مغایرت اندیشه صلح کل صوفیه با مهدویت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از دیدگاه صوفیه تمام مرامهای موجود در جهان بر صراط حق هستند و اختلاف مذاهب را اختلاف در رنگ و صورت میشمرند. تمام فرق و مذاهب و فلسفهها در چشم صوفیه در حکم نردبانی برای عروج است و به محض عروج بدون کوچکترین وابستگی آن را رد میکنند.[1]
یکی از سردمداران تصوف مینویسد: «در نظر عارف کامل، ادیان و مذاهب یکساناند و برای هیچیک ترجیحی قائل نیست».[2]
از نظر صوفی دیانت اسلام با بتپرستی یکسان است و کعبه و میخانه و صمد و صنم یکی است، صوفی پخته هیچوقت ناظر به این نیست که انسان پیرو چه مذهبی باشد یا صورت عبادت چیست؟ زیرا به عقیده او مسجد واقعی صاف و پاک است و خدا را فقط در قلب پاک باید پرستش کرد.[3] از نظر صوفیه حق و باطل و کفر و ایمان، فرعون و موسی، ابلیس و آدم و پیامبر اسلام و حضرت علی و معاویه یکی است چنانکه محیالدین بن عربی چهره برجسته متصوفه برای علی (علیه السلام) و معاویه بن یزید و عمر و ابوبکر و متوکل عباسی ... ولایت ظاهری و باطنی قائل است.[4]
و حال آنکه مساله فلسفه ارسال رسل و نزول ادیان و کتب الهی خواندن مردم به سوی خداوند است. از این رو عقیده به صلح کل اشکالات اساسی دارد که به سه اشکال می پردازیم.
1. درواقع قائلین به مساله صلح کل، با طرح این عقیده خط بطلانی به ارسال رسل و کتب آسمانی میکشند، چرا که انبیاء از سوی خداوند ارسال شدند تا مردم را به سوی حضرت حق و خداپرستی هدایت نمایند و منع از شرک و کفر نمایند، و حالآنکه عقیده به صلح کل، منافی این هدف والا است و بنابراین عقیده، حتی مشرک و نواصب، با اینکه تصریح به کفر و سب میکنند، نزد این عده محترم هستند، چرا که عقیده ایشان هرچند موجب فساد و عصیان در شخص و جامعه میشود، ولی محترم شمرده میشود و معتقد به عقیده فاسد و بیبندوبار هیچ فرقی با مومن موحد متقی ندارد.
2. اگر عقیده به صلح کل نزد بزرگان صوفیه صحیح و محترم است، علت سوق دادن سران صوفیه به عقاید خود چیست؟ چرا که بیدینی و لاقیدی نزد ایشان عین توحید و مومن بودن است. درنتیجه برخی از سلسلههای صوفیه که سلسله ارشادشان منقطع است، چه فرقی با سلاسلی دارند که سلسله ایشان به زعم خود متصل است؟ وجه ذکر و فکر و عبادات نزد معتقدین به تفکر مذکور چیست؟
3. عقیده داشتن به صلح کل با اندیشه مهدویت نیز مغایر است، چرا که درباره هدف از ظهور امام زمان آمده است: «مهدى (علیه السلام) سپاهیان خود را جهت گرفتن بیعت به اطراف جهان خواهد فرستاد. مردمان ظالم و ستمگر از بین خواهند رفت و اهل شهرها از براى مهدى تسلیم خواهند شد.»[5] و این در حالی است که با عقیده به صلح کل، افعال ستمگران همانند مومنان صحیح و با اعتقاد راسخ است، زیرا در اندیشه صلح کل همه مکاتب -با وجود گستردگی سلایق و روشها- بر صراط حقیقت هستند و انحراف و کج روی در تفکرات مختلف معنی ندارد.
با دقت در مفهوم صلح کل نزد سران صوفیه و دیگر معتقدان به این تفکر، روشن و بدیهی است که این تفکر از اساس و ریشه باطل است و با مبانی و حتی فلسفه دین الهی سازگاری ندارد.
پینوشت:
[1]. غنی قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، زوار، 1389، ص 429
[2]. همان، ص 429
[3]. همان، ص 426
[4]. محمد بن علی ابن عربی، فتوحات مکیه، مترجم خواجوی محمد، نشر مولی، 1388، تهران، ج 2، ص 6
[5]. نجفى محمدجواد، ستارگان درخشان، اسلامیه، 1384، ج 14، ص 65
افزودن نظر جدید