توهم هدایت شیعیان توسط صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از مسائلی که در میان شیعیان مطرح است، مساله جانشینی امام عصر(عجل الله فرجه) می باشد. شیعیان عقیده دارند بعد از غیبت صغرای امام زمان که به معنای غایب شدن کوتاه مدت است که براساس آموزههایی که به شیعیان دادهاند، دورانی است که در آن امام مهدی (عجل الله فرجه) زندگانی مخفی داشته و فقط از طریق نمایندگان چهارگانه خود با شیعیان مرتبط بوده است. این دوره حدود 70 ساله، از سال ۲۶۰ ه.ق (۸۷۴ م) آغاز و در ۳۲۹ ه.ق (۹۴۱ م) پایان میپذیرد.
بعد از پایان یافتن غیبت صغری و شروع غیبت کبری، با دستور امام زمان (عجل الله فرجه) ماموریت نایبان خاص حضرت صاحب الزمان پایان یافته و حضرت دستور جدیدی برای دوران غیبت کبری صادر نمودند. ایشان در دستور جدید، باب نیابت خاص خویش را در دوران نیابت کبری بسته اعلام کرده و شاخصههایی برای هدایت مردم در این زمان بیان کردند. بدین جهت تمام بافتههای خیالی و اختراعات ذهنی که از زمان غیبت کبری حضرت حجة ابن الحسن العسکری (روحی فداه) به وجود آمده که عدهای سوداگر خواستهاند در کنار مرجعیت حضرت صاحب الامر منصبی را قرار دهند، همچنان که در مقابل غدیر، سقیفه را به وجود آوردند و در مقابل عرفان، تصوف را مطرح کردند، در صورتی که از جانب حضرت امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) «دو توقیع مبارک» شرف صدور یافته که موضوع «بابیت» یا «نیابت خاصه» و امثال این اسرائیلیات در زمان غیبت کبری را از جمله جعلیات و اختراعات عدهای معلوم الحال قلمداد نموده، مورد تائید تشیع نخواهد بود.
توقیع اول: امام (علیه السلام) در جواب سؤالات «اسحاق بن یعقوب» که توسط «محمد بن عثمان حمری» به شرف عرض رسانده درباره تکلیف شیعیان در غیبت کبری سؤال کرده بود حضرت مرقوم فرموده: «وَ اَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةِ فَارْجِعُوا فِيهَا اِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَاِنَّهُمْ حُجَّتِى عَلَيكُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيهِمْ.[1] اگر حوادثی برای شما پیش آمد به روات حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان میباشم.» در حقیقت راه اطاعت از امام زمان منحصر است به اطاعت از روات احادیث آلالبیت که عالمان دینی میباشند و مهمتر اینکه فقط گروه عالمان دین پاسخ حوادثی را میدانند که در زندگی امت تولید مشکل میکند.
توقیع دوم: فرمان به «ابوالحسن علی بن سمری» است که شش روز قبل از وفاتش شرف صدور یافته و امر شده که برای پس از خود کسی را به عنوان نیابت معین ننماید.
شیخ محمد بن محمد نعمان و حسین بن عبدالله عضایری روایت کردهاند که زمان مرگ ابوالحسن سمری عدهای از شیعیان حضورش بودند و از او درباره وکیل بعد از آن بزرگوار سؤال کردند؛ جواب دادند: «انه لم یؤمر بان یوحی الی احد بعده فی هذا الشان» من مأمور نیستم که کسی را بعد از خود به عنوان نایب امام به مردم معرفی کنم».[2] از این زمان مقام بابیت و نیابت خاصه مسدود گردید و رجوع به علماء دین مفتوح شده است، بلکه به چنین امر خطیری دستور فرمودهاند.
با این حال صوفیه ادعا دارند که در زمان غیبت امام زمان(عجل الله فرجه) نیابت حضرت از آن ایشان است و این درحالی است که کسی که سلسله خود را به آن میرسانند جنید بغدادی است که در عصر غیبت زندگی میکرده :«شیخ بوجعفر حداد گوید اگر عقل مردی بوده در صورت جنید بودی در سنه سبع و تسعین مائتین (297 ه. ق) برفته از دنیا، و پسر وی برو نماز کرده، روز نیمروز خلیفه روز شنبه و گویند کی آخر روز آدینه برفت، و روز شنبه دفن کردند.»[3] و این درحالی است که سال وفات وی در دوران غیبت بوده، و اینکه وی جانشین حضرت باشد، ممکن نیست، چرا که در دوران غیبت صغری زمان نیابت نایبان چهارگانه حضرت بوده، و برای این مطلب شواهد زیادی وجود دارد. در نتیجه ادعای نیابت جنید بغدادی از امام زمان (عجل الله فرجه) گزافهگویی و انحرافی آشکار است که اثبات آن جز با خزعبلات و یاوهگویی ممکن نیست.
ضمن اینکه در باب مساله ختم ولایت افراد زیاد سخن گفتهاند و معتقد هستند که خاتم ولایت الهی، امام زمان (عجل الله فرجه) است: «سید حیدر آملی با تمام احترامی که برای ابنعربی قائل است، نظر او را درباره خاتم الولایت بودن عیسی را نمیپذیرد. از نظر او خاتم ولایت باید امام باشد؛ زیرا ولایت باطن نبوت است و معنای امامت جز این نیست و این امام ختم کننده ولایت کسی جز مهدی(علیه السلام) نیست.»[4]
در این صورت بر خلاف آنچه از ناحیه ی فرقه هایی همچون صوفیه و شیخیه و بابیه عنوان می شود، امروز بابی یا نیابتی مخصوص، میان امام (علیه السلام) و خلق وجود ندارد و مدعی هر کس باشد کذاب و مفتری است. زیرا مرجع، در زمان غیبت همین علماء هستند و در اخبار دیده نشده است و احدی از علماء روایت نکرده است، باب یا نایب خاصی در زمان غیبت خواهد بود. پس ادعای نیابت خاصه در زمان غیبت امام (علیه السلام) به هر شکلی مطرح شود خلاف طریقه و سیرت شیعه می باشد، زیرا ابداً در آثار اهل بیت (علیهم السلام) چنین ساخته ها و پرداخته های صوفیه یا شیخیه یا بابیه دیده نمیشود.
پینوشت:
[1]. ابن بابویه محمد بن علی، اكمال الدين، قم، مسجد جمکران، 1382، ج 1، ص 483
[2]. ابن ندیم محمد بن اسحاق، الفهرست، دارالمعرفه، لبنان، بیروت، ص 128
[3]. خواجه عبدالله انصاری هروی، طبقات الصوفیه، به کوشش اکرم شفائی، باب: و من طبقه الثانیه جنبد بن محمد قواریری، ص 58
[4]. نسفی عزیزالدین، انسان کامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، انستیتو ایران و فرانسه، 1341، ص 320؛ لاهیجی سیدمحمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تصحیح و تعلیقات برزگرخالقی محمدرضا و کرباسی عفت، تهران، زوار، 1371، صص 266 و 282
افزودن نظر جدید