالسلام) بدور است.»[4]
ب) ناصر الیمانی: این شخص مضحک ادعای مهدویت و یمانیت کرده و اعتقادات وهابیگرایانه دارد. وی توسل و شفاعت را در زمره موارد شرک ذکر کرده و تأکید بر حرمت توسل به نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت (علیهمالسلام) دارد. همو حدیث عترت را رد کرده وحدیث دروغین «کتاب الله و سنتی» را صحیح میداند و موارد بسیار که قابل ذکر نیست. وی دائماً در حال نامهنویسی به بزرگان سیاست و دیانت است تا بلکه از این راه اعتباری به دست آورد و او را نیز شخص شخیصی به حساب آورند! وی بشدت با احمد الکاطع سر ضدیت دارد و بارها وی را تکذیب کرده و گفته است من که خودم مهدی باشم فرزندی به اسم احمد بن اسماعیل نداشته و ندارم و این شخص دروغ میگوید که فرزند و فرستاده من است!
ج) احمدبن اسماعیل الکاطع: وی اهل بصره، و مدعی یمانی آل محمد (صلیاللهعلیهوآله) و فرزند امام زمان(علیهالسلام)، سفیر و وصی و فرستاده و جانشین حضرت و سیزدهمین امام شیعه! و بسیاری از ادعاهایی که سر به فلک برداشته و یک اشتهای سیریناپذیر برای کسب مقامات در وجود این شخص دیده میشود که بعضا حتی انبیاء هم در حسرت آن مقامات باقی مانده بودند![5]
پینوشت:
[1]. الغیبة، الشیخ أبوجعفر الطوسی، مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم المقدسة، ص 402.
[2]. همان، ص 397.
[3]. همان، ص 307.
[4]. امالی، الشیخ الطوسی، دار الثقافه، قم المقدسة، ص 661.
[5]. المتشابهات، احمد بن اسماعیل، انتشارات طرفداران احمد بصری باعنوان (اصدارات انصار الامام المهدی)، ج4، سوال 144.
افزودن نظر جدید